مجمع علما و طلاب ارزگان

پایگاه اطلاع رسانی مجمع علما و طلاب ارزگان

مجمع علما و طلاب ارزگان

پایگاه اطلاع رسانی مجمع علما و طلاب ارزگان

مجمع علما و طلاب ارزگان

پایگاه اطلاع رسانی"مجمع علما و طلاب ارزگان" با هدف ارائه اطلاعات مفید در باره تاریخ، جغرافیا و مردم ارزگان، آشنایی با علما، شخصیت ها و معرفی فرهیختگان ارزگانی و آثار علمی آنان، ایجاد شده است.
ساختار سایت، دارای چند محور کلی است که موضوعات متعددی را شامل می شود. بخش "تاریخ ارزگان" حاوی اطلاعاتی در باره گذشته تاریخی، جغرافیا و مردم ارزگان است. در بخش "علمای ارزگان"زندگینامه علمای برجسته ارزگان و خدمات علمی، فرهنگی و سیاسی آنان، قرار داده شده است. در بخش "اندیشوران ارزگانی" به معرفی فعالیت های فرهنگی، تبلیغی و پژوهشی فرهیختگان ارزگانی پرداخته شده و آثار علمی فاخر آنان در قالب صدها کتاب و مقاله، جهت استفاده در اختیار عموم قرار گرفته است. بخش"مشاهیر ارزگان" به معرفی شخصیت های تأثیرگذار در منطقه ارزگان و خدمات آنان اختصاص دارد. در بخش "نشست ها و همایش ها" به معرفی اقدامات ثمر بخش مجمع علما و طلاب ارزگان در برگزاری نشست ها و همایش های علمی، پرداخته شده است که همایش بین المللی ارزگان، یکی از نمونه های بارز آن است(متن مجموعه آثار همایش در پنج جلد، جهت دانلود در سایت قرار داده شده است).
امید است با مساعدت فرهیختگان ارزگانی در غنا بخشی محتوای سایت، این پایگاه به سایت مرجع، برای مخاطبان ارزگانی تبدیل شود.

آخرین نظرات

سید ابوطالب مظفری؛ شاعر، نقّاد و نویسنده
1. زندگی نامه:

سیدابوطالب مظفّری سال ۱۳۴۴ در  ولایت اروزگان، در قریۀ باغچار و در یک خانوادۀ مذهبی دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در همین قریه به پایان برد و در کنار آن، تحصیلات حوزوی را هم در آنجا آغاز کرد. در سال ۱۳۵۹ به ‌اجبار به پاکستان مهاجرت کرد سپس به ایران مهاجرت کرد و در مشهد ساکن شد. در سال ۱۳۶۱ در حوزۀ علمیۀ مشهد پذیرفته شد و ادامه تحصیل داد و تا کنون در همین شهر زندگی می‌کند. مظفری از اندوهگین‌ترین و ناله‌مندترین شاعران افغانستانی است. مظفری از شاعران پیشگام در ادبیات مقاومت افغانستان است. وی عضو مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان و از بنیان‌گذاران فصلنامه ادبی هنری «درّ دری» و سردبیر آن بوده است.
2. آثار و تألیفات:

الف) کتاب ها:
1. عقاب چگونه می‌میرد(مجموعه شعر) ابوطالب مظفری، کابل، نشر آمو، ۱۳۹7ش.


2. خون تاک(گزیده شعرهای سید اسماعیل بلخی)، ابوطالب مظفری، انتشارات تاک، سال ۱۳۹۶ش.


3. پایتخت پری ها: شعر معاصر افغانستان، ابوطالب مظفری، تهران، انجمن شاعران ایران، 1393.


4. سوگنامه بلخ، ابوطالب مظفری، تهران، انتشارات حوزه هنری (سوره مهر)، ۱۳۷2ش.


5.شهریاری و شتربانی، ابوطالب مظفری، موسسه انتشارات عرفان، اردیبهشت1402.


6. تنباکوی تلخ وطنی، سید ابوطالب مظفری، موسسه انتشارات عرفان، اردیبهشت 1402.


7.گزیده ادبیات معاصر (مجموعه شعر) ابوطالب مظفری‌، تهران‌: کتاب نیستان‌، 1378.
ب) مقالات:
1.  سروده‌ای درباره امام علی(ع)، سرود.مظفری در شب شعر با حضور آیت‌الله خامنه‌ای، سال ۱۳۹۴ش.
2. «سوگنامه، در سوگ عبدالعلی مزاری(دبیرکل حزب وحدت اسلامی افغانستان که در اسفند ۱۳۷۳ توسط طالبان شهید شد)، پگاه حوزه، ش۲۸، آذر ۱۳۸۰.
3. «انتحار می‌کنم»، ابوطالب مظفری، نشریه شعر، ش۷۳، آذر ۱۳۹۳ش.
4. «فصل درد؛ در رثای بزرگ بیدارگرِ اقالیم قبله، امام خمینی»، نشریه درسهایی از مکتب اسلام، سال ۳۷، ش۳، خرداد ۱۳۷۶ش.
5. «دهان زخمِ جگر، بوسه از نمک برداشت» شعر معاصر افغانستان، مجله شعر، ش۵، مرداد ۱۳۷۲ش.
6. «سِحر، یا معجزه؟»، ابوطالب مظفری، نشریه شعر، ش۵۵، فروردین ۱۳۸۶ش.
7. «از دامغان تا غزنین (جریان مثنوی‌سرایی در شعر مقاومت افغانستان)»، نشریه سوره‌اندیشه، ش۲۴، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۵ش.
8. «صورت از بی‌صورتی: نگرشی بر ساختار روائی مثنوی مولوی»، نشریه شعر، ش۳۳، پاییز ۱۳۸۲ش.
9. «شعر نهضت و شعر نظام (نگرشی به شعر انقلاب اسلامی ایران)»، نشریه شعر، ش ۳۴، زمستان ۱۳۸۲ش.
10. «خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش»، نشریه سراج، قم، مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان، ش ۱۶و۱۷، بهار و تابستان ۱۳۷۸ش.
11. «گویش هزارگی، شاخه‌ای از زبان پارسی»، نشریه شعر، ش۲۱، پاییز ۱۳۷۶ش.
12. «بومی سرایان معاصر»، ابوطالب مظفری، نشریه شعر، ش۲۱، پاییز ۱۳۷۶ش.
13. «مخته، دمیدن در اجاق‌های خاموش»، ابوطالب مظفری، نشریه شعر، ش۱۴، آبان ۱۳۷۳ش.
3. فعالیت‌های مطبوعاتی:
مظفری از بنیان‌گذاران فصلنامۀ ادبی، هنری و فرهنگی «درّدری» است که به صاحب‌امتیازی مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان در ایران منتشر می‌شد. وی سردبیری این نشریه و نیز «خط‌سوم» به صاحب‌امتیازی مؤسسۀ فرهنگی «در دری» را بر عهده داشته است که با برخی از چهره‌های ادبی و فرهنگی افغانستان همچون محمدکاظم کاظمی، جواد خاوری، علی پیام، حمزه واعظی، سید نادر احمدی و محمدشریف سعیدی به راه انداخته شد. هر دو فصلنامه تا شماره سیزدهم به نشر رسیدند و سپس به دلیل نبود پشتوانه‌های مالی از چاپ بازماندند. ابوطالب مظفری هم اکنون ریاست شورای علمی دانشنامه هزاره را بر عهده دارد. جلد اول این دانشنامه در تابستان ۱۳۹۷ توسط بنیاد دانشنامه، به چاپ رسیده است.
سروده «یاقوت باز مانده ز تاراج ارزگان»


استاد ابوطالب مظفری، در سروده ای که به استاد امین احمدی تقدیم کرده است، شرح «هزار ساله ستم بر هزاره‌گان» را منتشر کرده است.
مظفری خود نوشته است: دو سال قبل بود، شنیده‌بودم برای داکتر «محمد‌امین احمدی»، مشکلی پیش آمده و کسالتی پیدا کرده. چندی بعد وقتی فیلم سخنرانی ایشان را در سیمنار فیض‌محمد کاتب دیدم، سخت شکسته می‌نمود،این قصیده حاصل آن آیام است. قصدم این بود که روزی از نزدیک ببینم و تقدیم کنم که فرصت دست نداد. داکتر احمدی گذشته از علم و فضلی که دارد؛ استاد من است. من بخش‌های از جامع‌المقدمات را در کودکی، نزد ایشان خوانده‌ام. اتفاقات این روزهای ارزگان بهانه شد تا این چکامه را به شکل نامۀ‌ سرگشاده تقدیم ایشان و هموطنان همیشه داغدار ارزگانی‌ام کنم:‌
بودم به خلوتی و نظر بسته بر جهان
با خویش، بدگذاره و با خلق، بدگمان
تلخ و ترش، خلاف همه طبع‌های شاد
با بغض‌ های مستندِ در گلو نهان
غم چکه چکه از قلمم، نَشت ناله داشت
چون تار زِه شکسته،بدآهنگ و بد زبان
دشمن ستاده هرقدمی، دشنه در کمین
یاران نهاده تیر دو سر، چلۀ کمان
اسب چموش زندگی و راهِ بد قلق
آزرده بود، روح مرا تا بُن سِنان
القصه، حال و قال چنین بود تا ز مهر
پیکی رسیدم از طرف یار مهربان
گفتم دگر کند، مگر این تحفه، حال را
آری چنین کنند ز احباب، ارمغان
پیکی مصور آمد و نقشی به رخ کشید
نقشی کزآن شکست مرا، بند استخوان
دیدم تو را شکسته‌تر از روزگار خویش
باری، دلم گرفت ز تقدیر آسمان
دیدم به کاخ جور، گلوی تو سرخ بود
آنسان که بر کنارۀ جو، باغ ارغوان
چون شمع با زبان شده یکباره مشتعل
چون کوه از درون شده گویی شرر فشان
دیدم در آن میانه صدایت غریب بود
چون بازِ سرخِ عرشی گم کرده آشیان
گفتی:منم به کیسه تاریخ این دیار
یاقوت باز مانده ز تاراج ارزگان
ای رفته تا ضیافت اندوهِ ناگزیر
سقراط قصه‌های غم و جام شوکران
تاریخ‌دان فلسفۀ جاودان شکست
ناطور دشت و وارث شمشیر و برلیان
ما گله‌های گمشده‌ای کوه و دره‌ایم
با ما بگو که راه کدام و کجا نشان؟
ما بسته‌های جان و جهانیم از قدیم
ای آشنای جان من از ایل و خانه‌دان!
ما عشق را به خون جگر کسب کرده‌ایم
گیتی نداده است به ما ارث رایگان
هم دل نهاده بر سر سودای عاشقی
هم جان نهاده بر سر پیمان جاودان
دشت هزارحادثه را در شب خطر
هی آمدیم، پای به زنجیر، خونچکان
بسیار بَدرَه ها که گرو برد، در گذر
از گوش و دست و سینۀ ما دزد و گزمگان
بسیار بوده‌اند بد اندیش و بدسگال
گم خواستند از من و تو، دُود و دُودمان
بر راه‌ها ز کلۀ مردان، منارها
در شهرها ز حجله دوشیزگان، فغان
مهمان بزم عشرتشان دختران قوم
آذین کوی و برزن ‌شان، نعش سروران
«قومی ظلوم»، پیر و جوان جمله متهم
ارباب و خان و سید و ملا و خانمان
کوتاه قصه؛ تاب ندارده، چکامه‌ای
شرح «هزار ساله ستم بر هزاره‌گان»
شب تیره، سال سرد، وطن دور، دل غمین
طبع از درون فسرده و این چامه ناتوان
می‌خواستم به شکوه بیارم به محضرت
حالی که مانده بود از آن یار، در نهان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی