مجمع علما و طلاب ارزگان

"پایگاه انترنتی"مجمع علما و طلاب ارزگان

مجمع علما و طلاب ارزگان

"پایگاه انترنتی"مجمع علما و طلاب ارزگان

مجمع علما و طلاب ارزگان

پایگاه اطلاع رسانی"مجمع علما و طلاب ارزگان" با هدف ارائه اطلاعات مفید در باره تاریخ، جغرافیا و مردم ارزگان، آشنایی با علما، شخصیت ها و معرفی فرهیختگان ارزگانی و آثار علمی آنان، ایجاد شده است.
ساختار سایت، دارای چند محور کلی است که موضوعات متعددی را شامل می شود. بخش "تاریخ ارزگان" حاوی اطلاعاتی در باره گذشته تاریخی، جغرافیا و مردم ارزگان است. در بخش "علمای ارزگان"زندگینامه علمای برجسته ارزگان و خدمات علمی، فرهنگی و سیاسی آنان، قرار داده شده است. در بخش "اندیشوران ارزگانی" به معرفی فعالیت های فرهنگی، تبلیغی و پژوهشی فرهیختگان ارزگانی پرداخته شده و آثار علمی فاخر آنان در قالب صدها کتاب و مقاله، جهت استفاده در اختیار عموم قرار گرفته است. بخش"مشاهیر ارزگان" به معرفی شخصیت های تأثیرگذار در منطقه ارزگان و خدمات آنان اختصاص دارد. در بخش "نشست ها و همایش ها" به معرفی اقدامات ثمر بخش مجمع علما و طلاب ارزگان در برگزاری نشست ها و همایش های علمی، پرداخته شده است که همایش بین المللی ارزگان، یکی از نمونه های بارز آن است(متن مجموعه آثار همایش در پنج جلد، جهت دانلود در سایت قرار داده شده است).
امید است با مساعدت فرهیختگان ارزگانی در غنا بخشی محتوای سایت، این پایگاه به سایت مرجع، برای مخاطبان ارزگانی تبدیل شود.

نویسندگان

۵۵ مطلب توسط «مدیر» ثبت شده است

«اُرزگان»، «رزُگان»، «روزگان» شکل‌های مختلف نام ارزگان است. برخی نام ارزگان را به دو واژۀ «ارگون‌قون» (مغولی) و «ارگینه‌قوند» (ترکی) ارتباط داده‌اند. در افسانه‌های مغولی آمده است که قیان بن ایلخان با پسرکاکایش نکوز خان به همراه زنان و فرزندان خویش بعد از نجات از اسارت تاتارها محل اصلی را رها کردند و به سوی سرزمین ناشناخته‌ای مهاجرت کردند. آنان در این سفر به کوهی رسیدند و در آنجا جلگه‌ای یافتند که رودهای پرآب و چشمه‌های فراوان داشت. نام آن منطقه را «ارگنه‌قون» گذاشتند (گلی، ۱۳۶۶: ۲۹۲.) محمدافضل ارزگانی معتقد است در زبان مغولی «ارگنه» به معنی کوه و «قون» به معنی بند است و معنی «ارگنه‌قون» می‌شود «کوه‌بند». این «ارگنه‌قون» با کثرت استعمال به ارزگون (ارزگان) تبدیل شده است (ارزگانی، بی‌تا: ۱۰۱ و ۱۰۲). غلام‌حسین موسوی در این‌باره می‌نویسد ارزگان نمی‌تواند برگرفته از «ارگنه‌قون» مغولی باشد؛ زیرا گردیزی در ۲۲۵ سال قبل از حمله مغول، در صفحۀ ۳۴۴ از زین‌الاخبار از شخصی به نام «ابواسحاق رُزگانی» نام می‌برد (موسوی، ۱۳۹۷).

ارزگان را بسیاری از نویسندگان هزاره و ارزگانی‌ها، «ورَزگان» و «وُرُزگان» می‌گویند و در تذکره‌ها و قباله‌های دولتی هم «ورزگان» ثبت شده است. در لغت‌نامۀ دهخدا «وَرز» به معنای کشاورزی و جای کشاورزی است و ناظم‌الاطباء آن را مرتبط با ورزیدن و ورزش می‌داند. «وَرز» به معنای کسب، حرفه و کار همیشگی و کشت و زراعت است. با توجه به زمین محوری دوران قدیم که شغل اصلی مردم کشاورزی و دهقانی بوده، طبق یک نظر دیگر ورزگان می‌تواند به معنای «جای کشاورزی» یا کشاورزان باشد (محمدی‌شاری، ۱۳۹۳، ج ۱: ۵۳۴ و ۵۳۵). در تلفظ محلی هزارگی معمولاً با همزه تلفظ می‌شود، ارزگو به ضم اول و دوم و سکون سوم و یا به ضم اول و سکون دوم و فتح سوم است (احمدی، ۱۳۹۸).

پس از کودتا و استقرار حکومت جمهوری کمونیستی در افغانستان در سال ۱۳۵۷ ش / ۱۹۷۸ م افراد حکومت و برخی اعضای احزاب خلق و پرچم که از معلمان و متعلمان بودند، از راه‌های مختلف مردم را تحت فشار قرار می‌دادند. یکی از کارهایی که در این منطقه صورت گرفت و معلمان مکاتب در آن نقش فعالی داشتند، خلع‌سلاح عمومی بود. مردم تمام سلاح‌هایشان را تحویل دادند. در خزان ۱۳۵۷ ش در جریان دستگیری‌های عمومی، برخی از بزرگان و عالمان دینی ارزگان خاص هم بازداشت و زندانی شدند. سید محمد مظفری عالم مذهبی و شخص بانفوذ در باغچار و ملا یعقوب گیزوی از هزاره‌ها، وکیل قیوم و برادرش ملا جان پسر دوست‌محمد خان، ملا تاج‌محمد از کنیزدارها و ملا باروک، حاجی عبدالرحمان و صمد خان از پشتون‌ها، به جرم فیودال‌بودن به تیرین‌کوت برده شدند و مفقودالاثر شدند. به نقلی در ابتدای سال ۱۳۵۸ ش نیرو‌های دولتی آن‌ها را با شمار زیادی از زندانی‌ها، شب‌هنگام، با دست و پا و چشم‌های بسته در محل گج‌خانه در نزدیکی زندان تیرین، زنده به گور کردند. میراحمد میرزایی را هم بردند که بیت‌الله غَرَنی، والی تیرین‌کوت او را آزاد کرد (احسانی، ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، ۱۳۹۶).

در باره اقوام و طوائف ارزگانی، محمدعیسی غرجستانی می‌نویسد: هزاره‌های ارزگان خاص از فرزند صَدقَبَر هستند. پدر کلان اهالی ارزگان سلطان‌علی بیگ است و فرزندان او سلطان‌احمد، قوت‌علی، مرادعلی، شاه‌علی و حسین‌علی بوده‌اند. از قوت‌علی طایفۀ پهلوان، از مرادعلی طوایف بهروز، نیک‌روز، خُورْدِی و باغچار هستند. دیگر طوایف ارزگان خاص سلطان‌احمد، زَولِی، حسینی، شالی، کوچک، قَدَم، خُورْدی، بَیتِمُور و آجَه‌اند (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۷). محمدافضل ارزگانی طوایف ساکن ارزگان را در گذشته این‌گونه معرفی کرده است.

محمدافضل ارزگانی طوایف ساکن ارزگان را در گذشته این‌گونه معرفی کرده است: علی‌بیگ، سلطان‌احمد، خواجه‌علی، نِیک‌روز، شِیخَه، حسینی، قَراقُرو، شالی، بهروز (بِیروز)، اَرال، عیدرَوز، قَدَم، خُورْدِی، دوستی، سید درویش، زَولِی و زَردَک. او این طوایف را ایرانی و مغولی می‌داند و هرکدام را به اشخاصی در گذشتۀ ایران و مغول منتسب می‌کند و از این میان دو طایفه زَولِی و زَردَک را از ساکنان بومی منطقه می‌داند (ارزگانی، بی‌تا: ۱۰۱ و ۱۰۲). برخی منابع دیگر از قبایل ارزگان نیک‌روز، شِیخَه، پهلوان، بیروز، سید درویش، حسینی، قَدَم و بَیتِمور، سلطان‌احمد، زَولِی، میرآدینه، دایَه و فولاد نام برده‌اند (تیمورخانوف، ۱۳۷۲: ۷۲). برخی منابع متأخر طوایف سیلان، کالُو، سیوک، بِیری را هم در ذیل ارزگان خاص نام برده‌اند (توسلی غرجستانی، ۱۳۸۷: ۲۸). در ارزگان خاص سادات هم سکونت داشتند. شاه قاسم فرزند شاه تراب فرزند شاه حسین فرزند سید محمدِ شاعر فرزند حلیمه فرزند سلطان‌احمد کبیر است. بسیاری از آنان در سال ۱۳۰۸ ق / ۱۸۹۱ م به قتل رسیدند (میرحسینی، ۱۳۸۸: ۷۴).

پس از نسل‌کشی هزاره‌ها در زمان عبدالرحمان خان، سرزمین‌های حاصل‌خیز این ولسوالی به طوایف پشتونِ سرحدات هند واگذار شد. از آن پس، هزاره‌های باقیمانده به اقلیت تبدیل شدند و به صورت دهقان روی زمین‌های اجدادی‌شان برای پشتون‌های مهاجر زراعت می‌کردند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۴). با صدور فرمان حبیب‌الله خان در رمضان ۱۳۲۲ ق / نوامبر ۱۹۰۴ م مبنی بر استرداد زمین‌های تصرف‌شده به هزاره‌ها (فرهنگ، ۱۳۸۵، ج ۱: ۴۹۴) هزاره‌های ارزگان خاص در مناطق مختلف تصمیم گرفتند که زمین‌های پدری خود را از پشتون‌های مهاجر پس بگیرند. آن‌ها برای این کار به چند طریق عمل کردند؛ ۱. گرفتن حکم مالکیت: ابراهیم خان زَولِی، اسماعیل خان و برات خان فرمان استرداد زمین‌های چند منطقه در سیاه‌بَغَل و پَیِک، حسینی و بخش زیادی از پالو را از کابل آوردند؛ ۲. بازخرید زمین‌ها: اولین زمینی که از پشتون‌های مهاجر خریده شد زمین«نورزَی» در حسینی در سال ۱۳۰۲ ش بود. بعد از آن، دولت دوباره فروش زمین به هزاره‌ها را ممنوع کرد. در دهۀ بیست قرن حاضر شمسی، بعد از اقدامات ابراهیم خان گاوسوار، سید اسماعیل بلخی و… حکم ممنوعیت فروش زمین به هزاره‌ها لغو شد و در دهۀ سی شمسی مقداری زمین در پالو، باغچار و کُندُلان خریداری شد. البته زمین‌های نامرغوب کوهستانی به هزاره‌ها فروخته شد و زمین‌های حاصلخیز مرکز ارزگان برای پشتون‌ها نگهداشته شد (احسانی، ۱۳۹۶).

پیش از وقوع جنگ ارزگان در سال ۱۳۶۹ روابط میان احزاب پشتون و هزاره عادی و خوب بود و گاهی به خاطر اختلافات سران احزاب منازعات کوچک در برخی مناطق رخ می‌داد که یکی از آن‌ها منجر به جنگ سال ۱۳۶۹ ش شد و کل ارزگان خاص را در برگرفت (همان: ۱۹۰). در زمستان ۱۳۶۸ ش دو نفر به قتل رسیدند و سران پشتون، غلام‌رضا فروتن، علی‌رحم مسکین‌یار و خلیفه ضابط از هزاره‌های مرکز ارزگان را عاملان قتل اعلام کردند. محمد فیاض و دیگر بزرگان هزاره صحبت کردند که این افراد به دفتر حزب اسلامی به سرپرستی محمد خلیلی (هزاره) سپرده شوند. اما پشتون‌ها به پایگاه حزب اسلامی حمله کردند و آن‌ها را با خود بردند. هزاره‌ها خواهان اجرای عدالت طبق شریعت اسلامی شدند، اما پشتون‌ها پس از ده روز، فروتن و مسکین‌یار را در مرکز ارزگان تیرباران کردند (همان: ۱۹۰ تا ۱۹۳؛ رضوانی، ۱۳۹۶). این واقعه باعث شد که هزاره‌ها مردم هزارۀ ساکن مرکز ارزگان در بازار کهنه، سیدان و جویِ شش‌پر را به مناطق دیگر انتقال بدهند. ساکنان کهنه‌بازار و سیدان به باغچار کوچ کردند و مردم جویِ شش‌پر به درۀ پالو رفتند.

در ۱۸ حمل ۱۳۶۹ ش محمداسلم صالحی از سیا‌بَغَل، علی‌حسن مظفری از حسینی با همکاری حسن‌علی چمران از پَشِی و اسدالله یاری از کُندُلان به خون‌خواهیِ غلام‌رضا فروتن، علی‌رحم مسکین‌یار و خلیفه ضابط جنگ را آغاز کردند. در مقابل آنان از نیروهای پشتون، یونس تحویل‌دار با جبهۀ کُندُلان؛ داوود خان از آب‌پران و عبدالرحیم از درۀ شالی با جبهۀ حسینی؛ نیروهای ملا جبار، شاه‌ولی و ملا عباس از قریۀ سلطان‌احمد با جبهۀ سیابَغَل وارد جنگ شدند و عده‌ای از تیرین‌کوت و قندهار به کمک پشتون‌ها شتافتند. هزاره‌ها در سه جبهه با شکستن تعدادی از سنگرها، پشتون‌ها را محاصره کردند و در مدت یک شبانه‌روز مناطق شَش‌بُرجه، سیا‌چوب، بُوم، سرخ‌بینی، جَنگَلَک، دَن‌سَنگو، جَغْتَلَه، غُونْدِی‌مار، دن چورکه و خربید از پشتون‌ها تخلیه شد (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۹۳ تا ۱۹۶).

ارزگان خاص یا «خاص ارزگان» مرکز یکی از ولسوالی‌های ولایت ارزگان در افغانستان است. این ولسوالی از نظر جغرافیایی، تقریباً در ۶۶۳۵۰۰ تا ۶۶۴۵۳۸ درجۀ طول شرقی و ۳۲۵۲۳۸ تا ۳۳۰۰۳۰ درجۀ عرض شمالی قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دریا حدود ۲۱۵۰ متر است.

ارزگان خاص در ۱۰۰ کیلومتری شرق تیرین‌کوت (مرکز ولایت) قرار دارد و مساحت آن ۴۵۰۰ کیلومتر مربع است. ارزگان خاص از شمال‌ شرق به اجرستان و گیزو (گیزاب)، از غرب به چوره، از جنوب به دای‌چوپان در ولایت زابل، از شرق به مالستان در ولایت غزنی محدود می‌شود. این ولسوالی ۶۵ قریه دارد و مرکز آن هزار قدم است (وزارت معارف جمهوری اسلامی افغانستان، ۱۳۹۶).

در اطلس قریه‌های افغانستان در ذیل ولسوالی علاقه‌داری خاص ارزگان ۴۷ قریه نام برده شده است. قریه‌های ارزگان خاص شامل آو‌پُرو (آب‌پران) (عُلیا و سُفلا)، بُومْ، تالَه هَزاره، چُوکَه محمدشاه سلطان، حسینی (عُلیا و سُفلی)، خَرْکَنده، درۀ پالو، درۀ شالی، زَولِی، سوزچو، سَرقُول، سلطان‌احمد، سیا‌بَغل، سیا‌چو، سیاه‌قُول، شَش‌برجَه، شِیخَه، شِینَه، عاشورا، بیروز، قَحْط‌آبَه، قَدَم‌شالی، قَلْتَک یا قَلعتَک (سُفلا و عُلیا)، قُولِ قاسم، قَرْلَغو (کرلغو، قله‌غو)، گَردون سخی، گُلخار، نَوِیان، نِیْک‌روز، هَزارقَدَم، حاجی‌محمد، پَیِک، حسین، کاریز، خُورْدِی، سَیدُو، گرم‌اَوْ، شَش‌پَر، بازار کهنه (کهنه‌بازار)، دشتِ رستم، نورَک، لغْ‌سنگ، باغچار، سِیرُو، کُندلان، جَغْتَلَه، غُونْدِی مار، دان چورکه، بادامزو، دَن‌سَنگو، بَیْتِمُور، کنیزدارا، باغ سرکاری و کَلَّه‌خُور است. به لحاظ تاریخی قبل از دورۀ امیر عبدالرحمان تمامی ارزگان (خاص) هزاره‌نشین بوده است. بعد از جنگ این دوره به تدریج بسیاری از قریه‌ها با فرمان دولتی و یاغصب پشتون‌های مهاجر از هزاره‌ها گرفته شد بطوری که تا قبل از کودتای ۱۳۵۷ش / ۱۹۷۹م «قریه‌های باغچار، سیدان، بازار کهنه، شیره، دَن‌سنگو و دهن عاشورا» (احمدی،۱۳۹۸) هزاره‌نشین باقی مانده بودند.

نگاهی به سرزمین باغچار/Bagar

(عکس کوتل قلّوغو-باغچار)

منطقه ای «باغچار» یا «باغوچار» یکی از مناطق ولسوالی ارزگان خاص است. باغچار حد فاصل بین ارزگان خاص و دای چوپان است و به لحاظ تقسیمات اداری جزء ارزگان خاص است.موقعیت باغچار در اتلس قریه های افغانستان شامل دو بخش علیا و سفلی است اتلس قریه های افغانستان ۱۳۵۳ ج ۳: ۱۴۵۷) این دو بخش در بین مردم به صورت پای ناوه» و «سرناوه بیان می شود.

باغچار سرزمینی است حاصل خیز و دارای علف چرهای زیاد و به لحاظ جغرافیای طبیعی یک ناوه است به طوری که از شمال شرق به طرف جنوب آن رودخانه ای به طول ۲۴ کیلومتر جریان دارد. این رودخانه بعد از گذر از بیتمور به دریای ارغنداب می ریزد. باغچار از چهار طرف با کوه ها و دره هایی احاطه شده است؛ شرق آن کوه های چندره (معروف به کوه آمریکا و بین دره بایندره قرار دارد و به دره زندگانی ختم می شود. در جنوب آن مشکین و کوتل پوستین دوز و کوه گارو قرار دارد. در شمال کوه یکرویه است که باغچار را از مرکز ارزگان جدا میکند. در شمال غرب، قریه های قله غو و بیروز است که به ارزگان خاص متصل می شود. در غرب آن قریه های اونی و شیره و در سمت جنوب غرب آن هزار بز و بادام تو قرار دارد. از جنوب شرق به منطقه لرزاب در دای چوپان وصل است. بلندترین کوه ارزگان خاص بین دره است که در مرز ارزگان خاص و دای چوپان قرار دارد و در منتهی الیه آن کوه دوسره است. کوه های مهاجرین پرار، دغدغ و نیلوهم در باغچار است (احمدی باغچاری خاطرات، ابو طالب مظفری ۱۳۹۶)

قریه های باغچار

منطقه باغچار پنج قریه دارد: ۱. گوتی و اسفندیار که محل زندگی طوایف اسفندیار و آغا محمد بود که در انتهای باغچار است و از دره سیاه قول تا چشمه علی گی و قلعه على جمعه امتداد دارد. این قریه در گذشته محل بود و باش طایفه اسفندیار از زیر شاخه های دای چوپان بود و شامل گوتی، فولک، آوری جواز آبی گک چهل خانه ، شیله ولنگ، سنگ بیری ، قول بید و دره زندگانی است؛ ۲ خوش میر که از بلندگ و کوه های النگ در جنوب تا جاسول و دنگنه در شمال قرار دارد و شامل خوش میر بالا و خوش میر پایین است. محلات آن تپه خاک سرجنگلگ، قول بلندی خورد و بلندک گلان قول چادور سنگ زرد گیلک، بوکسه ، گنه سنگ سنگ کلان، قول غلام فرزند سبزه علی، قول جمعه ، قول اسپیدک، شش برجه ، قَصِید چهار برجه، چمن نوخری، تپه اصغر بکله محمد بیگ چهارتیر، دوسره، آوری فقیر داد آیاز، خشکاو خارزار، زیارت سید جلال الغو زرد لوره، بی تاز، اسپی قول و کوته جوی است؛ تو په ماما بکله که شامل محلات زنگ آب سنگ سوراخ، قول بیدتو، شیخ سنگ، قول پتنگ ، کیل بید، جاسول ، چشمه علی گی، زنگ آب سیاه ناور، آواری او به محمد، زال بُرده، آب گوک و کوتاه جوی است؛ ۴ گوچی از چشمه علی کی آغاز می شود و به سمت نورلگ امتداد دارد و در گذشته محل بود و باش طایفه داخه و گوچی بوده است و شامل محلات دینگنه تپه مورچه شاه قمر آقا، جوی خوجه آمد، چمن توب سنگ های کوج، فرسنگ، چشمه اسپی دگ، دهنه تنگی، گردو، سنگ گوشه و یکرویه است؛ ۵ آغا محمد در بین کوجی و کوتل سرتنگی قرار دارد و محلات آن میانه ، آلات نورلک، دَهَن چندره، چندره، اینکار مندق سرناوه ، قول مزید است. آغا محمد محل زندگی طایفه آغا محمد است (احمدی باغچاری خاطرات؛ ۱۳۹۸)

ساکنان اولیه و اصلی باغچار از طایفه دای چوپان بوده اند. پیشینه تاریخی باغچار به نبیره های امیر چوپان یعنی صحبت خان و باینده تو می رسد. یکی از فرزندان صحبت خان، علی بیگ نام داشت که از او دو پسر به نامهای غلام اوقی و اسفندیار به جا مانده بود. قبر علی بیگ و پسرانش در جنوب قریه باغچار در دامنه کوه گارو است. طایفه های باغچار از نبیره غلام اوقی هستند. غلام اوقی دو پسر به نام های دوست محمد و آغا محمد داشت. فرزند دوست محمد خوش محمد مشهور به خوش میر دو پسر داشت. یکی از آنها عوض علی نام داشت که سه پسر به نام های نصیر ماما و خداداد داشت. خاندانهای ساکن باغچار عوض نصیر، ماما، خداداد داخه کوجی (گنج علی) آغا محمد دو دو فتیرو هستند و همه از نوادگان غلام اوقی اند. در باغچار همچنین خانوارهای پراکنده ای از بوباش و پشی و دو خانوار از سادات بودند؛ یکی سادات جلالی از منطقه شوی و دیگری سادات حسینی از منطقه سیدان (احمدی باغچاری خاطرات ابوطالب مظفری ۱۳۹۶؛ احمدی، ۱۳۹۸)

(عکس باغچار در سال1403)

تا زمان عبدالرحمان خان، ارزگان به صورت ملوک الطوایفی اداره میشد و مستقل بود. در سال ۱۳۰۸ ق / ۱۸۹۰ م حکومت مرکزی به قصد تسخیر هزاره جات لشکر کشید و به مدت سه سال، ساکنان ارزگان در جنگی نابرابر با نیروهای دولتی جنگیدند. آنها سرانجام شکست خوردند و بسیارشان کشته یا اسیر شدند و به جای آنان افغانهای سرحدی ساکن شدند. باغچار به خاطر موقعیت جغرافیایی خاص احاطه شدن با کوه ها و دره ها و همچنین دور بودن از کانون اصلی جنگ یعنی ارزگان چنان درگیر جنگ ها نشد و آسیب جدی ندید احمدی باغچاری یکی از اربابان باغچار در دوره ظاهرشاه به نقل از پدران خود می نویسد که مردم باغچار در این جنگ ها با رسول خان از سران شوی در دای چوپان همراه نبودند و در جنگ با نیروهای دولتی شرکت نکردند به این جهت از قتل و غارت سپاهیان عبدالرحمان که در شیره و دایچوپان رخ داد ایمن ماندند (احمدی باغچاری خاطرات) بعد از سقوط ارزگان دولت مرکزی زمین های ارزگان را به افغان های سرحدی واگذار کرد. احمدی باغچاری درباره اوضاع بعد از جنگ می نویسد که بعد از پیروزی عبدالرحمان خان و فرار مردم از دای چوپان و ارزگان هر دو طرف باغچار از هزاره ها خالی شد و مردم باغچار تحت فشار روحی قرار گرفتند. موی سفیدان با هم مشورت کردند و مصلحتشان بر این شد که در فصل کشت بهاری کشت نکنند و در بهار به چله کور در ولایت زابل کوچ کنند و وقتی که چله تابستان به پایان رسید به طرف مشهد در ایران بروند. ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ خانوار باغچاری در فصل بهار کشت نکردند؛ از باغچار به چله کور رفتند و در آنجا سکونت کردند و به جای نان توت می خوردند. چون چله کور خیلی گرم بود همه اسهال شدند و بعد کولرا گرفتند و تعداد زیادی مردند و کمتر از بیست درصدشان زنده ماندند که آنها هم به هر سمتی پراکنده شدند و عده ای به مزار شریف، قلات، قندهار و تیرین رفتند و عده ای به باغچار برگشتند (احمدی باغچاری خاطرات)

بعد از تصرف ارزگان در دوره عبدالرحمان با اینکه درباره تصرف و غصب زمینهای باغچار دستوری داده نشده بود، غلام محمد خان اچکزایی از ارزگان به باغچار آمد و به زور زمین ها را غصب کرد و در آنجا ساکن شد و ساکنان بومی باغچار به ناگزیر به صورت دهقان روی زمینهای پدری خود به زراعت پرداختند. خاندانهای ساکن باغچار که در زمینهای غصب شده پدری خودشان به صورت دهقانی زندگی میکردند عبارت اند از عوض نصیر ماما خداداد داخه کوچی، آغا محمد، دودو فتیرو این خاندانها، صاحب زمین های باغچار بودند و از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب آن موروثه پدری شان بود. بزرگان آنها در دوره عبد الرحمان عبارت بودند از علی بیک عبد الله ، علی ظفر فرزند محمد ظفر، رفح از پرده پوش، ماما بکله ، خدا بخش، علی استو و محمد فرزندان مامد، غلک علی شفا و جمشید از خاندان آغا محمد علی عطا جمعه فرزند خالق داد قوت علی برادر جمعه عبدولی محمد و غلام حسین و میرزا حسین فرزندان غنیمت از خاندان کوجی مورغاک از خاندان اسفندیار (همان)

محمد خان اچکزایی بعدها اسناد جعلی مالیات را به نام تعدادی از سرشناسان طایفه خود ثبت کرد. امیر حبیب الله خان بعد به قدرت رسیدن در ماه رمضان ۱۳۲۲ ق / ۱۹۰۴م، به استرداد زمینهای تصرف شده به هزاره ها فرمان داد (فرهنگ، ۱۳۸۵، ج ۱: ۴۹۴). هزاره های بازمانده در ارزگان برای مالکیت دوباره زمینهای اجدادی خود تلاش کردند و چند تن از بزرگان نزد حبیب الله خان رفتند و فرمان مالکیت مناطقی را در سیا بغل حسینی، پیک و سیرو از او گرفتند. اما در باغچار، با اینکه فرمان مالکیت آن منطقه را از کابل آوردند با ممانعت شدید پشتونهای مهاجر مواجه شدند و نتوانستند مالک شوند و زمینها همچنان در دست پشتونها باقی ماند عظیمی، ۱۳۸۵ ۱۷۴ به نقل از ملانظر آخوند باشنده باغچار در این زمان غلام محمد خان اچکزایی مردم باغچار را تهدید کرد که اگر ادعای باز پس گیری زمین ها را مطرح کنند، چور و تاراج خواهند شد. موی سفیدان به ناگزیر در این دوره سکوت کردند. اما ساکنان باغچار در هر دوره حکومتی برای باز پس گیری زمینهای اجدادی خودشان تلاش میکردند و عرایض شان را تا کابل دنبال میکردند احمدی باغچاری خاطرات

(عکس باغچار در سال1403)

باغچار به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی خود همواره از طرف طوایف پشتون اطراف تهدید میشد چندین بار دو طایفه اتوال و خوجوگ در دای چوپان در سمت جنوب به باغچار حمله کردند. از آن جمله در سال ۱۳۰۷ ش / ۱۹۲۸ م (مشهور به سال سقوی) این دو طایفه به منظور غارت اموال مردم حمله کردند که در این حمله سید احمد، از باتورهای محلی کشته شد (مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶)

در دوره محمد ظاهر شاه و در وقت والی محمد شریف ،خان در سال ۱۳۳۹ ش /۱۹۶۰ م مردم کوجی و داخه عریضه ای را تسلیم حکومت کردند که در آن نوشته بودند با اینکه خانه های ما در دامنه کوه عام ساخته شده است ولی دوست محمد خان اچکزایی دست از ظلم و تعدی بر آنها بر نمی دارد. در نتیجه موفق شدند که سند شرعی برای مالکیت این منطقه از دولت بگیرد. در این زمان اربایان و بزرگان باغچار وضعیت را مساعد دیدند و خواستند موضوع دادخواهی را برای کل زمینهای باغچار مطرح کنند. برای پیگیری از هر قریه یک نفر معین شد تا به کابل رفته و عریضه ای را تسلیم حکومت کند. از طایفه کوجی و داخه ملا محمد اسحاق فرزند ابوالحسن از قریه آغا محمد سلطان علی فرزند حاجی ماما از قریه خوش میر خدارحم زاهد فرزند حسین از قریه اسفندیار ملا اختر فرزند علی پناه تعیین شدند. این افراد به کابل رفتند و برای آنان محمد حسین طالب قندهاری عریضه نوشت و به تأیید صمد علی خان و رجب علی خان جاغوری رسانده شد و آنان عریضه شان را به وزارت مالیه تسلیم کردند.

از وزارت مالیه مکتوب رسمی به والی ارزگان فرستاده شد. زمانی که مکتوب از کابل به ولایت رسید دوست محمد خان اچکزایی شبانه با همسرش و تحفه پیش والی ارزگان رفت و از او خواست که مردم باغچار را بترساند تا دست از دعوایشان بردارند والی نیز دستور داد که خانه های مردم کوجی را پلمب کنند. مردم این طوایف از خانه هایشان آواره شدند و حتی والی دو تن از بزرگانشان به نام علی رحم کربلایی و ارباب غلام حیدر را به زندان انداخت. مسأله زمین باغچار تا تغییر حکومت در سال ۱۳۵۷ ش مکتوم ماند (غلامی، ۱۳۹۸) در این زمینه احمدی باغچاری در خاطراتش مینویسد که تمام دوسیه و عرایض این افراد به دولت برای بازگرداندن حق سرزمین شان در نزد عبدالرئوف خان، یکی از قومندانهای پشتون موجود بود احمدی باغچاری، خاطرات آخرین بار محمد مظفری و سلطان علی احمدی باغچاری در دهه پنجاه شمسی برای باز پس گیری زمین های باغچار اقدام کردند که موجب دشمنی مهاجرین پشتون با مظفری شد و یکی از علل دستگیری او در سال ۱۳۵۷ ش همین موضوع دادخواهی برای زمین ها بود (مظفری، ابوطالب ۱۳۹۶)

نزدیک به یک سال پس از کودتای حزب دموکراتیک خلق در ۲۲ حمل ۱۳۵۸ ش ولسوالی ارزگان خاص سقوط کرد. در این خیزش مردمی از هزاره ها خداداد مجاهد معروف به گمالی و سید عبدالله و ارباب غلام على از باغچار نقش اساسی داشتند و تعداد قابل توجهی از اهالی باغچار را برای حمایت از مخالفان دولت اعزام کردند. حکومت بعد از شش روز دوباره ولسوالی را تصرف کرد. در این زمان مردم باغچار بایتمور و بهروز با بستن جاده بین تیرین و ارزگان در منطقه «سنگر» نیروهای حکومت را محاصره کردند. با طولانی شدن مدت محاصره نیروهای حکومت در سرطان ۱۳۵۸ ش با سوزاندن انبار اسلحه و مهمات به سوی تیرین کوت فرار کردند و ولسوالی در اختیار مخالفان قرار گرفت. در این جنگ یک نفر از باغچار به نام ملا ابراهیم کشته شد ارزگانی ۱۳۹۶؛ مظفری ، ابوطالب، ۱۳۹۶؛ عظیمی ۱۳۸۵ : ۱۷۷ و ۱۸۰ بعد از این پیروزی سران دو قوم برای اداره ارزگان خاص و دفاع در برابر قوای حکومت کمیته ای مشترک تشکیل دادند که در آن سید عبدالله از باغچار شرکت داشت ارزگانی ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، (۱۳۹۶) با شروع جنگ سال ۱۳۶۹ ش / ۱۹۹۰ م و ایجاد سنگربندی هایی بین هزاره و پشتون هزاره های مرکز ارزگان به باغچار کوچ کردند و بعد از آن حمله ای گسترده و وسیع بر بسیاری از مناطق مسکونی هزاره ها آغاز شد. بعد از بازگشت بی نتیجه هیئت صلح از قندهار و شکست پشتون ها در جنگ، بار دیگر تمام نیروهای

پشتون از ارزگان، تیرین کوت، دای چوپان و خاکیران متوجه باغچار شدند و آنجا را محاصر کردند. این بار جنگ از جنوب ارزگان آغاز شد. ساکنان باغچار و آوارگان مرکز ارزگان سلاح و مهمات کافی نداشتند و از جبهات سیابغل حسینی و کندلان نیروی کمکی به باغچار فرستاده نشد. هزاره ها در باغچار بعد از بیست روز مقاومت شکست خوردند و ساکنان آن به منطقه سیرو آواره شدند و باغچار تصرف شد. قربان علی ارزگانی و صادق زاهدی از قومندانهای این جنگ از باغچار بودند. این جنگ خسارتهای انسانی و مالی زیادی برای باغچار بار آورد. باغچار با ۵۰۰ خانواده، خالی شد و بخشی از مردم به جاغوری و بیشترشان به ایران مهاجرت کردند. در این جنگ ۱۵ نفر از جمله پهلوان خدا نظر و ملا غلام حسن از باغچار کشته شدند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۹۰ تا ۱۹۸ و ۲۰۷ و ۲۰۸؛ مظفری، ابوطالب ۱۳۹۶)

(عکس قبرستان کوجی در باغچار)

تخلیه باغچار بعد از جنگ ۱۳۶۹

پس از آنکه اوضاع به تدریج به حالت عادی برگشت، برخی از زمین داران باغچار به سرزمین های شان برگشتند و همراه آنها تعدادی از هزاره های مناطق دیگر نیز مجدداً در باغچار ساکن شدند و در کنار پشتون ها به طور مسالمت آمیز زندگی می کردند. در دوره طالبان، این گروه بر ارزگان خاص تسلط کامل داشت و اوضاع امنیتی هم نامطلوب بود. طالبان در سال ۱۳۸۴ ش غلام رسول مبارز از افراد با نفوذ در باغچار را ترور کردند. در سال ۱۳۸۸ ش نه مرد را در کوتل باغچار به طور فجیعی سر بریدند. بعد از کشته شدن این افراد در کوتل درگیری ها از سر گرفته شد و ساکنان باغچار برای بار دوم منطقه را ترک کردند و دیگر کسی به منطقه بازنگشت زمین داران نیز اغلب در صدد فروختن زمینهایشان شدند چون نمی توانستند به منطقه برگردند و حاصلات زمین هایشان را دریافت کنند. مردم باغچار دست به کوچ اجباری زدند (ارزگانی ۱۳۹۶؛ مظفری ابوطالب، ۱۳۹۶)

مدرسه علوم دینی باغچار را ملا محمد نظر آخوند در سال ۱۳۴۱ بنیان نهاد. این مدرسه در یک طبقه و دارای پنج حجره کتابخانه باغ و چشمه بود. برنامه های درسی آن از دوره مقدماتی علوم دینی تا اصول فقه بود. مکتب ابتداییه باغچار در سال ۱۳۴۶ ش ساخته شد و اولین سر معلم آن سید عبدالله بود. این مکتب تعمیر مشخصی نداشت و در سال ۱۳۴۹ ش در قریه کوته جوی تعمیری برای مکتب ساخته شد و آخرین سر معلم آن لطیف خان بود که بعد از کودتای حزب دموکراتیک خلق ولسوال دایه مقرر شد و در ابتدای خیزش های مردمی کشته شد. ملا نظر آخوند از سال ۱۳۳۶ ش در باغچار تدریس داشت. محمد حسین افضلی فرزند آخوند از سال ۱۳۶۴ ش در کنار پدر فعالیت داشت این مدرسه تا ۱۳۶۹ ش فعال بود حسن زاده ، ۱۳۹۰ : ۴۱۰) اولین مسجد و تکیه خانه در باغچار را در سال ۱۳۵۶ ش محمد مظفری با همکاری بزرگان منطقه محمد بیگ در این قریه ساخت (مظفری، ابوطالب ۱۳۹۶) افسانه محلی حیدر بیگ و سمنبره در باغچار معروف است. این دو شخصیت در منطقه اسپی قول با هم ملاقات می کنند و عاشق هم میشوند. این داستان را سید رجب علی در قالب مثنوی سروده و دستنویس آن موجود است (همان)

مراسم دهه اول محرم در تکیه خانه های هر توپه برگزار می شد. مردم از روز هفتم نذر می دادند و هر آغیل یک روز نذر می داد. معمولاً غذای رایج نان بکه با غربی بود. اسب دوانی نشانه زنی و کشتی گیری از دیگر رسوم معمول باغچار بود که در عروسی ها و محافل انجام میشد. باغچار در گذشته سوارکاران ماهری داشت که برای شرکت در جشنها به مرکز ارزگان و یا دای چوپان می رفتند. از این میان میتوان به سرور از طایفه پولاد و کشتی گیر خدانظر از طایفه دود و اشاره کرد (همان)

وضعیت اقتصادی کوه چندزه در باغچار از معدن طلا داشت. افراد محلی میگویند در دوره ظاهر شاه آمریکایی ها با حمایت دولت و با وسایل اکتشافی فراوان ، به مدت سه ماه در ارتفاع چندره که در شمال قله بایندره قرار دارد، مستقر شدند و دولت با هلی کوپتر برایشان مواد غذایی پایین می انداخت و در آخر تابستان همان سال سنگهای طلای زیادی را با قاطر از و الاغ حمل کردند و با خود بردند. پس از آن کوه چندره به کوه آمریکا، مشهور شد (مظفری، محمد ۱۳۹۶) زمین باغچار برای کشت انواع میوه ها و غلات مناسب است ولی از آنجا که زمین از آن خود مردم نبود، آنان به کارهای زیربنایی مانند زرع درختان میوه رغبت نمی کردند. در کوه های باغچار بزکوهی پلنگ و گرگ وجود داشته و عقاب و کوک زری نیز از پرندگان این منطقه بود. زراعت و مال داری دو شغل عمده مردم باغچار بود. مردم تابستان ها گله های گاو و گوسفندشان را در کوه ها می چراندند و با انبار کردن علوفه برای زمستان تعدادی را برای قصابی پرورش میدادند و نزدیک بهار آنها را به قندهار می بردند و می فروختند (مظفری ابوطالب، ۱۳۹۶)

منبع: (متن برگرفته از دانشنامه هزاره، ج1، ص1114-1121، عکس ها برگرفته از کانال های انترنتی)

اولین نشست علمی آینده‌پژوهی هزار‌ه‌ها (تاریخ، سیاست، فرهنگ و جامعه) در هفتم فرودین 1403 مطابق با پانزدهم ماه مبارک رمضان 1445 باحضور جمعی از علما، محققین، اساتید و نخبگان سیاسی/ اجتاعی، در شهر مقدس قم توسط مجمع علما و طلاب ارزگان برگزار گردید

در این نشست جناب حجت الاسلام والمسلمین استاد فیاض ارزگانی به عنوان سخنران نشست، به سخنرانی پرداخت. ایشان در سخن نخست با اشاره به مناسبت‌های ماه مبارک رمضان، ضمن تبریک میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام به صلح آن حضرت با معاویه اشاره کرد و آن را موضوع بسیار مهم و در عین حال پیچیده خواند که باید درجایش به تفصیل از آن سخن گفته شود. پیش رو بودن شب‌های قدر دیگر مناسبتی بود که جناب استاد بدان اشاره کرده و سخن گفتن از آن را نیز مهم ارزیابی کرد. سپس با این بیت حافظ که: حافظ از باد خزان درچمن دهر منال فکر معقول نما گل بی خار کجاست، به گفتگو پیرامون موضوع نشست پرداخت. ایشان ضمن قدردانی ازدست اندرکاران نشست علمی، بحث از آینده پژوهی هزاره‌ها را موضوع به روز، جالب و علمی خواند و آینده پژوهی را اندیشیدن به آینده برای رسیدن به وضعیت مطلوب توصیف کرد. البته وضعیت مطلوبی که از گروهی به گروه دیگری متفاوت است او باطرح این پرسش که آینده مطلوب چگونه آینده ای است که برای رسیدن به آن باید مبارزه کرد و ایثار گری نمود به پاسخ این پرسش از منظر اسلام پرداخت و چنین توضیح داد که بخش بزرگی از استراتژی وهدف انبیا از آدم تا خاتم، اقامه عدل بوده است ( لقد ارسلنا رسلنا باالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط) و در بینش شیعی نیز آخرین امام برای اقامه عدل ظهور می کند پس آینده مطلوب آینده ای است که در آن عدالت اجرا گردد و همه انسان‌ها ازعدالت بهره‌‌مند شود. او بحث از آینده پژوهی را اینگونه ادامه داد که پژوهش از آینده بدون دقت و توجه به گذشته ممکن نیست و باید اتفاقات ورویدا های گذشته را دید که چرا و چگونه اتفاق افتاده است و در این ارتباط باید به دو نکته توجه کرد؛ یکم اینکه هزاره ها درگذشته ی تاریخ خود تا قبل از دوره جهاد در درون خودشان هیچ‌گونه همبستگی و انسجام‌سیاسی نداشته است، دوم اینکه نسبت به تحولات سیاسی پیرامونی خودش در خارج از مرزها نیز بی خبر بوده است و طبیعی است که با چنین شرایطی در برابر دشمن که هر دو خصیصه پیش گفته را دارد، مقاومت سخت می شود. اما در دوران جهاد این دو نقیصه تا حدودی برطرف شد. اکنون باید قدر ظرف حال را ببینیم ( بدانیم) و به دقت توجه کنیم که چه تفکرات، اندیشه و استراتژی‌هایی از سوی جناح‌های گوناگون سیاسی برای مدیریت صحنه در دست اقدام است و باید عرض کنم که غمنامه خواندن، آینده پژوهی نیست.

در آینده پژوهی باید این موضوع را درک کرد و فهمید که چه تفکری پشت این قتل وکشتار وکوچ های اجباری نهفته است. باید رویدادها و حوادث را بشناسیم و مهم تر از آن ذهنیت وانگیزه‌هایی که پشت این حوادث قرار دارد را شناسایی کنیم و از این شناخت به دست آمده به مدیریت استراتژیک برسیم. طبق تحقیات صورت گرفته گفته می شود برای پیشرفت شش عامل موثر است؛ یکم سابقه‌علمی و تمدنی و نقش آن‌ها، دوم ثروت طبیعی، سوم جغرافیا، چهارم نیروی انسانی؛ اعم از نیروی تحصیل کرده و ساده، پنجم ایستگاه فکری دنیاپذیر و انسان پذیر و در نهایت مدیریت استراتژیک. بنابراین، بحث از عدالت اجتماهی همان پایگاه انسان پذیر و استراتژیک ماست که ما بااستفاده از این پایگاه می توانیم با قدرتمندان و ستمگرها صحبت کنیم و با آینده پژوهی، به مدیریت استراتژیک دست یابیم. قدردانی مجدد از کسانی که این محفل علمی را ترتیب داده است پایان بخش سخنان فیاض ارزگانی بود.

بخش دوم نشست علمی "آینده پژوهشی هزاره‌ها" که به صورت میز گرد انجام شد، جناب دکتر محمد تقی فاضلی به عنوان دبیرعلمی نشست، ابتدا به سیر تاریخی آینده پژوهی پرداخت و پیشینه آینده پژوهی را در دوره ای تاریخی باستان، مدرن  و پسا مدرن مرور نمود؛ ایشان یادآوری نمود که در مجموع نگاه به آینده، پیشینه‌ای به بلندای تاریخ بشر دارد. برای نمونه در دوران باستان ستاره‌شناسان ازکشف ارتباط میان حرکت ستارگان و وضعیت منظومه شمسی به مطالعه نجوم می پرداختند و آینده را پیش بینی می کردند. امپراطوریها با مراجعه به کاهنان از پیش بینی آن ها نسبت به اداره امور سیاسی استفاده می کردند که گاه این پیش‌گویی‌ها با واقعیت نیز همراه می شد.

برای نمونه در یونان باستان، «کروسوس» پادشاه «لیدیا» وقتی تصمیم گرفت به امپراتوری پارسیان حمله کند از کاهن معبد دلفی نتیجه جنگ را پرسید، کاهن از فروپاشی امپراطوری بزرگ خبر داد و با سقوط امپراطوری لیدیا پیش بینی کاهن درست از آب درآمد وامپراتوری لیدیا ازهم پاشید. تعبیر حضرت یوسف خواب حاکم وقت را نیزمی توان درهمین مقوله جای داد. و درقرآن نیز که با بیان رویدادها ( قصه‌ها)، روندها ( رشد و غَیّ، حق و باطل، ظلم و عدل و..) و در نهایت تصویرسازی آینده مطلوب / نا مطلوب ( بهشت و جهنم ) پرداخته شده است، به نحوی مباحث آینده پژوهی مطرح شده است

دوم دوران مدرن؛ اندیشمندان دراین دوره این علم ماورائی را زمینی کردند وکسانی چون مارکس با پیش بینی تاریخی از تمرکز ثروت و قدرت در آینده سخن گفت. و از دانشمندان مسلمان نیز می توان از ابن خلدون نام برد که باطرح تئوری تغییرات اجتماعی به طور ضمنی مباحث آینده پژوهی رامطرح نموده است. نظریه مدینه فاضله فارابی نیز در مباحث آینده پژوهی جای می گیرد.  همچنین رگه‌های از آینده پژوهی را می توان در تئوری جهان آینده با نظریه آرمان‌شهر (یوتوپیایی) با رویکرد آرمان‌گرایانه و نظریه ویران‌شهر (دیستوپیا) بارویکرد واقع گرایانه دنبال نمود که در یکی، دنیای مطلوب برای آینده به تصویر کشیده می شود و در دیگری تصویر دنیای نامطلوب و پر از فقر و خشونت. جمهوری افلاطون، شهر آینده برای عدالت. شهرخدای آگوستین شهر آینده‌ مبتنی بر عشق. بهترین دولت یک جمهوری از جزیره آرمانی نوینِ تامس مور و کتاب «ما» اثر زامیاتین روسی و نهایتا آرمان شهر جدید جرومه پس از انقلاب شوروی، نمونه‌های از آینده‌نگری اُتوپیایی و دیستوپیایی است که نویسندگان در واقع اعتراض به وضعیت موجود حاکمیت زمانه را در آن ها نوشته اند.. وقوع جنگ جهانی دوم تحولات زیادی را در آینده پژوهی به وجود آورد و به انسان پس از جنگ ارزش برنامه‌ریزی خوب، محاسبه دقیق، مدیریت و تصمیم گیری درست و تجارت را آموخت. پس از جنگ دوم‌جهانی نظریه های چون؛ بازدارندگی، حمله پیش‌دستانه، تئوری بازی‌ها، باور به اقتصاد قوی، توسعه‌ی تکنولوژی، توجه به علوم انسانی، وتوجه به حل مشکلات جهانی ظهور کرد. سوم آینده پژوهی در دوران گسترش تکنولوژی است. به هرحال اگر از مرحله دوم که تغییرات در آن تدریجی بود بگذریم به عصر تکنولوژی می رسیم؛ عصری که تغییرات در آن نه تدریجی بلکه لحظه ای است و این تغییرات به لحاظ موضوعی از اقتصاد و سیاست فراتر رفته و به تکنولوژی نیز سرایت نموده است. دراین دوره مطالعات آینده پژوهی به صورت قاعده مند در موسسه‌هایی درامریکا مانند موسسه راند که برافزایش توان نظامی و تسلیحاتی تاکید دارد، ایجاد گردید. درانگلستان نیز وزارت خارجه، اداره امور خارجه و مشترک المنافع را به منظور برنامه ریزی درباره آینده کشورهای مستعمره خودش و تعیین دقیق سیاست خارجی این کشور تاسیس نمود. کشورهای دیگری نیز مراکزی را برای آینده پژوهی ایجاد کرده اند و دامنه ای نفوذ آینده پژوهی را به رسانه ها و هنر نیز رسانده اند.به گونه ای که امروزه مباحث آینده پژوهی به صورت قاعده مند در اکثر کشورها مطرح است. طوری که در هرکشورچندین مرکز آینده پژوهی ایجاد شده است. باتوجه به بالا بودن سرعت تغییرات در جهان و نابسامانی اوضاع کشور افغانستان به طورعام و هزاره ها به صورت خاص این پرسش مطرح می شود که جایگاه هزاره‌ها به عنوان مردمی که با طولانی ترین دوره نسل کشی تاریخ مواجه بوده است، کجاست؟ لذا در پاسخ به این پرسش نشست علمی آینده پژوهی هزاره ها به عنوان گام نخست این باب را به روی پژوهشگران باز نموده است تا ذهن انسان هزاره را به این سمت و سو جهت دهد. بنابراین پرسش نخست از جناب دکتر روح الله کاظمی به عنوان کارشناس نشست علمی آینده‌پژوهی‌هزاره‌ها چنین مطرح می شود.

جناب دکتر کاظمی درضمن مقدمه ای ابتدا به یادآوری نکاتی پرداخت: الف) زوال و شکستِ تاریخیِ یک ملّت لزوماً از طریق کشتار، کوچ اجباری، غصب سرزمینی و بردگی اتفاق نمی افتد بلکه معلول نداشتن نگاه به آینده است. ب) نگاه به آینده از فهم دقیق پدیده‌های تاریخی در گذشته و حال و پیش‌ بینی مناسبات آن به دست می آید به عنوان مثال هزاره‌ها مناسبات بیست سال گذشته خویش را چگونه فهم، درک وتحلیل می کند. با این مقدمه ایشان به سراغ تعریف مختار از آینده پژوهی رفت: آینده‌پژوهی؛ یعنی اندیشیدن به آینده‌ی قریب الوقوع و محتمل که درهمه‌‌ ابعاد حیات انسانی بر مبنای فهم درست از مناسبات گذشته و حال و با اتخاذ راهبرد عملی برای رسیدن به آینده‌ی مطلوب صورت می گیرد. به لحاظ معرفتی و نظری این نگاه به آینده پژوهی شناخت خطرها و فرصت‌های آینده را ممکن و به لحاظ عملی انتخاب روش و اقدام پیش ‌گیرانه را برای پرهیز از مخاطرات و رسیدن به نقطه مطلوب پیشنهاد می کند. آینده ‌پژوهی به این پرسش‌ها پاسخ می دهد. مثلا هنگام تفکر در مورد آینده به کدام شیوه‌ها متوسل شویم؟ چگونه برای اجرای طرح‌ها و برنامه‌های خود آماده ‌شویم؟ در فرآیند شکل‌دهی به آینده‌ یا سازگاری با آن کدام عامل موجب موفقیت ما خواهد بود؟ در هر بازه‌ی زمانی خاص کدام عملکرد بدیل پیش‌روی ما قرار دارند؟ در ترجیح یکی از این عملکردها بر دیگری گزینه‌ انتخابی کدام خواهد بود؟ و در آینده چه پیامدهایی را به همراه خواهد داشت؟ این‌ها پرسش‌های بنیادین( اصلی) آینده‌پژوهی است. اما درصورت‌بندی دقیق‌تر به لحاظ معرفتی به این پرسش‌ها پاسخ می دهد: چه چیزی در آینده رخ می‌دهد؟ مشتقّات این پرسش: 1-  چه چیزی در حال وقوع است؟ 2-  چه چیزی محتمل است؟ 3-  چه چیزی باید اتفاق بیفتد؟ 4-  چه چیزی ممکن است رخ دهد؟ اما به لحاظ وجودی، آینده‌پژوهی مثلث گذشته، اکنون و آینده است و انسان ابزارهای معرفتیِ او و مبنای اندیشیدن به آینده است. این خصلت اُنتولوژیک انسان و دوره‌ی مدرن است که نگاه به آینده دارد. در این نگاه آینده محتوم نیست، بلکه تحت اراده‌ی انسان قرار دارد. اما به لحاظ معرفت تاریخی: آینده‌پژوهی بر معرفت تاریخیِ پدیده‌ها تکیه دارد و تحوّل تاریخی را مبنای اساسی خود می‌داند و واقع ‌گرایی یکی دیگر از تکیه گاههای آینده پژوهی است طبق نظریه فرکسس پنج سنّت فکری آینده‌پژوهی مدرن را شکل داده است: 1. ادیان: در این نگاه آینده در دستان خداوند است قضا و تقدیرگرایی از ویژگی‌های بارز این نگاه است چنانکه گودت معتقداست که نگرش منفعلانه به آینده میراث سرنوشت‌گرایی مذهبی است. 2. اُتوپیا (آرمانشهری) : در این نگاه انسان، آرزوها، امیدها، فرصت‌ها و امکان‌های او مبنا قرار دارد. چنانکه شهر جمهوری افلاطون شهر آینده برای عدالت است و شهرخدای آگوستین بر عشق بنا نهاده شده است و نهایتاً اینکه بنای شهر اُتوپیایی تامس مور بر آزادی و فاقد طبقه استوار است. 3. تاریخ‌گرایی: در نگاه تاریخ گرایی کشف روند‌ها، الگوها و قوانین حاکم بر روند تکاملی تاریخ ما را به آینده‌ی مطلوب می رساند. 4. سنت چهارم داستان‌های علمی-تخیّلی مانند رمان‌هاست که به تخیّل آینده می‌پردازد. یا مانند دنیای شگفت‌انگیز جدید هاکسلی که به بردگی انسان توسط علم و تکنولوژی می‌پردازد و به نوعی دیستوپیای آینده را تصور می‌کند. 5.  تفکّر سیستمی. مبانی پارادیمی آینده‌پژوهی؛ توماس کوهن در ساختار انقلاب علمی، پارا دایم را چنین تعریف می‌کند: پارادایم مجموعه‌ای از گزاره‌های است که در یک رشته‌ عمل معیّن در یک دوره‌ی معیّن، معتبر است و معرفت آن را پیش می‌برد. پارادایم به این پرسش‌ها می‌پردازد: چه چیزی باید مورد مشاهده و بررسی قرار گیرد؟ چه پرسش‌هایی برای پاسخ به موضوع باید مطرح گردد؟ چگونه می‌توان این پرسش‌ها را نظم منطقی بخشید؟ نتایج تحقیقات علمی را چگونه باید تفسیر و فهم کرد؟ بنابراین پرسش‌های یک پارادایم، هم هستی‌شناختی می‌تواند باشدو هم معرفت‌شناختی. هم روش‌شناختی می تواند باشد و هم اخلاقی. در مورد گونه شناسی آینده پژوهی آینده‌پژوهان گونه‌شناسی مختلفی از الگو ‌ها براساس اهداف، رویکردها، دیدگاه‌های معرفت‌شناسی و هستی ‌شناسی ارائه کرده‌اند. به عنوان نمونه اولوی بورگ از منظر قلمروهای آینده‌ پژوهی معتقد است آینده‌پژوهی چهار حوزه‌ی بزرگ دارد: 1- اتوپیا/دیسپوتیا: ایجاد تصاویر، چشم‌انداز و سناریو به عنوان کارکرد این قلمرو (تخیّل و معرفت)، 2- برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری (عمل و تحقق) 3- حلِّ مسائل جهانیِ انسان 4- توسعه روش شناسی.

دکتر کاظمی درپاسخ به این پرسش دوم: «از منظر آینده‌پژوهی شما چه تصوری از آینده‌ی سیاسی-تاریخیِ هزاره‌ها دارید؟ و به نظر شما چه اقداماتی برای آینده‌ی مطلوب هزاره‌ها لازم است؟» اظهارداشت، به طور کلی وضعیت تاریخی-سیاسیِ هزاره‌ها از منظر آینده‌پژوهی به سه دوره تاریخی تقسیم و تحلیل می شود: 1- از 1880 تا 1980 مشخصّه‌ی هزاره‌ها در این دوره: 1. تشتّت سیاسی، به دلیل ساختار مزمن و بیمار و سترون خانی، فیودالی، 2. مذهب و تقدیرباوری، به دلیل مذهب‌باوریِ سلفی‌گونه و فهم و مواجهه‌ی غیررهایی‌بخش با مذهب. مذهب‌باوریِ عوامانه 3. نداشتن نگاه به آینده به تقصیر خویشتن. 2- از 1980 تا 2000، مشخصّه‌ی اصلی این سالها تلاش برای تأسیس و خلق نگاه به آینده است که این تکاپو شکست می‌خورد 1. نخست به جهت عوامل بیرونی مانند حذف، تبعیض، نابرابری، جنگ‌ها، 2. دوم به جهت نابسندگی در فهم عمیق این تکاپو. بسیاری از هزاره‌ها، تلاش برای خلق نگاه به آینده را درک نکردند و از درک حقیقیِ آن در مناسبات تاریخی عاجز بودند. لذا به این دو دلیل نگاه به آینده عملاً شکست می‌خورد. 3- از 2000 تا 2021، مهم‌ترین مشخصّه این دوره: 1. ظهور مجدّد تشتّت سیاسی، 2. فرصت‌طلبی‌های کوتاه‌اندیشانه برای حفظ موقعیت، 3. تقدّم تدبیر منزل بر تدبیر سیاست، تقدّم خانه بر شهر، تقدّم امر خصوصی بر امر عمومی و نهایتاً تقدّم سرنوشت فردی بر سرنوشت جمعی. این سه مشخصه بازی‌گوشی‌ هزاره‌ها را با تاریخ، سرنوشت جمعی و آینده شان اشکار می سازد.

سپس جناب دکتر نجیب الله نوری کارشناس دیگر نشست علمی آینده پژوهی هزاره‌ها در پاسخ به این پرسش که مولفه های آینده پژوهی چیست ؟ مولفه‌های آینده پژوهی را در دو سطح قابل بر رسی دانست:

الف) مولفه‌های آینده پژوهی سطح اول:  ایشان مؤلفه‌های آینده پژوهی سطح اول را در قالب مثال چنین می آورد: شما به عنوان پدر خانواده آینده فرزند خود را در گرو تحصیل و درس‌خواندن می‌دانید لذا او را به مدرسه می‌فرستید و برایش امکانات تحصیلی فراهم می‌کنید. انگیزه تحصیلی فرزند شما در کلاس اول، دوم، ششم و هشتم توسط یک محقق اندازه‌گیری می‌شود و نشان می‌دهد که فرزند شما انگیزه رو به افزایشی دارد. در نتیجه شما به این پیش‌بینی می رسید که فرزند شما آینده درخشان دارد. اما درکلاس دهم یک اتفاق رخ می‌دهد. او بایک برخورد تبعیض‌آمیز در مدرسه مواجه می‌شود و درکلاس یازدهم انگیزه تحصیلی او افت می‌کند درنتیجه پیش‌بینی شما به هم می‌خورد. با توجه به این مثال، مؤلفه‌های آینده‌ پژوهی عبارتند از: 1. اندیشه‌ها: تفکرات، تصورات، نگرش‌ها و تصاویر ذهنی اولین مؤلفه آینده پژوهشی است. اگر گروهی، ملتی یا قومی می‌خواهد آینده خود را تغییر دهد باید افکار و اندیشه‌های منفی و ضعیف را کنار بگذارد. مثلا این فکر که «هزاره هرگز درست نمی‌شود» یک فکر مخرب است که باید کنار گذاشته شود. 2. اقدامات:  فعالیت‌ها و کنش‌هایی که یک مجموعه برای بهبود یا تغییر آینده به کار می برند. و مردم هزاره نیز برای تغییر آینده باید اقدامات و فعالیت‌‌هایی انجام دهند. 3. پدیده‌ها: پدیده‌ها به واقعیت‌های عینی و جاری اشاره دارد که برای پیش‌بینی آینده و تغییر آینده باید این واقعیت‌ها شناخته شود و عوامل و موانع آن بررسی شود و آینده بر اساس آنها ترسیم و تغییر یابد. . 4. روندها: روندها به تغییرات منظم پدیده‌ها در خلال زمان اشاره دارد. مثلا سیر افزایشی انگیزه تحصیلی دانش‌آموز اندازه‌گیری روند واقع در آینده را قابل پیش‌بینی می‌کند. 5. پیش‌بینی: با توجه به واقعیت‌ها و روندهاست که آینده پیش‌بینی می‌شود. در مثال بالا پیش‌بینی پدر از آینده فرزند یکی پیش‌بینی است که آینده او را مشخص می‌سازد. 6. رویدادها: حوادث و اتفاقات که اکثرا بر خلاف روند اتفاق می‌افتد. آینده پژوهان می‌خواهند این اتفاقات را بشناسند و پیش بینی کند و در جهت کنترل آنها اقدامات لازم را انجام دهند تا بتوانند آینده را مدیریت کنند. بنابراین مطالعه آینده مطالعه این مؤلفه‌هاست که پژوهشگران با مطالعه آن می تواند آینده را پیش بینی کند و در جهت تغییر آینده اقدامات لازم را انجام دهد. آینده پژوهی سطح اول که مؤلفه‌های آن بیان شد دارای ویژگی‌های زیر است: 1. تک‌متغیری:  مثلا آینده یک دانش‌آموز را بر اساس سطح انگیزه تحصیلی او پیش بینی می‌کنیم. 2. روند خطی: که بر اساس اصل بر هم‌نهی اتفاق می‌افتد یعنی پدیده اول موجب پدیده دوم و دوم موجب سوم می‌شود و این علیت به صورت یک خط ادامه می‌یابد. 3. اندازه‌گیری:  در این نوع آینده پژوهی، از روش‌های سنجش ساده‌تر مثل سری‌زمانی، تحلیل روند یا برون‌یابی استفاده می‌شود.   4.  مبتنی بر تئوری نیوتون:  نیوتون جهان را دارای اجزای می‌دانست که بین آنها علیت قطعی یک سویه برقرار است.

 ب) مؤلفه‌های آینده‌پژوهی سطح دوم: در این سطح پدیده‌های اجتماعی به عنوان یک سیستم در نظر گرفته می‌شود. برای مثال فرهنگ هزاره از عناصری مثل افکار و اندیشه‌ها، آداب و رسوم محلی، آیین‌های مذهبی، تبلیغ علمای دین، فعالیت دانشگاه‌ها، حوزه‌های علمیه، فعالیت‌های ادبی، هنری، رسانه و فضای مجازی تشکیل شده است. حالا آینده پژوهی چنین پدیده اجتماعی شامل مؤلفه‌های زیر است: 1. پیچیدگی: یعنی یک پدیده اجتماعی و فرهنگی دارای عناصر و اجزای مختلف در نظر گرفته می‌شود که آن را تبدیل به یک امر پیچیده نموده است. 2. غیرخطی: هر کدام از عناصر یک سیستم روی همدیگر اثر می‌گذارند و از آنها اثر می‌پذیرند. 3. بازخوردی:‌ برون داد هر کدام از عناصر دو باره به عنوان ورودی سیستم در نظر گرفته می‌شود. 4. تعدد اتکا:‌ هر کدام از عناصر می‌تواند در جای خود تکیه‌گاه دیگر عناصر باشد. مثلا اقتصاد، سیاست، آموزش، فرهنگ و حقوق هر کدام در جای خود مرجع است و می‌توان سایر عناصر را بر آن متکی نمود. 5. ارتباطات انشعابی: هر کدام ازعناصر یک مقوله فرهنگی و اجتماعی می‌تواند با خارج از خود ارتباط برقرار کند. مثلا فعالیت‌های دینی در خارج از سیستم هزاره می‌تواند با سایر نهادها ارتباط داشته باشد. ادبیات و هنر و سیاست نیز هرکدام با خارج از سیستم ارتباط برقرار می‌کنند و آن ارتباطات روی کل داخل سیستم اثر می‌گذارد. 6. اثرپذیری پروانه‌ای: یعنی این سیستم‌های پیچیده به گونه‌ای است که اگر در یک جای آن تغییر ایجاد کنیم جاهای دیگر نیز تغییر می‌کند.

. سطح دوم مولفه‌ها دارای ویژگی‌های زیر است: 1. سیستمی: سیستمی یعنی دارای مجموعه‌ای از اجزا و عناصر که روی همدیگر اثر می‌گذارد. بنابراین در بحث آینده پژوهی، پژوهشگر باید این اجزاء و عناصر را بشناسد و تأثیر آنها را روی همدیگر پیدا کند و از طریق آن روندهای متعامل را پیدا و آینده را پیش‌بینی کند. 2. چندمتغیری: یعنی متغیرهای مختلف در آن دخیل است که باید سنجیده شده و اندازه گرفته شود. 3. روش اندازه‌گیری پیچیده: در این تحلیل روند ارتقاء پیدا می‌کند و اثر روش تحلیل تأثیر روند استفاده می‌شود و روش‌های کمی با روش‌های کیفی مثل دلفی تکمیل می‌شود. 4. مبتنی بر نظریات مدیریت آشوب و تئوری پیچیدگی: این نظریات معتقدند که پدیده‌های اجتماعی در عین بی‌نظمی یک نظمی بر آنها حاکم است. پیش‌بینی آینده از برایند این موارد رخ می‌دهد.

ظرفیت‌های آینده پژوهی هزاره‌ها: 1. فرهیختگان: مردم هزاره از تاریخ پسا عبدالرحمان تا حالا این تعداد با سواد، دکتر، عالم دینی، نویسنده و پژوهشگر نداشته است. وجود آنها یک ظرفیت بزرگ و غنیمتی است برای تغییر آینده. 2. استعداد: جوانان هزاره خیلی با استعداد هستند که اگر روی آنها کار شود ظرفیتی خوبی برای آینده خواهد بود. 3. دانشگاه‌ها و مدارس: دانشگاه‌ها و مدارس در داخل و خارج فعال است و می‌تواند به عنوان یک ظرفیت برای تغییر آینده در نظر گرفته شود. 4. فضای مجازی: فضای مجازی امکان تبادل افکار و ارتباط را برای هزاره‌ها در سراسر جهان فراهم نموده است و از این طریق می‌تواند نسبت به آینده هم اندیشی کرد. 5. سرمایه‌داران: هزاره‌ها در حال حاضر سرمایه‌داران خیر خواهی دارند که می‌توان از سرمایه آنها در جهت بهبود آینده استفاده کرد.

راهبردهای آینده‌پژوهی هزاره‌ها:  چهار مورد در حال حاضر می‌تواند به عنوان راهبردهای آینده‌پژوهی هزاره‌ها پیشنهاد شود: 1. تشکیل انجمن‌ها:‌ برای جوانان و نوجوانان خود انجمن‌های دانش‌آموزی و مهاجری دایر کنیم و انگیزه‌ها و استعدادهای آنها را هدایت کنیم. 2. برقراری ارتباطات:‌ مجموعه‌ای تشکل‌ها و انجمن‌ها و سایر نهادهادی علمی و فرهنگی با همدیگر ارتباط برقرار کنیم. هر نهادی مدیریت و برنامه خود را داشته باشد اما با مجموعه‌های دیگر ارتباط شبکه‌ای برقرار شود. 3. مهارت‌افزایی: به جوانان، خانواده‌ها و افراد عادی مهارت‌های مختلف همسرداری، مهارت تربیت، مهارت روابط اجتماعی و سایر مهارت‌های مورد نیاز را آموزش دهیم. در قالب همان تشکل‌‌ها. 4. انجام پژوهش‌های دقیق علمی: پدیده‌ها و واقعیت‌های عینی جامعه را به صورت دقیق اندازه‌گیری نموده و تحقیق نماییم. امیدوارم که این راهبردها و آن ظرفیت‌ها بتواند باهم شود و آینده خوبی را برای مردم ما رقم بزند.

مجمع علما و طلاب ارزگان در مدت بیش از یک دهه از تأسیس آن، براساس اصول و اهداف مندرج در اساسنامه مجمع، فعالیت ها و اقدامات مؤثری را در عرصه های علمی، فرهنگی و اجتماعی انجام داده است. به فهرست اجمالی برخی از این فعالیت ها اشاره می شود مانند: برگزاری جلسات انتخابات مجمع عمومی جهت انتخاب اعضای هیئت مدیره؛ برگزاری همایش بین المللی ارزگان که مهم ترین حرکت علمی فرهنگی در باره ارزگان؛ برگزاری چندین نشست علمی با حضور کارشناسان به مناسبت های مختلف؛ برگزاری مراسم جشن در مناسبت های اعیاد مذهبی و اسلامی؛ برگزاری مراسم تجلیل از علمای برجسته ارزگان در شهر مقدس قم؛ برگزاری مراسم تجلیل از علمای برجسته ارزگان در ورامین با حضور مهاجرین؛ برگزاری مراسم تجلیل از شهدای ارزگان در ورامین با حضور هیئت های مذهبی؛ برگزاری جلسات م اندیشی با حضور نخبگان علمی در باره آینده پژوهی مردم افغانستان و... تنها بخشی از فعالیت های مجمع علمای ارزگان بوده است.

یکی از اهداف مهم ذکر شده در ماده نهم «اساسنامه مجمع»، فعالیت مؤثر در فضای مجازی است. بدین منظور «پایگاه اطلاع رسانی مجمع علما و طلاب ارزگان» با هدف نشر فعالیت های علمی- فرهنگی مجمع، معرفی تاریخ، فرهنگ و سر زمین ارزگان و ایجاد بستر مناسب برای همفکری و حضور فعّال اعضای محترم در فضای مجازی، راه اندازی شده است.
بدین مناسبت، نکات چندی پیرامون اهمیت و آثار فضای مجازی و رسالت دینی ما در این عرصه، تقدیم می گردد:

الف) اهمیت فضای مجازی
با توجه به گسترش کاربرد انترنت و فضای مجازی در زندگی امروزی، فضای مجازی، امروزه به عنوان یکی از مهم‌ترین زمینه‌ها و مؤلّفه‌های پیشرفت جوامع به شمار می‌آید و کشورهایی که دارای فنّاوری بالا و برنامه‌ریزی مناسب در زمینه فضای مجازی هستند، از آن به عنوان موتور پیش‌ران در عرصه‌های گوناگون بهره می‏ برند. متأسفانه این مسأله با وجود اهمیت و آثار فوق العاده آن، از سوی کسانی که دغده های دینی دارند، کمتر مورد توجّه قرار می گیرند.

ب) فضای مجازی یا حقیقی
آنچه امروزه از آن به عنوان «فضای مجازی» یاد می شود، بر خلاف ظاهر عبارت، این فضا کاملا واقعی و حقیقی است به دلیل اینکه تأثیرات آن، حقیقی است؛ هم فوائد آن حقیقی است و هم مضرات و مخاطرات آن حقیقی و واقعی است. بنابراین، فضای مجازی، یک ابزار صرفا تفننی نیست؛ بلکه یک فضای حقیقی و مرتبط با محیط و عرصه های زندگی ماست. محیط زندگی، یعنی جایی که افراد یک جامعه در آن، روابط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی را شکل می‌دهند؛ جایی که افراد جامعه و به‌خصوص نسل جدید، در آن تربیت می‌شوند. پس می‌توان گفت فضای مجازی، در حقیقت، فضایی حقیقی و زیست‌بومی جدید است. اکنون دنیای مجازی و واقعی، چنان در هم تنیده شده که تفکیک آنها از یکدیگر امکان‌پذیر نیست.
در باره فوائد یا مضرات فضای مجازی، توجه به این نکته ضروری است که آثار مثبت یا منفی فضای مجازی، بیش از هر چیز به میزان نقش آفرینی و کارکرد مفید ما در این عرصه وابسته است. تردیدی نیست اگر چنانچه دین مداران در این عرصه کم کاری و یا کوتاهی نمایند، این ابزار مهم تبدیل به بستر مناسب برای تهاجم فرهنگی و محل حکمرانی دشمن بر اذهان عمومی خواهد شد.

ج) آثار مثبت فضای مجازی
فضای مجازی به عنوان یک ابزار قدرتمند در دنیای امروز، نقش مهمی در تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایفا می‌کند. مدیریت صحیح و آگاهانه این فضا برای بهره‌برداری حداکثری از امکانات آن ضروری است. فضای مجازی در دنیای امروز به عنوان یک عامل کلیدی در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی شناخته می‌شود. این فضا تأثیرات عمیقی بر نگرش ها، روابط انسانی، سبک زندگی و نوع رفتار اجتماعی انسان ها دارد که به برخی موارد اشاره می شود:

1. تسهیل ارتباطات: فضای مجازی با زدودن موانع طبیعی،این امکان را فراهم کرده است که افراد مختلف با سهولت تمام بتوانند با دوستان و آشنایان خود در نقاط مختلف جهان ارتباط برقرار کنند. این ارتباطات می‌تواند از طریق شبکه‌های اجتماعی، ایمیل و پیام‌رسان‌ها انجام شود. اینترنت به عنوان یک منبع وسیع اطلاعات، به کاربران این امکان را می‌دهد که به سرعت به داده‌ها و محتوایات مورد نظر، دسترسی پیدا کنند.

2. بسترسازی برای ترویج ارزشهای دینی: فضای مجازی می‌تواند بستری برای ترویج آموزه‌های دین و ایجاد همگرایی میان پیروان ادیان و عموم جوامع بشری باشد. این فضا قابلیت ارتقاء صلح و امنیت بین‌المللی را با ترویج آموزه‌های مدارا فراهم می‌آورد.

3. توسعه فضای آموزشی: با کمک فضای مجازی افراد از هر نقطه‌ای می‌توانند در دوره‌های آموزشی شرکت کنند و مهارت‌های جدیدی را بیاموزند. هم چنین مراکز علمی و دانشمندان در سراسر جهان، می توانند از طریق فضای مجازی جهت حل مسائل علمی و پیشرفت بشر، آخرین دستاورد های علمی را با یکدیگر به اشتراک گذارند.

4. گسترش کسب و کار: فضای مجازی به کسب و کارها اجازه می‌دهد تا با هزینه‌های کمتر، تبلیغات هدفمند انجام دهند و ارتباط مستقیم با مشتریان خود برقرار کنند. این امر نه تنها باعث افزایش فروش می‌شود بلکه شناخت برند را نیز تقویت می‌کند.

5. گسترش خلاقیت و نو آوری های علمی: فضای مجازی بستری برای انتشار ایده‌ها و خلاقیت‌ها فراهم می‌کند که می‌تواند به توسعه فرهنگی و هنری کمک کند. این امر می تواند به ارتقاء سواد رسانه‌ای و آگاهی عمومی کمک می‌کند. رسالت دینی ما ایجاب می‌کند که به جوانان آموزش دهیم چگونه از فضای مجازی به‌طور مؤثر و آگاهانه استفاده کنند تا بتوانند با چالش‌های آن مقابله کنند.

د) چالش های فضای مجازی

فضای مجازی با وجود مزایای فراوان آن، دارای آثارمنفی بسیاری نیز هست لذا باید به چالش‌ها و خطرات ناشی از استفاده نادرست از این فضا نیز توجه کرد.

1. تضعیف هویت دینی و فرهنگی: فضای مجازی می‌تواند باعث تضعیف هویت دینی افراد شود. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که استفاده از این فضا ممکن است به ضعف بینش دینی و سهل‌انگاری در انجام واجبات دین منجر شود. فضای مجازی با ارائه اطلاعات متنوع و گاهی متضاد، می‌تواند تعارض‌هایی در ارزش‌های دینی ایجاد کند و شکاف‌های نسلی را تشدید نماید.

2. تعارض ارزش‌ها و گسترش و ترویج فرهنگ منافی با اخلاق: فضای مجازی می‌تواند رویج فرهنگ منافی با اخلاق، بنیان خانواده‌ها را تضعیف کند. هم چنین فضای مجازی می‌تواند موجب تضعیف آداب و رسوم سنتی شود، زیرا افراد تمایل دارند سبک زندگی مدرن‌تری را دنبال کنند.

3. کاهش ارتباطات واقعی میان افراد است. استفاده بیش از حد از فضای مجازی ممکن است منجر به کاهش تعاملات رو در رو و ایجاد انزوا در افراد شود.

4. افزایش مشکلات روانی در افراد: از دیگر اثار نامطلوب فضای مجازی، ایجاد مشکلات روانی در افراد است زیرا استفاده مداوم از شبکه‌های اجتماعی می‌تواند به افسردگی، اضطراب و احساس ناکامی منجر شود.

هـ) رسالت دینی ما در عصر فضای مجازی

در شرایط کنونی، مهم ترین رسالت دینی و فرهنگی ما در مواجهه با وضعیت حاکم بر فضای مجازی، پرهیز از انفعال و رویکردی فعالانه نسبت به این پدیده برای استفاده از فرصت های نوین بوجود آمده است. در عصر حاکمیت فضای مجازی، ضرورت فعالیت رسانه ای با رویکرد دینی، به‌ویژه در زمینه‌های تربیتی، اجتماعی و فرهنگی اهمیت مضاعف دارد؛ زیرا فضای مجازی به عنوان یک ابزار قدرتمند، تأثیرات مثبت و منفی زیادی بر هویت دینی و تربیتی عموم افراد جامعه به ویژه جوانان دارد. بدون شک با شناسایی چالش‌ها و بهره‌برداری از فرصت‌ها، می‌توانیم به تقویت هویت دینی مردم و اصلاح نگرش های انحرافی در جامعه، کمک نماییم.

smileyتذکر: هرگونه استفاده از مطالب این سایت، تنها باذکر منبع: پایگاه اطلاع رسانی مجمع علما و طلاب ارزگان، مجاز است.