پس از کودتا و استقرار حکومت جمهوری کمونیستی در افغانستان در سال ۱۳۵۷ ش / ۱۹۷۸ م افراد حکومت و برخی اعضای احزاب خلق و پرچم که از معلمان و متعلمان بودند، از راههای مختلف مردم را تحت فشار قرار میدادند. یکی از کارهایی که در این منطقه صورت گرفت و معلمان مکاتب در آن نقش فعالی داشتند، خلعسلاح عمومی بود. مردم تمام سلاحهایشان را تحویل دادند. در خزان ۱۳۵۷ ش در جریان دستگیریهای عمومی، برخی از بزرگان و عالمان دینی ارزگان خاص هم بازداشت و زندانی شدند. سید محمد مظفری عالم مذهبی و شخص بانفوذ در باغچار و ملا یعقوب گیزوی از هزارهها، وکیل قیوم و برادرش ملا جان پسر دوستمحمد خان، ملا تاجمحمد از کنیزدارها و ملا باروک، حاجی عبدالرحمان و صمد خان از پشتونها، به جرم فیودالبودن به تیرینکوت برده شدند و مفقودالاثر شدند. به نقلی در ابتدای سال ۱۳۵۸ ش نیروهای دولتی آنها را با شمار زیادی از زندانیها، شبهنگام، با دست و پا و چشمهای بسته در محل گجخانه در نزدیکی زندان تیرین، زنده به گور کردند. میراحمد میرزایی را هم بردند که بیتالله غَرَنی، والی تیرینکوت او را آزاد کرد (احسانی، ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، ۱۳۹۶).
با گسترش مخالفتهای سراسری کشور علیه حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان، پشتون و هزاره در ارزگان خاص، با کنار گذاشتن خصومتهای پیشین خود، مقابله با حکومت را برنامهریزی کردند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۷). آنها با سلاحهای سادۀ خود به مرکز ولسوالی حمله کردند و بعد از یک روز ولسوالی را تصرف کردند. ولسوال به دست مردم کشته شد و ولسوالی تاراج شد (مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶). در ۲۲ حمل ۱۳۵۸ ش / ۱۱ اپریل ۱۹۷۹ م ولسوالی ارزگان خاص سقوط کرد. حکومت بعد از شش روز، مجدداً با لشکرکشی و قوای زرهی، ولسوالی را تصرف کرد. در این زمان مردم باغچار، بَیتِمور و بهروز جادۀ بین تیرینکوت و ارزگان را بستند و نیروهای دولتی محاصره شدند. با طولانی شدن مدت محاصره و مقاومت نیروهای مخالف دولت، در سرطان ۱۳۵۸ ش / جولای ۱۹۷۹ م نیروهای حکومت توان مقابله را از دست دادند و با آتش زدن انبار اسلحه و مهمات به سوی تیرینکوت فرار کردند و ولسوالی در اختیار مردم قرار گرفت. در این جریان، یعنی مقاومت مردم در منطقۀ سنگر که ارزگان را به تیرین وصل میکند، از باغچار ملا ابراهیم کشته شد (ارزگانی، ۱۳۹۶؛ مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، ۱۳۹۶؛ عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۷ و ۱۸۰). بعد از آن مردم شالی، سلطاناحمد، سیابغل، حسینی و… به نیروهای مخالف پیوستند و نیروهای حکومتی شکست خوردند و ارزگان خاص در اختیار مخالفان قرار گرفت (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۷).
بعد از پیروزی، سران دو قوم برای ادارۀ ارزگان و دفاع در برابر قوای حکومت، کمیتهای مشترک با ترکیب دو سهم از هزارهها و سه سهم از پشتونها تشکیل دادند. از اعضای دورۀ اول میتوان شیخ میراحمد میرزایی، عبدالعلی گوهری و سید عبدالله از هزارهها و عزیزالله خان و عبدالرئوف از پشتونها را نام برد (ارزگانی، ۱۳۹۶). اعضای آن در دورههای بعدی صوفی محمدعالم (پشتون) محمدهاشم اکبری، ارباب بوستان، محمد فیاض، قربانعلی ارزگانی، محمدعلی تقدسی، صادق زاهدی، سلمان انصاری و خداداد رضوانی بودند (ارزگانی، ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، ۱۳۹۶) و در این دوره شیخ میراحمد میرزایی از هزارهها رئیس بود و معلم عزیزالله از پشتونها ولسوال و ملک عبدالرئوف از پشتونها قومندان بود (احمدی، ۱۳۹۸). این کمیتۀ مشترک عمدتاً به حل و فصل منازعات بین دو قوم و برخی دعاوی حقوقی و املاک میپرداخت و تا سال ۱۳۶۸ ش / ۱۹۸۹ م کماکان با همین مکانیزم کار میکرد (ارزگانی، ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، ۱۳۹۶).
اولین کار کمیتۀ مشترک، تقسیم اسلحۀ گرفتهشده از نیروهای حکومتی بود. ولی در این کار دچار مشکل شدند. اعضای شورا خواستند به پشتونها اسلحۀ بیشتر و به هزارهها اسلحۀ کمتری بدهند. سرانجام تصمیم گرفته شد که اسلحه میان مردم تقسیم نشود و در انبار نگهداری شود (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۷).
مردم ارزگان خاص پس از سقوط حکومت، برای دفاع از خود، حفظ امنیت و ادارۀ منطقه به اسلحه و مهمات احساس نیاز کردند. هزارهها چند نفر را به کویته و پشتونها چند نفر را به پیشاور فرستادند تا از احزاب مستقر در پاکستان اسلحه بگیرند. هزارهها، از اتحادیۀ مجاهدین اسلامی افغانستان اسلحه گرفتند و آنها را میان ده قریۀ هزارهنشین تقسیم کردند. تا آن زمان در منطقه از حزب خبری نبود. محمد فیاض در مرکز ارزگان حزب «جبهۀ مقاومت» را تأسیس کرد و همزمان با آن شیخ میراحمد میرزایی شعبهای از حزب اتحادیۀ مجاهدین را تشکیل داد. در بهار ۱۳۶۰ ش عدهای از جوانان هزاره که در ایران تعلیمات نظامی دیده بودند با همکاری پاسداران جهاد اسلامی افغانستان اسلحه آوردند و در حسینی «پایگاه علی بن ابیطالب» را تأسیس کردند. مسئول آن پایگاه محمداسلم صالحی بود. این پایگاه بعد از مدتی به قریۀ سیابغل انتقال یافت. در این سال محمد فیاض با حزب خود به حزب حرکت اسلامی افغانستان پیوست و مسئول این حزب در ارزگان شد (همان: ۱۸۵). در سال ۱۳۶۱ ش شورای روحانیت متشکل از تمامی علمای دینیِ بانفوذ چون محمد فیاض، محمدعلی مقدس، اسدالله افضلی زَولِی، موسی جعفری و محمدهاشم اکبری تأسیس شد. این شورا نقش قابلتوجهی در مدیریت منطقه داشت و مدرسۀ علوم دینی ارزگان خاص، تحت نظر این شورا اداره میشد (فصیحی غزنوی و شریفی، ۱۳۹۶، ج ۲: ۱۱۰ و ۱۱۱؛ اعتمادی، ۱۳۹۶).
احزاب دیگری از سال ۱۳۶۲ ش به تدریج در منطقه حضور یافتند. سازمان نصر در حسینی به سرپرستی سلمان انصاری؛ جبهۀ متحد در سیدان با مسئولیت قربانعلی ارزگانی؛ حزب اسلامی افغانستان به سرپرستی صادق زاهدی باغچاری؛ نهضت اسلامی افغانستان با سرپرستی محمدهاشم اکبری در جویِ شَشپر و سهپایِ مالستان؛ نهضت اسلامی افغانستان هم فعال بود ولی نتوانست پایگاه نظامی ایجاد کند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۸۶ تا ۱۸۸).
منبع: دانشنامه هزاره، ج1