گزارش اجمالی از برنامه های اختتامیه همایش بینالمللی ارزگان، تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست و نقش تمدنی زبان فارسی
همایش بینالمللی ارزگان در روز جمعه ۲۳ جدی ۱۴۰۱ خورشیدی در یک روز کامل در پردیس تئاتر تهران با حضور پرشور مهاجرین افغانستان برگزار شد. همایش از حدود یک و نیم سال پیش با فراخوان مقاله آغاز شده و در طی این مدت تعداد زیادی مقاله و اثر مستقل به دبیرخانه همایش ارسال شده بود.
این مراسم در یک روز کامل از ساعت 10 صبح با آیاتی از کلامالله مجید توسط قاری محترم جناب عباس حسنی آغاز شد. ایشان آیاتی از سوره اسرا: «وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا» (اسرا/۸۰) وسوره کوثر را تلاوت نمود و سپس سرود ملی دو کشور جمهوری اسلامی ایران و افغانستان پخش گردید.
مجری برنامه جناب سید بشیر موسوی ( مجری شبکه آی فلم2) برنامه را با خوش آمد گویی به مهمانان و قرائت شعر:
نه مثل ساره ای و مریم ، نه مثل آسیه و حوّا
فقط شبیه خودت هستی ، فقط شبیه خودت ، زهرا !
اگر شبیه کسی باشی ، شبیه نیمه شب قدری
شبیه آیه ی تطهیری ، شبیه سوره ی ” اعطینا“ . شناسنامه ی تو صبح است ، پدر ؛ تبسم و مادر ؛ نور
سلامِ ما به تو ای باران ، درودِ ما به تو ای دریا، آغاز و دبیر علمی همایش را برای تقدیر گویی از عوامل همایش و مهمانان شرکت کننده در تالار، به جایگاه فراخواند.
دکتر امانالله شفایی: همایش صرفاً علمی و پژوهشی است و وابسته به هیچ گروه و شخصی نیست.
امانالله شفایی، دبیر علمی همایش اولین سخنران مراسم بود. او گفت همایش ارزگان از حدود ۱۸ ماه پیش آغاز شد و تا به امروز مسیر پر پیچ و خم زیادی را گذارند و حتی تغییر رژیم هم در روند آن خللی ایجاد نکرد. آقای شفایی این همایش را منطقهای، ملی و بینالمللی خواند؛ زیرا فرهیختگانی از چهارگوشه افغانستان در آن مشارکت دارند و اعضای آن از جغرافیای چهار نقطه جهان هستند، ما مقالاتی به زبانهای اردو، فارسی و انگلیسی دریافت کردیم. همچنین او گفت امروز فاز اول آن برگزار شد و فاز دوم آن به زودی در شهر ملبورن استرالیا برگزار خواهد شد. دکتر شفایی اظهار داشت این همایش صرفاً علمی و پژوهشی است و وابسته به هیچ گروه و شخصی نیست و سعی کردیم که حریم مقدس علمی به سیاست آلوده نشود. او همایش ارزگان را یک پروسه دانست نه یک پروژه؛ زیرا ظرفیتهای پژوهشی در حوزه ارزگان و غیر ارزگان تازه شناخته شده است.
سخنران بعدی حجه الاسلام والمسلمین محمد فیاض ارزگانی، استاد حوزه و سیاستمدار بود. او گفت نیاز امروز جامعۀ هزاره این است که علاوه بر مطالعۀ تاریخ و عبرت آموختن از آن، باید فلسفۀ تاریخ را هم بدانیم تا بفهمیم که حوادث تاریخی بر اساس چه انگیزههای رخ داده و چه اهدافی پشت سر آنها بوده است. دربارۀ تاریخ هزارهها سه رویکرد وجود دارد: ۱.سیاست کتمان و سکوت، دستگاههای دولت در نظر داشتند که تاریخ این قوم کتمان شود و نسلهای بعدی هزاره و جهان ندانند که برای این قوم چه اتفاقی رخ داده است که در نتیجه دردمندان و آگاهان سکوت کنند و فاجعهها بازگو نشوند.
۲. تحریف تاریخ، طوری که جای مظلوم ومظلوم دگرگون و قربانی خود مقصر و مجرم معرفی شود، با بررسی زوایای تاریخ هزارهها در یک و نیم قرن گذشته مشخص میشود که دستگاه حاکم این موضوع را به همین شکل تبلیغات میکردند؛
۳. سیاست تبیین در مقابل سیاستهای سکوت و تحریف، برای اینکه این دو سیاست جایی نداشته باشند، ما وظیفه داریم که سیاست تبیین را در پیش بگیریم تا نسل خودِ ما و نسلهای آینده و جهان از جنایت و نسلکشی هزارهها آگاه شوند و به همین علت است که این همایش یک نگاه سیاسی برای آگاهی و درک دارد. فیاض ارزگانی در ادامه گفت قبل از دورۀ عبدالرحمان هم هزارهها مورد تهاجم، قتلعام و نسلکشی قرار داشتند و مناطقی چون زمینداور، قلات فعلی و شاهجوی تصرف شدند که حوادث آن مغفول مانده است؛ یعنی با سیاست کتمان در حافظۀ تاریخ ثبت نشده است. ارزگان در دورۀ عبدالرحمان به این دلیل اهمیت تاریخی داشت که سرزمینهای هزاره به هم پیوسته بود و ارزگان محور مناطق هزارهنشین بود و نابودی محور خود به خود باعث شکست تمام مناطق هزارهها میشد. همچنین شکست هزارهها در جنگ ارزگان در زمانی رخ داد که ارتباطات منطقهای و بینالمللی و رشد فعالیتهای تاریخی در جهان رو به گسترش بود. او گفت در جنگ ارزگان ۶۲ درصد از مردم کشته شدند و این مصداق نسلکشی و نسلزدایی علیه بشریت است. امروزه ما بعد از یک قرن و چند سال این مسائل را بازگو میکنیم تا علتها را بفهمیم و آگاهی پیدا کنیم که چرا شکست خوردیم و این آگاهی برای ما دو مزیت دارد؛ اول برای قوم ما که در آن زمان ناآگاه و بیخبر از روابط حاکم بر جهان و بازیهای سیاسی بودند و همین باعث شکست ما شد، در این زمان ما میتوانیم با انسجام سیاسی لازم آینده خود را درست بسازیم و دوم اینکه مجامع بشری را از این جنایات باخبر کنیم که بر مردم ما چه گذشت؛ زیرا این مجامع به لحاظ حقوقی و اخلاقی بیتوجه نیستند و ما با اثبات جنایت علیه بشریت و نسلکشی هزارهها بار اخلاقی برای آنها به وجود میآوریم و این تلاش مؤثر و مفید است. فیاض ارزگانی در خاتمه سخنانش گفت اندک بازماندگان ارزگان با امید به آینده زنده ماندند و امروزه ما میتوانیم امیدوارتر باشیم؛ زیرا در سراسر دنیا نیرو داریم و همین نیروها بودند که کارزار «نسلکشی هزارهها را متوقف کنید» را به راه اندختند و بدون شک امید دادن به مردم پیام دیگر این همایش است.
اجرای سرود توسط گرو سرود بین المللی اسرا
گروه سرود اسرا سرود های ترکیبی را که متشکل از چندین قطعه بود اجرانمود و برای نمونه یکی از این چند قطعه متن شعر از سیدابوطالب مظفری با عنوان « تا چند می سوزی» بود که اجراگردید:
تا چند می سوزی
چون موج از توفان دریا سر، در آوردیم ققنوس وار از آتش خود پر در آوردیم
بستند بر ما سنگ و خاک و خاره،راه، اما ما چشمه بودیم از زمین بستر در آوردیم
شب سوختیم از آتش بیداد و صبح زود آیینه ها از خاک و خاکستر در آوردیم
چل دختران خویش را در کوه گم کردیم از دشت یک صحرا گل پرپر در آوردیم
ما ارزگان خفته در اوراق تاریخیم صد کشته از هر جوی از هر جر در آوردیم
رنگینه و شمسیه و شکریه ها دادیم گلچهره و گلشاه و گل زیور در آوردیم
از ما اگر صد دست و پا و سر جدا کردند چون آژدهاهردم سر دیگر در آوردیم
با آتش کین شما، ما هستی خود را با سوختن در هیأت اخگر در آوردیم
از ما رهایی نیست شهر جهل و افیون را از جان خود یک شهر پیغمبر در آوردیم
شعراز سیدابوطالب مظفری
سخنرانی دکتر محمدتقی فاضلی با عنوان « گزارش محتوایی آثار همایش بین المللی ارزگان و رونمایی از آثار همایش و آثار استاد گلزاری)
در این همایش از سه کتاب مقالات همایش (جلد اول، مقالات تاریخی و مصاحبهها؛ جلد دوم مقالات حقوقی و سیاسی؛ جلد سوم، مقالات فرهنگی و اجتماعی) و دو اثر مستقل به نامهای نسلزدایی هزارههای ارزگان از منظر حقوق کیفری بینالملل نوشتۀ عبدالوهاب کریمی، و ریشهها و تیشهها، نوشتۀ تقی واحدی توسط محمدتقی فاضلی، عضوهیئت علمی و مسئول دبیرخانه همایش رونمایی شد.
فاضلی گفت: ۴۰ مقاله در موضوعات تاریخ، سیاست، فرهنگ و جغرافیا در مجموعه مقالات چاپ شده است که از این نظر همایش ارزگان توانست جایگاه تاریخی ارزگان را از دوران پیش از اسلام تا معاصر ثبت و رویدادهای ارزگان را که دراسناد تاریخی به شکل پراکنده بود، به صورت منسجمتر روایت کند.
فاضلی یاد آوری نمود که نویسندگان کتاب های همایش ارزگان، رویدادهای مربوط به ارزگان را از نظر مبانی اسلامی، حقوق بین الملل و اسلامی، مورد تحلیل قرارداده اند. یافته ها نشان می دهد که نسل زدائی هزارهها، اسارت، غصب سرزمین ودارایی آنها توسط قدرت مسلط، هیچ سنخیتی با مبانی اسلامی ندارد و صرفا براساس پلان های ازقبل طراحی شده توسط حاکمان مسلط و با پشتوانه قدرت های بیگانه، انگیزه های قومی و درمجموع مغایر با مبانی اسلامی انجام گردیده است. وی افزودکه بررسی علمی تصمیمات رهبران سیاسی درمورد امر سیاسی و نظامی از دیگر دستآوردهای همایش است. تحلیل ماوقع نشان می دهد که تصمیم رهبران سیاسی هزاره در دوره های مختلف، به دلیل فقدان بینش و دانش سیاسی لازم موجب زوال قدرت و عزت و جایگاه سیاسی آنها درهر رویارویی گردیده است که باید به دیدعبرت به آن توجه نشان داده شود. فقدان ادرس واحد و سامان یافته برای اعلام موضع درامرسیاسی و نظامی بی تردید ازعوامل شکست درتاریخ هزاره ها بوده که به عنوان یک اصل درامرعبرت گیری مطرح است. نکته عبرت آمیزی دیگر این است که هرگونه تعاملی که موجب مسلط سازی حاکمان استبدادی برسرنوشت ملت درتاریخ گردیده، نشان ضعف شخصیتی رهبران سیاسی و موجب عقب راندن یک ملت ازجایگاه اصلی آن گردیده است.
کتاب های انگلیسی استاد حاج محمدگلزاری (اسناد محرمانه خارج شده ازطبقه بندی درمرکز آسنادانگلیس) نیز درکنار آثار همایش ارزگان رونمایی گردید. فاضلی در معرفی آثار استاد گلزاری گفت که این اثار زوایای دیگری از جنگ ارزگان را نشان میدهد که به لحاظ محتوا مکمل سراجالتواریخ است و ما میتوانیم وقایع و رویدادهای جنگ ارزگان را از زوایۀ دیگر نیز مطالعه کنیم. همچنین دراین اسنادمحرمانه، از نقش قدرت های بیگانه و نیز عوامل داخلی و بیرونی پرده برداشته و نشان داده است که افغانستان در یک بازی بزرگ قدرت ها به مثابه میدان تاخت وتاز آنان تبدیل گردیده و دراین بازی مردم هزاره در هر مرحله قربانی اصلی بوده اند.
استاد حاج محمد گلزاری: هزارهها از سال ۱۸۶۸ میلادی به طور مداوم مورد نسلکشی، قتلعام و کشتار قرار دارند.
استاد حاج محمد گلزاری، پژوهشگر تاریخ هزاره نیز ازسخنرانان دیگر این همایش بود، او به صورت مجازی صحبت کرد. آقای گلزاری گفت این همایش یکی از راههای پر کردن خلأ منابع تحقیقی در زمینۀ تاریخ هزارههاست. او گفت بنده در این حوزه سالیان زیادی کار کردم و اسنادی معتبر و دست اول در اختیار دارم. صدها دوسیه دست اول از اسناد مربوط به دورۀ عبدالرحمان و حبیبالله خان که بین دولت هند بریتانیایی و دولت عبدالرحمان و دولت ناصرالدین شاه قاجار در آن زمان مبادله شده، موجود است. آقای گلزاری درخصوص علت بروز جنگ ارزگان که در سالهای ۱۸۹۱ و ۹۲ و ۹۳ اتفاق افتاد اظهار داشت که بر اساس اسناد موجود، ریشههای سیاسی و اقتصادی در بیرون مرزهای افغانستان داشته است. او گفت هزارهها در ماههای جولای و آگست ۱۸۹۲ لشکر عبدالرحمان را شکست دادند و حتی لشکر عبدالرحمان را از قندهار هم راندند و آنها در مرز هندِ بریتانیایی و در شهر فعلی کویته عقب نشستند. این اسناد حاوی گزارش روزانه وقایع به صورت روزنامهای بود که در نهایت به وزارت خارجۀ بریتانیا در لندن میرسید. آقای گلزاری دربارۀ اهمیت این اسناد گفت میتوان به جرأت ادعا کرد که ریشۀ برخی مسائل سیاسی امروز هزارهها در افغانستان و بیرون از آن، در گذشته تاریخی آنها قرار دارد؛ زیرا هزارهها تقریباً از یک و نیم قرن پیش، از سال ۱۸۶۸ میلادی به طور مداوم مورد نسلکشی، قتلعام و کشتار قرار دارند، این نسلکشی در دنیا طولانیترین بوده است و دیگر نسلکشیها شاید برای مدت کوتاه یک یا دو ماه و یا یک و دو سال بوده است. با این اسناد میتوان علل آن را بررسی و ریشهیابی کرد تا بتوانیم استراتژی آیندۀ ملت هزاره را در افغانستان ترسیم کنیم و تاریخ را از نو بنویسیم.
آقای گلزاری در خاتمه گفت اسناد موجود به زبان انگلیسی در حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد است و اسنادی در آرشیوهای روسیه هم وجود دارد. پیشنهاد میکنم یک مؤسسه فرهنگی و تحقیقاتی به وجود آید و در آن اسناد بررسی شود که سیاست دو امپراتوری روسیه و بریتانیا در قبال هزارهها در آن زمان چه بود؛ زیرا جنگ هزارهها با امیر عبدالرحمان در سالهای ۱۸۹۱، ۹۲ و ۹۳، تنها یک جنگ داخلی نبود و این اسناد به طور واضح نشان میدهد که هزارهها متأثرین و قربانی «بازی بزرگ» بین امپراتوریهای روسیه و بریتانیا بودند، در سالهای آخر قرن نوزدهم سیاست بسیار پخته و جهانی بین این دو امپراتوری وجود داشت.
سید ابوطالب مظفری: با رماننویسی میتوانیم قسمتهای فراموششدۀ فاجعۀ ارزگان را بازسازی کنیم.
سید ابوطالب مظفری، شاعر و رئیس شورای علمی دانشنامۀ هزاره سخنران دیگر همایش بود. او در سخنرانی خود با عنوان «دادخواهی از فاجعۀ ارزگان در حوزۀ زبان» گفت از فاجعۀ ارزگان ۱۳۰سال میگذرد و نهتنها در آن روزگار و حتی در این ۱۳۰ سال گذشته مراسمی دربارۀ ارزگان و مجال برای سوگواری کشتگان آن نداشتهایم. تحقیقات و پژوهشهای تاریخی در جای خود امری ضروری و لازم است و باید استمرار یابد. آقای مظفری گفت از یک فاجعه یا واقعه چیزی ثبت میشود یا نمیشود و این چنین است که تاریخ یا هست یا نیست، تاریخ چیزی نیست که ما آن را ایجاد کنیم. دربارۀ ارزگان چنین وضعیتی است. دربارۀ لشکرکشی سپاه امیر عبدالرحمان و تصرف قلعهها گزارشهایی در سراجالتواریخ و اسناد خارجی آمده است؛ اما دربارۀ جبهۀ مظلومان و محاصره شدگان ارزگان سند و تاریخی نداریم، ما نمیدانیم چه بر سر ساکنان قلعهها آمده است. پیشنهاد من این است که ما براساس منابع کم و محدود در حوزۀ زبان، ادبیات و بخصوص رماننویسی آثاری خلق کنیم. هنرمند در رماننویسی براساس کوچکترین منابع موجود، با تخیل و خلاقیت قسمت فراموششدۀ فاجعه را از نو بازسازی میکند و اینکه بر تک تک آدمها چه گذشته است. طبق آمار در واقعۀ ارزگان ۶۲ درصد مردم قتلعام شدند، به هر حال این تعداد انسان با گوشت، پوست، خون و با احساسات و عواطف خاص و رنج خاص بودند و چه رنجها که در اسارتها و آوارگیها متحمل شدهاند، این گونه مسائل را نمیتوانیم با آمار نشان دهیم. ما میتوانیم برای جوامع صد سال و هزار سال بعد، با ادبیات و داستان این مسائل را مطرح کنیم، برای مثال در روان و ضمیر چهل دختران در آن زمان چه گذشته است که آن تصمیم عجیب را گرفتند و خودشان را از کوه پرتاب کردند، ما نمیتوانیم روان و رنج آدمها را در تاریخ نشان بدهیم ما فقط میتوانیم از طریق ادبیات نشان دهیم. او در خاتمه گفت میتوانیم به نویسندگان و رماننویسان ایده بدهیم و بگوییم ما دربارۀ فاجعه تحقیق کردیم و شما دربارۀ ارزگان رمان بنویسید. زبان ادبیات و داستان را همۀ اذهان انسانی قبول دارند و ما میتوانیم از طریق خلق رمان مردم را با رنج مردم ارزگان در ۱۳۰ سال پیش آشنا کنیم و این کار ضرورت فردای تاریخ ارزگان است. خوشبختانه تکنگاریهایی دربارۀ فراریان ارزگان منتشر شده است و خوب است که دربارۀ مناطق ارزگان مانند سیرو، سیاهبغل، پالان، باغچار و مرکز ارزگان و همچنین دربارۀ طوایف وشخصیتهای ارزگان که در سراسر جهان پراکنده هستند، تحقیق و پژوهشهایی صورت گیرد تا غفلت صد و چند ساله را جبران کنیم.
دکتر محمدامین احمدی: عبدالرحمان با استفاده از حربۀ تکفیر از هزاره انسانزدایی کرد.
سخنران بعدی دکتر محمدامین احمدی، استاد پیشین دانشگاه و پژوهشگر معاصر بود که به صورت مجازی ایراد کرد. او گفت تحقیق و پژوهش دربارۀ ارزگان مهم است، ۱۳۰ سال پیش رویداد ضد انسانی در ارزگان و مناطق اطراف آن رخ داد که یکی از حوادث بزرگ تاریخ معاصر افغانستان بود که تاکنون آن گونه که باید و شاید به آن پرداخته نشده و یا به گونه رسمی مورد مطالعه و تحقیق قرار نگرفته است. این حادثه و رویداد ضد انسانی و ضد بشری از ۶ جهت شایسته بررسی و تحقیق است. ۱. نابودسازی قومی و مذهبی؛ ۲. جا به جایی قومی؛۳. مردمان این مناطق شناخته و بررسی شوند که چه تعداد بودند و به چه سرنوشتی گرفتار شدند و دارای چه فرهنگ و تاریخ بودند؛ ۴. مناطقی که در نتیجه این رویداد دست به دست شده، شناسایی شود و مختصات جغرافیایی، فرهنگی و تاریخی آنها مشخص شود؛ ۵. بازماندگان بالفعل این جنایت ضد انسانی چه کسانی بودند، کجا هستند و چگونه زندگی میکنند؛ ما دو گونه بازمانده داریم اول بازماندگانی که به خارج رفتند و یا در سایر نقاط افغانستان اسکان داده شدند و دوم بازماندگانی که در خود ارزگان و مناطق اطراف ماندند و به صورت همسایه زندگی میکردند، اینها از شمال قندهار تا جنوب مالستان و بهسود به صورت پراکنده در این مناطق بودند و به خاطر جنگها در دورههای مختلف بیشتر آواره شدند و بیسرنوشتتر شدند و امروزه نیاز است که شناسایی شوند که چه تعداد هستند و در کجا و چگونه زندگی میکنند؛ ۶. براساس چه اهداف و نظریۀ سیاسی و چه مکانیزمی از توجیه، این جنایت ممکن شد و در واقع این هدف سیاسی و مکانیزم توجیه چه بود و آیا همچنان وجود دارد یا نه؟ و در ذهن و ضمیر مردم و سیاستگذاران و مباشران جنایت در آن زمان چه میگذشت. دکتر احمدی در ادامه گفت جنایت ضد انسانی در ارزگان و نواحی اطراف به مدت بیست سال ادامه داشت که امروزه تحت عنوان ژنوساید (نسلکشی) شناخته میشود. محققان به لحاظ حقوقی این رویداد را بررسی کنند و نشان دهند که در آن زمان نسلکشی رخ داده است و برای اینکه به یک موضوع مهم به لحاظ حقوقی تبدیل شود ما میتوانیم از الگوهای مطالعاتی که در مراکز علمی جهان صورت گرفته است، استفاده کنیم و یکی از مسائلی که در مطالعات جهانی راجع به نسلکشی تحقیق میشود این است که در ذهن و ضمیر کسانی که مباشران جنایت هستند چه چیزی به وجود میآید که برای آنها کشتار و نابودی یک کتله اجتماعی، قومی، مذهبی و دینی و ملی آسان و ممکن میشود. دکتر احمدی بهعنوان نمونه به هلوکاست اشاره کرد. محققان دربارۀ هلوکاست این سئوال را مطرح کردند که در ذهن و ضمیر مردم اروپا چه چیزی اتفاق افتاد که کشتار یهودیان برای آنها آسان و ساده شد. کسانی که در پشت صحنه این جنایت قرار داشتند با استفاده از مکانیزمهای اجتماعی و روانشناسی عمومی یک سلسله برچسبهای هویتی و قومی با محتوای مجرمانه و جرمزا، مضر و خطرناک دربارۀ یهودیان مطرح کردند که یهودیان خطر جهانی محسوب شوند و یهود بهعنوان یک امر بسیط و یگانه برای بشریت خطر محسوب شود و این گونه بود که نابودی یهودیان ممکن شد.
دکتر احمدی گفت در خصوص هزارهها هم یکسری برچسبهایی در گذشته و حال استفاده میشود که عنوان عمومی هزاره به یک جرم تبدیل شود و هزاره بودن خودش جرم محسوب شود؛ یعنی با استفاده از یک سلسله برچسبهایی نژادی و مذهبی هزاره بودن در ذهن و ضمیر مباشران جنایت به جرم تبدیل شود. این برچسبها عبارتند از: رافضی بودن و عناوین دیگر مثل فاطمیست، جاسوس و مزدور بیگانه، منشأ نژادی مغولی و چنگیزی، بر سر مردم میخ کوبیدن در رویدادهای کابل، قاتلان عربهای مسلمان سنی در سوریه و عراق. در زمان امیر عبدالرحمان هم برچسبها نسبت به هزارهها در ذهن و ضمیر مباشران جنایت وجود داشت به شکلی که بستر اجتماعی و فرهنگی برای تکفیر هزارهها آماده شد و از هزارهها انسانزدایی به عمل آمد، در زمان عبدالرحمان هزارهها در کنار دیگر اقوام مجاور خود چندان مسلمانان درست محسوب نمیشدند و متهم بودند که کافرند و مسلمانان پاکاعتقاد نیستند، بر همین اساس در مناطق و راهها بر مردم هزاره حمله میکردند و آنان را به اسارت میگرفتند. این موضوع را میتوان از محتوای نامههای عبدالرحمان به سران هزارهها فهمید، او در نامه خود میگوید از نگاه سایر مردم شما کافر هستید؛ اما من شما را کافر نمیدانم. زمانی که درگیری و خشونت میان هزارهها و امیر عبدالرحمان بالا گرفت، عبدالرحمان برای حذف فیزیکی هزارهها از حربۀ تکفیر استفاده کرد. دکتر احمدی در این باره گفت منتها استفاده از این حربه در واقع در ذات خود امری متناقض و ناسازگار بود؛ زیرا اگر هزارهها به دلیل شیعه بودن تکفیر میشدند، پس همۀ گروههای قومی شیعه باید تکفیر میشدند و همچنین اگر هزارهها به خاطر بغاوت در برابر امیر عبدالرحمان کافر شده بودند، آن اختصاص به هزارهها نداشت و سایر گروههای قومی و اجتماعی نیز در افغانستان بودند که علیه عبدالرحمان بغاوت کرده بودند؛ اما آنها تکفیر نشدند. پس معلوم میشود که هزاره به دلایل سیاسی و قومی بهعنوان یکی از اقوام بزرگ نابود شدند و امیر عبدالرحمان به دلایل سیاسی از حربه شیعه بودن برای تکفیر و نابودسازی هزارهها استفاده کرد؛ یعنی یک دلیل کاملاً سیاسی پشت این تکفیر وجود داشت. عبدالرحمان با استفاده از ذهنیت عمومی هزارهها را تکفیر کرد و این تناقض رفتاری برای مردم آن زمان قابل درک نبود. او با استفاده از تکفیر از هزاره انسانزدایی کرد و هزاره را به یک خطر مهم برای مباشران جنایت تبدیل کرد و در نتیجه حذف فیزیکی جمعی و گروهی هزاره ممکن شد. دکتر احمدی در پایان گفت توجه به این عامل فرهنگیای جنایت برای آیندۀ مردم مهم است؛ برای اینکه ما بتوانیم به صلح برسیم و برای عدالت مبارزه کنیم باید ریشههای اساسی خشونت را در فرهنگ عمومی تشخیص بدهیم و این بسیار لازم، ضروری و حیاتی است.
شعر خوانی جلیل جعفری باعنوان «عروس گُمشده ارزگان»
شاعر: ادیله نیکلسن (بنام عاریتی "لارنس هوپ") مترجم: شاه ولی شفایی/ مقیم نیوزلند. این شعرخانم نیکلسن که بتاریخ ۱۸ سپتمبر ۱۸۹۲ پس از سقوط ارزگان در هند بریتانوی سروده شده، راوی داستان یک جنگجوی جوان هزاره ارزگانی می باشد که احتمالاً یک یا دو سال پیش از جنگ ارزگان ازدواج کرده است. او در همه نبردها با دلاورانه حضور فعال داشت، ولی پس از سقوط نهایی و قتل عام ارزگان توانست که به موقع بر کوه عقب نشینی کند، و عجالتاً زنده بماند. اما متأسفانه زن جوانش به دست دشمنان اسیر شد. سپس او دیوانه وار به شهرهای کابل، غزنی و قندهار به سراغ "عروس گمشده" اش رفت، ولی با وصف تلاش و جستجوی زیاد، نتوانست خبری و اثری بدست بیاورد. او نهایتاً با دل شکسته و سخت بیمار در طلیعه بهار سال ۱۸۹۳ به درّه دور افتاده شان در ارزگان که تاهنوز ظاهراً به پشتون ها واگذار نشده بود، بازگشت، و مستقیماً در زیر گل های بادام رفت و آنجا برزمین دراز کشید، دقیقاً مانند سالهای پیش از جنگ؛ اما این بار تنها. آنگاه او از طریق روحی با دلبر مفقود الاثرش به مکالمه یک جانبه پرداخت، و او را دعوت کرد که در میعاد گاه همیشهگی حضور بهمرساند. ضمناً او در باره تلاش های نافرجامش برای ردیابی و نجات دادن وی سخن گفت، و مخصوصاً از درد و رنج جانکاهش درفراق یار بکرّات به صدای بلند شیون کرد، و در مجموع از پریشانی حالش سخت نالید. او در پایان سخنانش قاطعانه گفت که او به زندگی خود همزمان با فرو ریختن شگوفههای بادام خاتمه خواهد داد، زیرا می داند که روز وصالِ مجدد برایش هرگز میسر نمی شود.
خانم نیکلسن در این دوره باشوهرش درهند بریتانوی حضور داشته و وقتی در هفته دوم دیسمبر ۱۸۹۰ به شهر کویته آمد، و بیش از دو سال در آنجا رحل اقامت افگند. هنگامی که ارزگان بتاریخ ۱۸ سپتمبر ۱۸۹۲ سقوط کرد، او شخصاً در شهر کویته حضور داشت.
سرهنگ نیکلسن (شوهر خانم نیکلسن) که در این شهر ماموریت داشت شماری از مردان هزاره را که از ارزگان و نقاط جنگ زده همجوار آن تازه به کویته رسیده بودند، در سپاه انگلیس( فوج بیست و چهارمین بلوچ) ثبت نام کرد. او به زبان فارسی وارد بود، و وقتی که شبانه بخانه میامد، خبرهای روز و ازجمله ملاقاتش با هزاره های بقیه السیف را با خانم نیکلسن نقل می کرد.
البته در این هنگام در شهر کویته جامعه مشخصی از مردم هزاره شکل گرفته بود، و خانم نیکلسن شخصاً با آنها در باره جنگ و قتل عام هزارهها گفتگو کرده است و شاید داستان رنج نامه هزاره های ارزگان را اززبان خود آنان شنیده و به زبان شعر انعکاس داده است..
خلاصه، در این برهه از تاریخ خونبار هزاره بود که خانم نیکلسن شعر هزاره اش را در کویته نوشت، ولی آن را بعداً در دیوان اشعارش بنام "بوستان کامه و سروده های عاشقانه از هند" در سال ۱۹۰۲ در لندن چاپ کرد.
این شعر «عروس گمشده ارزگان» در دیوان اشعار او « بوستان کامه و سروده های عاشقانه از هند» توسط جلیل جعفری در همایش بین المللی ارزگان قرائت گردید:
من تنها بر زمین افتاده ام، در زیر شگوفههای بادام، همانجا که هردوی ما در فصل بهار با هم می آرمیدیم، و اکنون، برفهای کوه در حال آب شدن اند، امسال، مانند پارسال، جویبارها نغمه می سرایند. آن یکی بهار دیگری بود، و گل های دیگری، زود گذر، گلابی رنگ، آویخته از درخت بی برگ، زمین از لذت آب های جاری به وجد می آمد، و من احساس خُرسندی می کردم، زیرا تو با من بودی. تو با چشمان لطیف خود که بطور تیره سرمه شده بودند، لبان سرخ رنگت همچون گلاب زنده و خندان، پاهای بیقرار و کهربا رنگت که خیلی نازک و رعنا بودند، اکنون از نزدم گُم شده یی، و بجایی رفته یی که هیچ کس نداند ( یاد آن روزها بخیر) تو در کنارم دراز میکشیدی و در زیر پرتو خورشید آواز می خواندی، پوستین درشت و سپید رنگ در حصه گردنت گشوده می شد، و پوست نرم و نازنینت را نشان میداد، کاملاً سپید بمثل گل های بادام، که در آن آفتاب نمی توانست هیچ داغ یا لکه یی را بیابد. من الآن تنها بر زمین خوابیده ام، در زیر گل های بادام، من سخت نفرت داشتم که شگوفه ها هنگام فرو ریختن بدنِ تورا لمس کنند، و حالا چه کسی تو را کُشته است؟ بدتر، آخ، بدتر کِی با تو عشقبازی می کند؟ ( روحم آتش گرفته است بگونه یی که آدمیزاد در دوزخ می سوزند) چقدر تو را در شهرهای پرجمعیت جستجو کرده ام! بمن گفتند که روزهای متعددی من دیوانه بوده ام، نمیدانم که چگونه به اینجا، به این درّه، باز آمده ام، چه سرنوشتی مرا از چه راه های مشکوکی (بدینجا باز) کشانیده است. در جایی فکر می کنم که شمشیرم کار نیکویی را انجام داده است، من کسی را کُشتم که با لبخند نام تو را بر زبان آورده بود، ولی در کدام مُلک؟ نه، من بکلی آن را فراموش کرده ام، همه افکار در بین شعله سوزان دلم پژمرده شده اند. ای شادمانی من، تو اکنون کجایی، و آن زیبایی ات، زلفان ظریف و پر پیچ و خمت، و چهره خندان و تغییر پذیرِ تو کجایند؟ به ریسمان بسته، با بدن کبود و برهنه (خدای مهربان، بمن صبر و حوصله بده)، و در بازار برده گان در کابل فروخته شده ای. من از همه مردم سراغت را گرفتم. چه کسی می توانست خبرت را بمن باز گوید؟ در بین انسان های زیادی که اسیر، فروخته، یا کُشته شدند، سر نوشت تو چه بود؟ (آخ، خدای مهربان، بمن صبرو حوصله بده، دلم می سوزد، با آتش و درد می سوزد) ای سعادتِ گُمشده! دلم در حال پاره شدن است، شمشیرم شکسته است و پاهایم دردناک اند، مردم بمن می نگرند و فی البدیهه می گویند، "او بار دیگر زنده از این دهکده نخواهد رفت". زیرا همینکه شام فرا میرسد، تبم بالا می رود، با اندیشه های جنون آسایی که به مغزم جولان می کنند، افکار وحشت انگیزتو (آخ، خدای مهربان، بمن صبر و حوصله بده، روحم افگار و دردمند است، فراتر از آنچه که انسانها "درد" می نامند) من تنها دراز کشیده ام، در زیر شگوفههای بادام، و برف های سپید را بر کوه ها می بینم که در حال ذوب شدن اند، تا خراسان با رودهای آب مسرور و بشّاش گردد، و با شرشره های ناشی از جویچههای آب روان شادکام شود. و من خوب می دانم که چون گلبرگ های نازک، نرم نرمک بر زمین بریزند، پیش از روئیدن نخستین برگهای سبز، ( آخ، برای این چند روز آخر، خدایا بمن صبر و حوصله بده) چون آن مایه شادمانی ام نیست، من نیز در این دنیا دیگر نخواهم بود.
قرائت پیام آیت الله العظمی فاضلی بهسودی، توسط حجت الاسلام والمسلمین محقق ( رئیس دفتر آیت الله العظمی محقق کابلی درتهران)
در این همایش پیام آیت الله العظمی فاضلی بهسودی توسط نماینده ایشان قرائت شد.
ایشان ضمن قدردانی از عوامل همایش بین المللی ارزگان چند نکته را یاد آوری نموده است:
1- تاریخ باید چهره ای سیاه و سفیدش آنگونه که بوده، بدون دخالت دادن هرگونه حب و بغض بیان و تحلیل شود.
2- تحقیق و بررسی عالمانه و محققانه نسبت به تاریخ و مسائل سیاسی و فرهنگی، به منظور دست یابی به حقیقت و آنچه اتفاق افتاده و مایه بیداری، عبرت جامعه می گردد، یک ضرورت است. بدینسان نقش فرهیختگان متعهد و درددمند دراین خصوص غیر قابل انکار است.
3- معرفی، آگاهی بخشی، بازگوئی و بررسی تحلیلی رویدادها، خصوص فاش سازی خیانت ها و جنایت هایی که بر مردم مظلوم هزاره به طورعام و مردم ارزگان تاریخی به طور خاص از سوی حاکمان جابر این سرزمین رفته، مسئولیت فرهیختگان و محققین را دوچندان ساخته است.
4- وجود فرهیختگان وشخصیت های علمی ودرد مندارزگانی، اقتضای چنین حرکتی علمی را داشت که بحمدالله تحقق پیداکرد.
5- حرکت های علمی، جمعی و هرگونه فعالیت هایی که به مصلحت عموم باشد قابل تقدیر و حمایت است.
قرائت بیانیه پایانی اختتامیه همایش بین المللی ارزگان توسط حجت الاسلام والمسلمین ناطقی ( مسئول بخش فرهنگی دفتر آیت الله العظمی کابلی تحت اشراف آیت الله العظمی فاضلی بهسودی درتهران) دربیانیه پایانی از حسن میزبانی جمهوری اسلامی در طول چهاردهه و عنایت جمهوری اسلامی به مسائل علمی و آموزشی فرزندان مهاجرین کشور افغانستان درایران و نیز از مسئولین اداره امور اتباع مهاجرین، مسئولین امنیتی استان تهران و سایر نهاد های همکار که در برگزاری برنامه اختتامیه همایش بین المللی ارزگان همکاری داشتند، قدر دانی گردیده بود که توسط آقای ناطقی قرائت گردید.