مجمع علما و طلاب ارزگان

پایگاه اطلاع رسانی مجمع علما و طلاب ارزگان

مجمع علما و طلاب ارزگان

پایگاه اطلاع رسانی مجمع علما و طلاب ارزگان

مجمع علما و طلاب ارزگان

پایگاه اطلاع رسانی"مجمع علما و طلاب ارزگان" با هدف ارائه اطلاعات مفید در باره تاریخ، جغرافیا و مردم ارزگان، آشنایی با علما، شخصیت ها و معرفی فرهیختگان ارزگانی و آثار علمی آنان، ایجاد شده است.
ساختار سایت، دارای چند محور کلی است که موضوعات متعددی را شامل می شود. بخش "تاریخ ارزگان" حاوی اطلاعاتی در باره گذشته تاریخی، جغرافیا و مردم ارزگان است. در بخش "علمای ارزگان"زندگینامه علمای برجسته ارزگان و خدمات علمی، فرهنگی و سیاسی آنان، قرار داده شده است. در بخش "اندیشوران ارزگانی" به معرفی فعالیت های فرهنگی، تبلیغی و پژوهشی فرهیختگان ارزگانی پرداخته شده و آثار علمی فاخر آنان در قالب صدها کتاب و مقاله، جهت استفاده در اختیار عموم قرار گرفته است. بخش"مشاهیر ارزگان" به معرفی شخصیت های تأثیرگذار در منطقه ارزگان و خدمات آنان اختصاص دارد. در بخش "نشست ها و همایش ها" به معرفی اقدامات ثمر بخش مجمع علما و طلاب ارزگان در برگزاری نشست ها و همایش های علمی، پرداخته شده است که همایش بین المللی ارزگان، یکی از نمونه های بارز آن است(متن مجموعه آثار همایش در پنج جلد، جهت دانلود در سایت قرار داده شده است).
امید است با مساعدت فرهیختگان ارزگانی در غنا بخشی محتوای سایت، این پایگاه به سایت مرجع، برای مخاطبان ارزگانی تبدیل شود.

آخرین نظرات

۷ مطلب با موضوع «تاریخ فرهنگ و جغرافیای ارزگان» ثبت شده است

«اُرزگان»، «رزُگان»، «روزگان» شکل‌های مختلف نام ارزگان است. برخی نام ارزگان را به دو واژۀ «ارگون‌قون» (مغولی) و «ارگینه‌قوند» (ترکی) ارتباط داده‌اند. در افسانه‌های مغولی آمده است که قیان بن ایلخان با پسرکاکایش نکوز خان به همراه زنان و فرزندان خویش بعد از نجات از اسارت تاتارها محل اصلی را رها کردند و به سوی سرزمین ناشناخته‌ای مهاجرت کردند. آنان در این سفر به کوهی رسیدند و در آنجا جلگه‌ای یافتند که رودهای پرآب و چشمه‌های فراوان داشت. نام آن منطقه را «ارگنه‌قون» گذاشتند (گلی، ۱۳۶۶: ۲۹۲.) محمدافضل ارزگانی معتقد است در زبان مغولی «ارگنه» به معنی کوه و «قون» به معنی بند است و معنی «ارگنه‌قون» می‌شود «کوه‌بند». این «ارگنه‌قون» با کثرت استعمال به ارزگون (ارزگان) تبدیل شده است (ارزگانی، بی‌تا: ۱۰۱ و ۱۰۲). غلام‌حسین موسوی در این‌باره می‌نویسد ارزگان نمی‌تواند برگرفته از «ارگنه‌قون» مغولی باشد؛ زیرا گردیزی در ۲۲۵ سال قبل از حمله مغول، در صفحۀ ۳۴۴ از زین‌الاخبار از شخصی به نام «ابواسحاق رُزگانی» نام می‌برد (موسوی، ۱۳۹۷).

ارزگان را بسیاری از نویسندگان هزاره و ارزگانی‌ها، «ورَزگان» و «وُرُزگان» می‌گویند و در تذکره‌ها و قباله‌های دولتی هم «ورزگان» ثبت شده است. در لغت‌نامۀ دهخدا «وَرز» به معنای کشاورزی و جای کشاورزی است و ناظم‌الاطباء آن را مرتبط با ورزیدن و ورزش می‌داند. «وَرز» به معنای کسب، حرفه و کار همیشگی و کشت و زراعت است. با توجه به زمین محوری دوران قدیم که شغل اصلی مردم کشاورزی و دهقانی بوده، طبق یک نظر دیگر ورزگان می‌تواند به معنای «جای کشاورزی» یا کشاورزان باشد (محمدی‌شاری، ۱۳۹۳، ج ۱: ۵۳۴ و ۵۳۵). در تلفظ محلی هزارگی معمولاً با همزه تلفظ می‌شود، ارزگو به ضم اول و دوم و سکون سوم و یا به ضم اول و سکون دوم و فتح سوم است (احمدی، ۱۳۹۸).

پس از کودتا و استقرار حکومت جمهوری کمونیستی در افغانستان در سال ۱۳۵۷ ش / ۱۹۷۸ م افراد حکومت و برخی اعضای احزاب خلق و پرچم که از معلمان و متعلمان بودند، از راه‌های مختلف مردم را تحت فشار قرار می‌دادند. یکی از کارهایی که در این منطقه صورت گرفت و معلمان مکاتب در آن نقش فعالی داشتند، خلع‌سلاح عمومی بود. مردم تمام سلاح‌هایشان را تحویل دادند. در خزان ۱۳۵۷ ش در جریان دستگیری‌های عمومی، برخی از بزرگان و عالمان دینی ارزگان خاص هم بازداشت و زندانی شدند. سید محمد مظفری عالم مذهبی و شخص بانفوذ در باغچار و ملا یعقوب گیزوی از هزاره‌ها، وکیل قیوم و برادرش ملا جان پسر دوست‌محمد خان، ملا تاج‌محمد از کنیزدارها و ملا باروک، حاجی عبدالرحمان و صمد خان از پشتون‌ها، به جرم فیودال‌بودن به تیرین‌کوت برده شدند و مفقودالاثر شدند. به نقلی در ابتدای سال ۱۳۵۸ ش نیرو‌های دولتی آن‌ها را با شمار زیادی از زندانی‌ها، شب‌هنگام، با دست و پا و چشم‌های بسته در محل گج‌خانه در نزدیکی زندان تیرین، زنده به گور کردند. میراحمد میرزایی را هم بردند که بیت‌الله غَرَنی، والی تیرین‌کوت او را آزاد کرد (احسانی، ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، ۱۳۹۶).

محمدعیسی غرجستانی می‌نویسد هزاره‌های ارزگان خاص از فرزند صَدقَبَر هستند. پدر کلان اهالی ارزگان سلطان‌علی بیگ است و فرزندان او سلطان‌احمد، قوت‌علی، مرادعلی، شاه‌علی و حسین‌علی بوده‌اند. از قوت‌علی طایفۀ پهلوان، از مرادعلی طوایف بهروز، نیک‌روز، خُورْدِی و باغچار هستند. دیگر طوایف ارزگان خاص سلطان‌احمد، زَولِی، حسینی، شالی، کوچک، قَدَم، خُورْدی، بَیتِمُور و آجَه‌اند (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۷). محمدافضل ارزگانی طوایف ساکن ارزگان را در گذشته این‌گونه معرفی کرده است.

محمدافضل ارزگانی طوایف ساکن ارزگان را در گذشته این‌گونه معرفی کرده است: علی‌بیگ، سلطان‌احمد، خواجه‌علی، نِیک‌روز، شِیخَه، حسینی، قَراقُرو، شالی، بهروز (بِیروز)، اَرال، عیدرَوز، قَدَم، خُورْدِی، دوستی، سید درویش، زَولِی و زَردَک. او این طوایف را ایرانی و مغولی می‌داند و هرکدام را به اشخاصی در گذشتۀ ایران و مغول منتسب می‌کند و از این میان دو طایفه زَولِی و زَردَک را از ساکنان بومی منطقه می‌داند (ارزگانی، بی‌تا: ۱۰۱ و ۱۰۲). برخی منابع دیگر از قبایل ارزگان نیک‌روز، شِیخَه، پهلوان، بیروز، سید درویش، حسینی، قَدَم و بَیتِمور، سلطان‌احمد، زَولِی، میرآدینه، دایَه و فولاد نام برده‌اند (تیمورخانوف، ۱۳۷۲: ۷۲). برخی منابع متأخر طوایف سیلان، کالُو، سیوک، بِیری را هم در ذیل ارزگان خاص نام برده‌اند (توسلی غرجستانی، ۱۳۸۷: ۲۸). در ارزگان خاص سادات هم سکونت داشتند. شاه قاسم فرزند شاه تراب فرزند شاه حسین فرزند سید محمدِ شاعر فرزند حلیمه فرزند سلطان‌احمد کبیر است. بسیاری از آنان در سال ۱۳۰۸ ق / ۱۸۹۱ م به قتل رسیدند (میرحسینی، ۱۳۸۸: ۷۴).

پس از نسل‌کشی هزاره‌ها در زمان عبدالرحمان خان، سرزمین‌های حاصل‌خیز این ولسوالی به طوایف پشتونِ سرحدات هند واگذار شد. از آن پس، هزاره‌های باقیمانده به اقلیت تبدیل شدند و به صورت دهقان روی زمین‌های اجدادی‌شان برای پشتون‌های مهاجر زراعت می‌کردند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۴). با صدور فرمان حبیب‌الله خان در رمضان ۱۳۲۲ ق / نوامبر ۱۹۰۴ م مبنی بر استرداد زمین‌های تصرف‌شده به هزاره‌ها (فرهنگ، ۱۳۸۵، ج ۱: ۴۹۴) هزاره‌های ارزگان خاص در مناطق مختلف تصمیم گرفتند که زمین‌های پدری خود را از پشتون‌های مهاجر پس بگیرند. آن‌ها برای این کار به چند طریق عمل کردند؛ ۱. گرفتن حکم مالکیت: ابراهیم خان زَولِی، اسماعیل خان و برات خان فرمان استرداد زمین‌های چند منطقه در سیاه‌بَغَل و پَیِک، حسینی و بخش زیادی از پالو را از کابل آوردند؛ ۲. بازخرید زمین‌ها: اولین زمینی که از پشتون‌های مهاجر خریده شد زمین«نورزَی» در حسینی در سال ۱۳۰۲ ش بود. بعد از آن، دولت دوباره فروش زمین به هزاره‌ها را ممنوع کرد. در دهۀ بیست قرن حاضر شمسی، بعد از اقدامات ابراهیم خان گاوسوار، سید اسماعیل بلخی و… حکم ممنوعیت فروش زمین به هزاره‌ها لغو شد و در دهۀ سی شمسی مقداری زمین در پالو، باغچار و کُندُلان خریداری شد. البته زمین‌های نامرغوب کوهستانی به هزاره‌ها فروخته شد و زمین‌های حاصلخیز مرکز ارزگان برای پشتون‌ها نگهداشته شد (احسانی، ۱۳۹۶).

پیش از وقوع جنگ ارزگان در سال ۱۳۶۹ روابط میان احزاب پشتون و هزاره عادی و خوب بود و گاهی به خاطر اختلافات سران احزاب منازعات کوچک در برخی مناطق رخ می‌داد که یکی از آن‌ها منجر به جنگ سال ۱۳۶۹ ش شد و کل ارزگان خاص را در برگرفت (همان: ۱۹۰). در زمستان ۱۳۶۸ ش دو نفر به قتل رسیدند و سران پشتون، غلام‌رضا فروتن، علی‌رحم مسکین‌یار و خلیفه ضابط از هزاره‌های مرکز ارزگان را عاملان قتل اعلام کردند. محمد فیاض و دیگر بزرگان هزاره صحبت کردند که این افراد به دفتر حزب اسلامی به سرپرستی محمد خلیلی (هزاره) سپرده شوند. اما پشتون‌ها به پایگاه حزب اسلامی حمله کردند و آن‌ها را با خود بردند. هزاره‌ها خواهان اجرای عدالت طبق شریعت اسلامی شدند، اما پشتون‌ها پس از ده روز، فروتن و مسکین‌یار را در مرکز ارزگان تیرباران کردند (همان: ۱۹۰ تا ۱۹۳؛ رضوانی، ۱۳۹۶). این واقعه باعث شد که هزاره‌ها مردم هزارۀ ساکن مرکز ارزگان در بازار کهنه، سیدان و جویِ شش‌پر را به مناطق دیگر انتقال بدهند. ساکنان کهنه‌بازار و سیدان به باغچار کوچ کردند و مردم جویِ شش‌پر به درۀ پالو رفتند.

در ۱۸ حمل ۱۳۶۹ ش محمداسلم صالحی از سیا‌بَغَل، علی‌حسن مظفری از حسینی با همکاری حسن‌علی چمران از پَشِی و اسدالله یاری از کُندُلان به خون‌خواهیِ غلام‌رضا فروتن، علی‌رحم مسکین‌یار و خلیفه ضابط جنگ را آغاز کردند. در مقابل آنان از نیروهای پشتون، یونس تحویل‌دار با جبهۀ کُندُلان؛ داوود خان از آب‌پران و عبدالرحیم از درۀ شالی با جبهۀ حسینی؛ نیروهای ملا جبار، شاه‌ولی و ملا عباس از قریۀ سلطان‌احمد با جبهۀ سیابَغَل وارد جنگ شدند و عده‌ای از تیرین‌کوت و قندهار به کمک پشتون‌ها شتافتند. هزاره‌ها در سه جبهه با شکستن تعدادی از سنگرها، پشتون‌ها را محاصره کردند و در مدت یک شبانه‌روز مناطق شَش‌بُرجه، سیا‌چوب، بُوم، سرخ‌بینی، جَنگَلَک، دَن‌سَنگو، جَغْتَلَه، غُونْدِی‌مار، دن چورکه و خربید از پشتون‌ها تخلیه شد (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۹۳ تا ۱۹۶).

ارزگان یا «خاص ارزگان» یکی از ولسوالی‌های ولایت ارزگان در مرکز افغانستان است. از نظر جغرافیایی این ولسوالی تقریباً در ۶۶۳۵۰۰ تا ۶۶۴۵۳۸ درجۀ طول شرقی و ۳۲۵۲۳۸ تا ۳۳۰۰۳۰ درجۀ عرض شمالی قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دریا حدود ۲۱۵۰ متر است. ارزگان خاص در ۱۰۰ کیلومتری شرق تیرین‌کوت (مرکز ولایت) قرار دارد و مساحت آن ۴۵۰۰ کیلومتر مربع است. ارزگان خاص از شمال‌ شرق به اجرستان و گیزو (گیزاب)، از غرب به چوره، از جنوب به دای‌چوپان در ولایت زابل، از شرق به مالستان در ولایت غزنی محدود می‌شود. این ولسوالی ۶۵ قریه دارد و مرکز آن هزارقدم است (وزارت معارف جمهوری اسلامی افغانستان، ۱۳۹۶).

در اطلس قریه‌های افغانستان در ذیل ولسوالی علاقه‌داری خاص ارزگان ۴۷ قریه نام برده شده است. قریه‌های ارزگان خاص شامل آو‌پُرو (آب‌پران) (عُلیا و سُفلا)، بُومْ، تالَه هَزاره، چُوکَه محمدشاه سلطان، حسینی (عُلیا و سُفلی)، خَرْکَنده، درۀ پالو، درۀ شالی، زَولِی، سوزچو، سَرقُول، سلطان‌احمد، سیا‌بَغل، سیا‌چو، سیاه‌قُول، شَش‌برجَه، شِیخَه، شِینَه، عاشورا، بیروز، قَحْط‌آبَه، قَدَم‌شالی، قَلْتَک یا قَلعتَک (سُفلا و عُلیا)، قُولِ قاسم، قَرْلَغو (کرلغو، قله‌غو)، گَردون سخی، گُلخار، نَوِیان، نِیْک‌روز، هَزارقَدَم، حاجی‌محمد، پَیِک، حسین، کاریز، خُورْدِی، سَیدُو، گرم‌اَوْ، شَش‌پَر، بازار کهنه (کهنه‌بازار)، دشتِ رستم، نورَک، لغْ‌سنگ، باغچار، سِیرُو، کُندلان، جَغْتَلَه، غُونْدِی مار، دان چورکه، بادامزو، دَن‌سَنگو، بَیْتِمُور، کنیزدارا، باغ سرکاری و کَلَّه‌خُور است. به لحاظ تاریخی قبل از دورۀ امیر عبدالرحمان تمامی ارزگان (خاص) هزاره‌نشین بوده است. بعد از جنگ این دوره به تدریج بسیاری از قریه‌ها با فرمان دولتی و یاغصب پشتون‌های مهاجر از هزاره‌ها گرفته شد بطوری که تا قبل از کودتای ۱۳۵۷ش / ۱۹۷۹م «قریه‌های باغچار، سیدان، بازار کهنه، شیره، دَن‌سنگو و دهن عاشورا» (احمدی،۱۳۹۸) هزاره‌نشین باقی مانده بودند.

نگاهی به سرزمین باغچار/Bagar

(عکس کوتل باغچار)

منطقه ای «باغچار» یا «باغوچار» یکی از مناطق ولسوالی ارزگان خاص است. باغچار حد فاصل بین ارزگان خاص و دای چوپان است و به لحاظ تقسیمات اداری جزء ارزگان خاص است.موقعیت باغچار در اتلس قریه های افغانستان شامل دو بخش علیا و سفلی است اتلس قریه های افغانستان ۱۳۵۳ ج ۳: ۱۴۵۷) این دو بخش در بین مردم به صورت پای ناوه» و «سرناوه بیان می شود.

باغچار سرزمینی است حاصل خیز و دارای علف چرهای زیاد و به لحاظ جغرافیای طبیعی یک ناوه است به طوری که از شمال شرق به طرف جنوب آن رودخانه ای به طول ۲۴ کیلومتر جریان دارد. این رودخانه بعد از گذر از بیتمور به دریای ارغنداب می ریزد. باغچار از چهار طرف با کوه ها و دره هایی احاطه شده است؛ شرق آن کوه های چندره (معروف به کوه آمریکا و بین دره بایندره قرار دارد و به دره زندگانی ختم می شود. در جنوب آن مشکین و کوتل پوستین دوز و کوه گارو قرار دارد. در شمال کوه یکرویه است که باغچار را از مرکز ارزگان جدا میکند. در شمال غرب، قریه های قله غو و بیروز است که به ارزگان خاص متصل می شود. در غرب آن قریه های اونی و شیره و در سمت جنوب غرب آن هزار بز و بادام تو قرار دارد. از جنوب شرق به منطقه لرزاب در دای چوپان وصل است. بلندترین کوه ارزگان خاص بین دره است که در مرز ارزگان خاص و دای چوپان قرار دارد و در منتهی الیه آن کوه دوسره است. کوه های مهاجرین پرار، دغدغ و نیلوهم در باغچار است (احمدی باغچاری خاطرات، ابو طالب مظفری ۱۳۹۶)

قریه های باغچار

منطقه باغچار پنج قریه دارد: ۱. گوتی و اسفندیار که محل زندگی طوایف اسفندیار و آغا محمد بود که در انتهای باغچار است و از دره سیاه قول تا چشمه علی گی و قلعه على جمعه امتداد دارد. این قریه در گذشته محل بود و باش طایفه اسفندیار از زیر شاخه های دای چوپان بود و شامل گوتی، فولک، آوری جواز آبی گک چهل خانه ، شیله ولنگ، سنگ بیری ، قول بید و دره زندگانی است؛ ۲ خوش میر که از بلندگ و کوه های النگ در جنوب تا جاسول و دنگنه در شمال قرار دارد و شامل خوش میر بالا و خوش میر پایین است. محلات آن تپه خاک سرجنگلگ، قول بلندی خورد و بلندک گلان قول چادور سنگ زرد گیلک، بوکسه ، گنه سنگ سنگ کلان، قول غلام فرزند سبزه علی، قول جمعه ، قول اسپیدک، شش برجه ، قَصِید چهار برجه، چمن نوخری، تپه اصغر بکله محمد بیگ چهارتیر، دوسره، آوری فقیر داد آیاز، خشکاو خارزار، زیارت سید جلال الغو زرد لوره، بی تاز، اسپی قول و کوته جوی است؛ تو په ماما بکله که شامل محلات زنگ آب سنگ سوراخ، قول بیدتو، شیخ سنگ، قول پتنگ ، کیل بید، جاسول ، چشمه علی گی، زنگ آب سیاه ناور، آواری او به محمد، زال بُرده، آب گوک و کوتاه جوی است؛ ۴ گوچی از چشمه علی کی آغاز می شود و به سمت نورلگ امتداد دارد و در گذشته محل بود و باش طایفه داخه و گوچی بوده است و شامل محلات دینگنه تپه مورچه شاه قمر آقا، جوی خوجه آمد، چمن توب سنگ های کوج، فرسنگ، چشمه اسپی دگ، دهنه تنگی، گردو، سنگ گوشه و یکرویه است؛ ۵ آغا محمد در بین کوجی و کوتل سرتنگی قرار دارد و محلات آن میانه ، آلات نورلک، دَهَن چندره، چندره، اینکار مندق سرناوه ، قول مزید است. آغا محمد محل زندگی طایفه آغا محمد است (احمدی باغچاری خاطرات؛ ۱۳۹۸)

ساکنان اولیه و اصلی باغچار از طایفه دای چوپان بوده اند. پیشینه تاریخی باغچار به نبیره های امیر چوپان یعنی صحبت خان و باینده تو می رسد. یکی از فرزندان صحبت خان، علی بیگ نام داشت که از او دو پسر به نامهای غلام اوقی و اسفندیار به جا مانده بود. قبر علی بیگ و پسرانش در جنوب قریه باغچار در دامنه کوه گارو است. طایفه های باغچار از نبیره غلام اوقی هستند. غلام اوقی دو پسر به نام های دوست محمد و آغا محمد داشت. فرزند دوست محمد خوش محمد مشهور به خوش میر دو پسر داشت. یکی از آنها عوض علی نام داشت که سه پسر به نام های نصیر ماما و خداداد داشت. خاندانهای ساکن باغچار عوض نصیر، ماما، خداداد داخه کوجی (گنج علی) آغا محمد دو دو فتیرو هستند و همه از نوادگان غلام اوقی اند. در باغچار همچنین خانوارهای پراکنده ای از بوباش و پشی و دو خانوار از سادات بودند؛ یکی سادات جلالی از منطقه شوی و دیگری سادات حسینی از منطقه سیدان (احمدی باغچاری خاطرات ابوطالب مظفری ۱۳۹۶؛ احمدی، ۱۳۹۸)

(عکس باغچار در سال1403)

تا زمان عبدالرحمان خان، ارزگان به صورت ملوک الطوایفی اداره میشد و مستقل بود. در سال ۱۳۰۸ ق / ۱۸۹۰ م حکومت مرکزی به قصد تسخیر هزاره جات لشکر کشید و به مدت سه سال، ساکنان ارزگان در جنگی نابرابر با نیروهای دولتی جنگیدند. آنها سرانجام شکست خوردند و بسیارشان کشته یا اسیر شدند و به جای آنان افغانهای سرحدی ساکن شدند. باغچار به خاطر موقعیت جغرافیایی خاص احاطه شدن با کوه ها و دره ها و همچنین دور بودن از کانون اصلی جنگ یعنی ارزگان چنان درگیر جنگ ها نشد و آسیب جدی ندید احمدی باغچاری یکی از اربابان باغچار در دوره ظاهرشاه به نقل از پدران خود می نویسد که مردم باغچار در این جنگ ها با رسول خان از سران شوی در دای چوپان همراه نبودند و در جنگ با نیروهای دولتی شرکت نکردند به این جهت از قتل و غارت سپاهیان عبدالرحمان که در شیره و دایچوپان رخ داد ایمن ماندند (احمدی باغچاری خاطرات) بعد از سقوط ارزگان دولت مرکزی زمین های ارزگان را به افغان های سرحدی واگذار کرد. احمدی باغچاری درباره اوضاع بعد از جنگ می نویسد که بعد از پیروزی عبدالرحمان خان و فرار مردم از دای چوپان و ارزگان هر دو طرف باغچار از هزاره ها خالی شد و مردم باغچار تحت فشار روحی قرار گرفتند. موی سفیدان با هم مشورت کردند و مصلحتشان بر این شد که در فصل کشت بهاری کشت نکنند و در بهار به چله کور در ولایت زابل کوچ کنند و وقتی که چله تابستان به پایان رسید به طرف مشهد در ایران بروند. ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ خانوار باغچاری در فصل بهار کشت نکردند؛ از باغچار به چله کور رفتند و در آنجا سکونت کردند و به جای نان توت می خوردند. چون چله کور خیلی گرم بود همه اسهال شدند و بعد کولرا گرفتند و تعداد زیادی مردند و کمتر از بیست درصدشان زنده ماندند که آنها هم به هر سمتی پراکنده شدند و عده ای به مزار شریف، قلات، قندهار و تیرین رفتند و عده ای به باغچار برگشتند (احمدی باغچاری خاطرات)

بعد از تصرف ارزگان در دوره عبدالرحمان با اینکه درباره تصرف و غصب زمینهای باغچار دستوری داده نشده بود، غلام محمد خان اچکزایی از ارزگان به باغچار آمد و به زور زمین ها را غصب کرد و در آنجا ساکن شد و ساکنان بومی باغچار به ناگزیر به صورت دهقان روی زمینهای پدری خود به زراعت پرداختند. خاندانهای ساکن باغچار که در زمینهای غصب شده پدری خودشان به صورت دهقانی زندگی میکردند عبارت اند از عوض نصیر ماما خداداد داخه کوچی، آغا محمد، دودو فتیرو این خاندانها، صاحب زمین های باغچار بودند و از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب آن موروثه پدری شان بود. بزرگان آنها در دوره عبد الرحمان عبارت بودند از علی بیک عبد الله ، علی ظفر فرزند محمد ظفر، رفح از پرده پوش، ماما بکله ، خدا بخش، علی استو و محمد فرزندان مامد، غلک علی شفا و جمشید از خاندان آغا محمد علی عطا جمعه فرزند خالق داد قوت علی برادر جمعه عبدولی محمد و غلام حسین و میرزا حسین فرزندان غنیمت از خاندان کوجی مورغاک از خاندان اسفندیار (همان)

محمد خان اچکزایی بعدها اسناد جعلی مالیات را به نام تعدادی از سرشناسان طایفه خود ثبت کرد. امیر حبیب الله خان بعد به قدرت رسیدن در ماه رمضان ۱۳۲۲ ق / ۱۹۰۴م، به استرداد زمینهای تصرف شده به هزاره ها فرمان داد (فرهنگ، ۱۳۸۵، ج ۱: ۴۹۴). هزاره های بازمانده در ارزگان برای مالکیت دوباره زمینهای اجدادی خود تلاش کردند و چند تن از بزرگان نزد حبیب الله خان رفتند و فرمان مالکیت مناطقی را در سیا بغل حسینی، پیک و سیرو از او گرفتند. اما در باغچار، با اینکه فرمان مالکیت آن منطقه را از کابل آوردند با ممانعت شدید پشتونهای مهاجر مواجه شدند و نتوانستند مالک شوند و زمینها همچنان در دست پشتونها باقی ماند عظیمی، ۱۳۸۵ ۱۷۴ به نقل از ملانظر آخوند باشنده باغچار در این زمان غلام محمد خان اچکزایی مردم باغچار را تهدید کرد که اگر ادعای باز پس گیری زمین ها را مطرح کنند، چور و تاراج خواهند شد. موی سفیدان به ناگزیر در این دوره سکوت کردند. اما ساکنان باغچار در هر دوره حکومتی برای باز پس گیری زمینهای اجدادی خودشان تلاش میکردند و عرایض شان را تا کابل دنبال میکردند احمدی باغچاری خاطرات

(عکس باغچار در سال1403)

باغچار به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی خود همواره از طرف طوایف پشتون اطراف تهدید میشد چندین بار دو طایفه اتوال و خوجوگ در دای چوپان در سمت جنوب به باغچار حمله کردند. از آن جمله در سال ۱۳۰۷ ش / ۱۹۲۸ م (مشهور به سال سقوی) این دو طایفه به منظور غارت اموال مردم حمله کردند که در این حمله سید احمد، از باتورهای محلی کشته شد (مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶)

در دوره محمد ظاهر شاه و در وقت والی محمد شریف ،خان در سال ۱۳۳۹ ش /۱۹۶۰ م مردم کوجی و داخه عریضه ای را تسلیم حکومت کردند که در آن نوشته بودند با اینکه خانه های ما در دامنه کوه عام ساخته شده است ولی دوست محمد خان اچکزایی دست از ظلم و تعدی بر آنها بر نمی دارد. در نتیجه موفق شدند که سند شرعی برای مالکیت این منطقه از دولت بگیرد. در این زمان اربایان و بزرگان باغچار وضعیت را مساعد دیدند و خواستند موضوع دادخواهی را برای کل زمینهای باغچار مطرح کنند. برای پیگیری از هر قریه یک نفر معین شد تا به کابل رفته و عریضه ای را تسلیم حکومت کند. از طایفه کوجی و داخه ملا محمد اسحاق فرزند ابوالحسن از قریه آغا محمد سلطان علی فرزند حاجی ماما از قریه خوش میر خدارحم زاهد فرزند حسین از قریه اسفندیار ملا اختر فرزند علی پناه تعیین شدند. این افراد به کابل رفتند و برای آنان محمد حسین طالب قندهاری عریضه نوشت و به تأیید صمد علی خان و رجب علی خان جاغوری رسانده شد و آنان عریضه شان را به وزارت مالیه تسلیم کردند.

از وزارت مالیه مکتوب رسمی به والی ارزگان فرستاده شد. زمانی که مکتوب از کابل به ولایت رسید دوست محمد خان اچکزایی شبانه با همسرش و تحفه پیش والی ارزگان رفت و از او خواست که مردم باغچار را بترساند تا دست از دعوایشان بردارند والی نیز دستور داد که خانه های مردم کوجی را پلمب کنند. مردم این طوایف از خانه هایشان آواره شدند و حتی والی دو تن از بزرگانشان به نام علی رحم کربلایی و ارباب غلام حیدر را به زندان انداخت. مسأله زمین باغچار تا تغییر حکومت در سال ۱۳۵۷ ش مکتوم ماند (غلامی، ۱۳۹۸) در این زمینه احمدی باغچاری در خاطراتش مینویسد که تمام دوسیه و عرایض این افراد به دولت برای بازگرداندن حق سرزمین شان در نزد عبدالرئوف خان، یکی از قومندانهای پشتون موجود بود احمدی باغچاری، خاطرات آخرین بار محمد مظفری و سلطان علی احمدی باغچاری در دهه پنجاه شمسی برای باز پس گیری زمین های باغچار اقدام کردند که موجب دشمنی مهاجرین پشتون با مظفری شد و یکی از علل دستگیری او در سال ۱۳۵۷ ش همین موضوع دادخواهی برای زمین ها بود (مظفری، ابوطالب ۱۳۹۶)

نزدیک به یک سال پس از کودتای حزب دموکراتیک خلق در ۲۲ حمل ۱۳۵۸ ش ولسوالی ارزگان خاص سقوط کرد. در این خیزش مردمی از هزاره ها خداداد مجاهد معروف به گمالی و سید عبدالله و ارباب غلام على از باغچار نقش اساسی داشتند و تعداد قابل توجهی از اهالی باغچار را برای حمایت از مخالفان دولت اعزام کردند. حکومت بعد از شش روز دوباره ولسوالی را تصرف کرد. در این زمان مردم باغچار بایتمور و بهروز با بستن جاده بین تیرین و ارزگان در منطقه «سنگر» نیروهای حکومت را محاصره کردند. با طولانی شدن مدت محاصره نیروهای حکومت در سرطان ۱۳۵۸ ش با سوزاندن انبار اسلحه و مهمات به سوی تیرین کوت فرار کردند و ولسوالی در اختیار مخالفان قرار گرفت. در این جنگ یک نفر از باغچار به نام ملا ابراهیم کشته شد ارزگانی ۱۳۹۶؛ مظفری ، ابوطالب، ۱۳۹۶؛ عظیمی ۱۳۸۵ : ۱۷۷ و ۱۸۰ بعد از این پیروزی سران دو قوم برای اداره ارزگان خاص و دفاع در برابر قوای حکومت کمیته ای مشترک تشکیل دادند که در آن سید عبدالله از باغچار شرکت داشت ارزگانی ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، (۱۳۹۶) با شروع جنگ سال ۱۳۶۹ ش / ۱۹۹۰ م و ایجاد سنگربندی هایی بین هزاره و پشتون هزاره های مرکز ارزگان به باغچار کوچ کردند و بعد از آن حمله ای گسترده و وسیع بر بسیاری از مناطق مسکونی هزاره ها آغاز شد. بعد از بازگشت بی نتیجه هیئت صلح از قندهار و شکست پشتون ها در جنگ، بار دیگر تمام نیروهای

پشتون از ارزگان، تیرین کوت، دای چوپان و خاکیران متوجه باغچار شدند و آنجا را محاصر کردند. این بار جنگ از جنوب ارزگان آغاز شد. ساکنان باغچار و آوارگان مرکز ارزگان سلاح و مهمات کافی نداشتند و از جبهات سیابغل حسینی و کندلان نیروی کمکی به باغچار فرستاده نشد. هزاره ها در باغچار بعد از بیست روز مقاومت شکست خوردند و ساکنان آن به منطقه سیرو آواره شدند و باغچار تصرف شد. قربان علی ارزگانی و صادق زاهدی از قومندانهای این جنگ از باغچار بودند. این جنگ خسارتهای انسانی و مالی زیادی برای باغچار بار آورد. باغچار با ۵۰۰ خانواده، خالی شد و بخشی از مردم به جاغوری و بیشترشان به ایران مهاجرت کردند. در این جنگ ۱۵ نفر از جمله پهلوان خدا نظر و ملا غلام حسن از باغچار کشته شدند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۹۰ تا ۱۹۸ و ۲۰۷ و ۲۰۸؛ مظفری، ابوطالب ۱۳۹۶)

(عکس قبرستان کوجی در باغچار)

تخلیه باغچار بعد از جنگ ۱۳۶۹

پس از آنکه اوضاع به تدریج به حالت عادی برگشت، برخی از زمین داران باغچار به سرزمین های شان برگشتند و همراه آنها تعدادی از هزاره های مناطق دیگر نیز مجدداً در باغچار ساکن شدند و در کنار پشتون ها به طور مسالمت آمیز زندگی می کردند. در دوره طالبان، این گروه بر ارزگان خاص تسلط کامل داشت و اوضاع امنیتی هم نامطلوب بود. طالبان در سال ۱۳۸۴ ش غلام رسول مبارز از افراد با نفوذ در باغچار را ترور کردند. در سال ۱۳۸۸ ش نه مرد را در کوتل باغچار به طور فجیعی سر بریدند. بعد از کشته شدن این افراد در کوتل درگیری ها از سر گرفته شد و ساکنان باغچار برای بار دوم منطقه را ترک کردند و دیگر کسی به منطقه بازنگشت زمین داران نیز اغلب در صدد فروختن زمینهایشان شدند چون نمی توانستند به منطقه برگردند و حاصلات زمین هایشان را دریافت کنند. مردم باغچار دست به کوچ اجباری زدند (ارزگانی ۱۳۹۶؛ مظفری ابوطالب، ۱۳۹۶)

مدرسه علوم دینی باغچار را ملا محمد نظر آخوند در سال ۱۳۴۱ بنیان نهاد. این مدرسه در یک طبقه و دارای پنج حجره کتابخانه باغ و چشمه بود. برنامه های درسی آن از دوره مقدماتی علوم دینی تا اصول فقه بود. مکتب ابتداییه باغچار در سال ۱۳۴۶ ش ساخته شد و اولین سر معلم آن سید عبدالله بود. این مکتب تعمیر مشخصی نداشت و در سال ۱۳۴۹ ش در قریه کوته جوی تعمیری برای مکتب ساخته شد و آخرین سر معلم آن لطیف خان بود که بعد از کودتای حزب دموکراتیک خلق ولسوال دایه مقرر شد و در ابتدای خیزش های مردمی کشته شد. ملا نظر آخوند از سال ۱۳۳۶ ش در باغچار تدریس داشت. محمد حسین افضلی فرزند آخوند از سال ۱۳۶۴ ش در کنار پدر فعالیت داشت این مدرسه تا ۱۳۶۹ ش فعال بود حسن زاده ، ۱۳۹۰ : ۴۱۰) اولین مسجد و تکیه خانه در باغچار را در سال ۱۳۵۶ ش محمد مظفری با همکاری بزرگان منطقه محمد بیگ در این قریه ساخت (مظفری، ابوطالب ۱۳۹۶) افسانه محلی حیدر بیگ و سمنبره در باغچار معروف است. این دو شخصیت در منطقه اسپی قول با هم ملاقات می کنند و عاشق هم میشوند. این داستان را سید رجب علی در قالب مثنوی سروده و دستنویس آن موجود است (همان)

مراسم دهه اول محرم در تکیه خانه های هر توپه برگزار می شد. مردم از روز هفتم نذر می دادند و هر آغیل یک روز نذر می داد. معمولاً غذای رایج نان بکه با غربی بود. اسب دوانی نشانه زنی و کشتی گیری از دیگر رسوم معمول باغچار بود که در عروسی ها و محافل انجام میشد. باغچار در گذشته سوارکاران ماهری داشت که برای شرکت در جشنها به مرکز ارزگان و یا دای چوپان می رفتند. از این میان میتوان به سرور از طایفه پولاد و کشتی گیر خدانظر از طایفه دود و اشاره کرد (همان)

وضعیت اقتصادی کوه چندزه در باغچار از معدن طلا داشت. افراد محلی میگویند در دوره ظاهر شاه آمریکایی ها با حمایت دولت و با وسایل اکتشافی فراوان ، به مدت سه ماه در ارتفاع چندره که در شمال قله بایندره قرار دارد، مستقر شدند و دولت با هلی کوپتر برایشان مواد غذایی پایین می انداخت و در آخر تابستان همان سال سنگهای طلای زیادی را با قاطر از و الاغ حمل کردند و با خود بردند. پس از آن کوه چندره به کوه آمریکا، مشهور شد (مظفری، محمد ۱۳۹۶) زمین باغچار برای کشت انواع میوه ها و غلات مناسب است ولی از آنجا که زمین از آن خود مردم نبود، آنان به کارهای زیربنایی مانند زرع درختان میوه رغبت نمی کردند. در کوه های باغچار بزکوهی پلنگ و گرگ وجود داشته و عقاب و کوک زری نیز از پرندگان این منطقه بود. زراعت و مال داری دو شغل عمده مردم باغچار بود. مردم تابستان ها گله های گاو و گوسفندشان را در کوه ها می چراندند و با انبار کردن علوفه برای زمستان تعدادی را برای قصابی پرورش میدادند و نزدیک بهار آنها را به قندهار می بردند و می فروختند (مظفری ابوطالب، ۱۳۹۶)

منبع: (متن برگرفته از دانشنامه هزاره، ج1، ص1114-1121، عکس ها برگرفته از کانال های انترنتی)