مجمع علما و طلاب ارزگان

پایگاه اطلاع رسانی مجمع علما و طلاب ارزگان

مجمع علما و طلاب ارزگان

پایگاه اطلاع رسانی مجمع علما و طلاب ارزگان

مجمع علما و طلاب ارزگان

پایگاه اطلاع رسانی"مجمع علما و طلاب ارزگان" با هدف ارائه اطلاعات مفید در باره تاریخ، جغرافیا و مردم ارزگان، آشنایی با علما، شخصیت ها و معرفی فرهیختگان ارزگانی و آثار علمی آنان، ایجاد شده است.
ساختار سایت، دارای چند محور کلی است که موضوعات متعددی را شامل می شود. بخش "تاریخ ارزگان" حاوی اطلاعاتی در باره گذشته تاریخی، جغرافیا و مردم ارزگان است. در بخش "علمای ارزگان"زندگینامه علمای برجسته ارزگان و خدمات علمی، فرهنگی و سیاسی آنان، قرار داده شده است. در بخش "اندیشوران ارزگانی" به معرفی فعالیت های فرهنگی، تبلیغی و پژوهشی فرهیختگان ارزگانی پرداخته شده و آثار علمی فاخر آنان در قالب صدها کتاب و مقاله، جهت استفاده در اختیار عموم قرار گرفته است. بخش"مشاهیر ارزگان" به معرفی شخصیت های تأثیرگذار در منطقه ارزگان و خدمات آنان اختصاص دارد. در بخش "نشست ها و همایش ها" به معرفی اقدامات ثمر بخش مجمع علما و طلاب ارزگان در برگزاری نشست ها و همایش های علمی، پرداخته شده است که همایش بین المللی ارزگان، یکی از نمونه های بارز آن است(متن مجموعه آثار همایش در پنج جلد، جهت دانلود در سایت قرار داده شده است).
امید است با مساعدت فرهیختگان ارزگانی در غنا بخشی محتوای سایت، این پایگاه به سایت مرجع، برای مخاطبان ارزگانی تبدیل شود.

آخرین نظرات

«اُرزگان»، «رزُگان»، «روزگان» شکل‌های مختلف نام ارزگان است. برخی نام ارزگان را به دو واژۀ «ارگون‌قون» (مغولی) و «ارگینه‌قوند» (ترکی) ارتباط داده‌اند. در افسانه‌های مغولی آمده است که قیان بن ایلخان با پسرکاکایش نکوز خان به همراه زنان و فرزندان خویش بعد از نجات از اسارت تاتارها محل اصلی را رها کردند و به سوی سرزمین ناشناخته‌ای مهاجرت کردند. آنان در این سفر به کوهی رسیدند و در آنجا جلگه‌ای یافتند که رودهای پرآب و چشمه‌های فراوان داشت. نام آن منطقه را «ارگنه‌قون» گذاشتند (گلی، ۱۳۶۶: ۲۹۲.) محمدافضل ارزگانی معتقد است در زبان مغولی «ارگنه» به معنی کوه و «قون» به معنی بند است و معنی «ارگنه‌قون» می‌شود «کوه‌بند». این «ارگنه‌قون» با کثرت استعمال به ارزگون (ارزگان) تبدیل شده است (ارزگانی، بی‌تا: ۱۰۱ و ۱۰۲). غلام‌حسین موسوی در این‌باره می‌نویسد ارزگان نمی‌تواند برگرفته از «ارگنه‌قون» مغولی باشد؛ زیرا گردیزی در ۲۲۵ سال قبل از حمله مغول، در صفحۀ ۳۴۴ از زین‌الاخبار از شخصی به نام «ابواسحاق رُزگانی» نام می‌برد (موسوی، ۱۳۹۷).

ارزگان را بسیاری از نویسندگان هزاره و ارزگانی‌ها، «ورَزگان» و «وُرُزگان» می‌گویند و در تذکره‌ها و قباله‌های دولتی هم «ورزگان» ثبت شده است. در لغت‌نامۀ دهخدا «وَرز» به معنای کشاورزی و جای کشاورزی است و ناظم‌الاطباء آن را مرتبط با ورزیدن و ورزش می‌داند. «وَرز» به معنای کسب، حرفه و کار همیشگی و کشت و زراعت است. با توجه به زمین محوری دوران قدیم که شغل اصلی مردم کشاورزی و دهقانی بوده، طبق یک نظر دیگر ورزگان می‌تواند به معنای «جای کشاورزی» یا کشاورزان باشد (محمدی‌شاری، ۱۳۹۳، ج ۱: ۵۳۴ و ۵۳۵). در تلفظ محلی هزارگی معمولاً با همزه تلفظ می‌شود، ارزگو به ضم اول و دوم و سکون سوم و یا به ضم اول و سکون دوم و فتح سوم است (احمدی، ۱۳۹۸).

منابع مختلف پیشینۀ تاریخیِ منطقه‌ای را که ارزگانِ تاریخی (شامل اجرستان، ولایات ارزگان و دای‌کندی و دای‌چوپان) نامیده می‌شود، از سال ۵۰۰ میلادی یاد کرده‌اند، احمدعلی کهزاد در افغانستان در پرتو تاریخ می‌نویسد ارزگان بین‌النهرین کوهستانی کوچکی است که دو رودخانۀ بزرگ و سیلابی شمال و جنوب یعنی هیرمند و ارغنداب آن را فراگرفته است و پیشینۀ ارزگان به سال ۵۰۰ بعد از میلاد می‌رسد. بیوار یکی از باستان شناسان انگلیسی در ۱۳۳۱ ش / ۱۹۵۳ م در ۱۵۰ مایلی (۲۴۱ کیلومتری) شمال قندهار (درۀ شالی)، دو سنگ‌نوشته پیدا کرد. روی کتیبۀ اول با رسم‌الخط یونانی، عبارت «یونانی یَفتلی» و در کتیبۀ دوم نام «زابل» و «می هیبراکولا» و کلمه‌های «بغ» و «شاه» به صورت «بغو» و «شاوو» حک شده بود. این دو کلمه خدا و شاه است و کنیشکای کوشانی «خداوندگار شاه» نامیده می‌شد. این نشان می‌دهد پادشاه یفتلی به روش پیشینیان، خود را «خداوندگار» و «شاه» لقب داده است. کتیبه‌ها به زابل در حوزۀ ارغنداب و می هبیراکولا مهم‌ترین و معروف‌ترین پادشاه یفتلی اشاره دارد که در حوالی ۵۰۰ بعد از میلاد در جنوب غرب افغانستان دولت مقتدری داشته است. او در بسیاری مسکوکات، خویش را به لقب «شاوو زابل» یعنی پادشاه زابل یا زابلستان خوانده است (کهزاد، ۱۳۴۶: ۲۶۵). درۀ شالی اکنون (۱۳۹۸) یکی از مناطق ولسوالی ارزگان خاص است.

ارزگان قبل از دورهٔ اسلامی مرکز زابلستان و پایتخت حکومت زاولی‌ها بوده است. ارزگان از شهرهای قدیم غور بود و در دورۀ سلطان غیاث‎الدین جزء حکومت ملوک‌الطوایفی ملک علاء‎الدین بود (محمدی‌شاری، ۱۳۹۳، ج ۱: ۵۳۴ به نقل از جوزجانی، ج ۱: ۳۷۰).

 ارزگان، چُورَه و کَمسُون در سال ۸۸۰ ق / ۱۴۷۵ م به تصرف حکومت ارغونیه درآمد و تا زمان شاه اسماعیل صفوی جزء این سلسلۀ پادشاهی بود. در سال ۱۱۲۱ ق / ۱۷۰۹ م محمود غَلجایی (محمود هوتکی) چُورَه، کَمسُون و تِیری را تصرف کرد و در ۱۱۴۰ ش / ۱۷۲۷ م نادرشاه قندهار را گرفت و چُورَه، کَمسُون و شُوی را فتح کرد و وارد ارزگان شد و حکومت آنجا را به نام یکی از طوایف نیکروز نوشت (ارزگانی، بی‌تا: ۱۱۱ و ۱۱۲).

مهم‌ترین ویژگی‌ای که برای ارزگان قبل از دورۀ امیر عبدالرحمان خان در منابع تاریخی بیان شده است، وجود قلعه‌های مستحکم در آن است. بیکن، محقق امریکایی که دربارۀ اوضاع جامعۀ اوایل قرن نوزدهم چهار منطقۀ هزاره‌جات از جمله ارزگان تحقیق کرده است، معتقد است که ارزگان در گذشته به صورت ملوک‌الطوایفی اداره می‌شده است. رسم و رواج‌های موجود مردم ارزگان متأثر از زمان‌های ملوک‌الطوایفی است. آنان بیشتر از دیگران خصوصیت‌های دوره‌های ملوک‌الطوایفی را نگه‌داشته‌اند و در حقیقت از دیگر طوایف هزاره متمایز هستند. قبل از سال ۱۳۰۱ ق / ۱۸۹۳ م در ارزگان حالت جنگ دائمی حاکم بوده است، یعنی یک طایفه با طایفۀ دیگر و با پشتون‌های مجاور در جنگ و جدال بودند. زندگی خانوادگی پدرشاهی در بین مردم ارزگان نیرومندتر از طوایف دیگر بوده است. قدرت محلی به مَلِک، داروغه و ریش‌سفید تعلق داشت. برای مثال در قبیلۀ نِیک‌روز چهار ملک وجود داشت که هر کدام از آنان تقریباً هشتاد قریه را اداره و رهبری می‌کردند (دودیانوس، ۱۳۶۹: ۶ تا ۱۴).

ارزگانِ قبل از دورۀ عبدالرحمان ۱۳۰۰ قلعه داشت (یزدانی، ۱۳۷۰: ۱۶۹). این قلعه‌ها برج‌هایی برای حفاظت و امنیت مردم ساکن آن داشته است. در آن برج‌ها سوراخ‌های متعدد وجود داشته است که «تیرکش» نامیده می‌شد. در چهار طرف قلعه دریچه‌هایی نسبتاً بزرگ به نام «خوک‌نول» قرار داشتند. در موقع ضرورت و حملۀ دشمن از تیرکش‌ها تیراندازی می‌کردند و از قلعه دفاع می‌کردند. به همین دلیل در زمان حملۀ عبدالرحمان این قلعه‌ها به سختی به تصرف نیروی دولتی درآمد و اغلب به توپ بسته شد (مقصودی، ۱۳۶۸: ۷۲ و ۷۳) و همه تخریب شده است (یزدانی، ۱۳۷۰: ۱۶۹).

محمدحسین فرهنگ در جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی شیعیان افغانستان به نقل از محمدافضل ارزگانی می‌نویسد: «مناطق ارزگان، شُوی و چُورَه و کَمسُون در زمان عبدالرحمان خان شامل ۵۳۰۰۰ آبادی و ۱۷۵۰۰۰ خانوار نفوس شیعه و ۲۲ منزل مساحت بوده است… و اگر هر منزل معادل ۷ فرسخ باشد در آن صورت این سه منطقه حدوداً ۳۹ هزار کیلومتر مربع خواهد بود (فرهنگ، ۱۳۸۰: ۱۰۵)».

ارزگان در زمان عبدالرحمان، هدف اصلی حملۀ سپاهیان دولت بود. یوسف ریاضی در بخش عین الوقایع از کلیات ریاضی دربارۀ جمعیت ارزگان و سرزمین‌های اطرافش قبل از دورۀ عبدالرحمان می‌نویسد که اجرستان ۶۰۰۰ خانوار بود که دایه نامیده می‌شد؛ مالستان ۶۰۰۰ خانوار بود که آن‌ها را فولاد می‌گویند؛ ارزگان ۵۰۰۰ خانوار؛ میان‌نشین ۱۰۰۰ خانوار؛ سلطان‌آباد که هزاره‌های سلطان‌احمد بودند با طایفۀ پالان ۱۰۰۰ خانوار؛ زَولِی ۱۵۰۰ خانوار، شیره و باینتان (بایتیمور) ۳۰۰۰ و ۴۰۰۰ خانوار بودند (ریاضی هروی، ۱۳۲۴ق: ۲۴۸).

منبع: دانشنامه هزاره، ج1

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی