مجمع علما و طلاب ارزگان

"پایگاه انترنتی"مجمع علما و طلاب ارزگان

مجمع علما و طلاب ارزگان

"پایگاه انترنتی"مجمع علما و طلاب ارزگان

مجمع علما و طلاب ارزگان

پایگاه اطلاع رسانی"مجمع علما و طلاب ارزگان" با هدف ارائه اطلاعات مفید در باره تاریخ، جغرافیا و مردم ارزگان، آشنایی با علما، شخصیت ها و معرفی فرهیختگان ارزگانی و آثار علمی آنان، ایجاد شده است.
ساختار سایت، دارای چند محور کلی است که موضوعات متعددی را شامل می شود. بخش "تاریخ ارزگان" حاوی اطلاعاتی در باره گذشته تاریخی، جغرافیا و مردم ارزگان است. در بخش "علمای ارزگان"زندگینامه علمای برجسته ارزگان و خدمات علمی، فرهنگی و سیاسی آنان، قرار داده شده است. در بخش "اندیشوران ارزگانی" به معرفی فعالیت های فرهنگی، تبلیغی و پژوهشی فرهیختگان ارزگانی پرداخته شده و آثار علمی فاخر آنان در قالب صدها کتاب و مقاله، جهت استفاده در اختیار عموم قرار گرفته است. بخش"مشاهیر ارزگان" به معرفی شخصیت های تأثیرگذار در منطقه ارزگان و خدمات آنان اختصاص دارد. در بخش "نشست ها و همایش ها" به معرفی اقدامات ثمر بخش مجمع علما و طلاب ارزگان در برگزاری نشست ها و همایش های علمی، پرداخته شده است که همایش بین المللی ارزگان، یکی از نمونه های بارز آن است(متن مجموعه آثار همایش در پنج جلد، جهت دانلود در سایت قرار داده شده است).
امید است با مساعدت فرهیختگان ارزگانی در غنا بخشی محتوای سایت، این پایگاه به سایت مرجع، برای مخاطبان ارزگانی تبدیل شود.

۸ مطلب با موضوع «تاریخ فرهنگ و جغرافیای ارزگان» ثبت شده است

«اُرزگان»، «رزُگان»، «روزگان» شکل‌های مختلف نام ارزگان است. در متون تاریخی، عنوان «ورازبندگ» برای فرمانروایان غرجستان به کار رفته که نشان‌دهندۀ پیوند این منطقه با تاریخ زابلستان و غور است. به نظر محققان تلفظ رایج محلی (وُرزگان) با ریشۀ وَرز از نظر آوایی ناهماهنگ به نظر می‌رسد، اما با وَراز سازگاری بیشتری دارد. یک نظریۀ نیز این نام را دگردیسی «ارگنه قون» (واژه‌ای مغولی) می‌داند که به نظر بسیاری از پژوشگران این نظریه پشتوانۀ تاریخی و جغرافیایی ندارد. نام «ارزگان» در گفتار محلی هزاره‌ها به‌صورت‌های «وُرزگان» و «اُرزگان» تلفظ می‌شود، اما در اسناد رسمی دولت افغانستان، «اُرزگان» ثبت شده است. دو دیدگاه اصلی دربارۀ ریشۀ این نام وجود دارد: یکی ارتباط آن با واژۀ «وَرز» به‌معنای کشاورزی که به زمین‌های حاصل‌خیز منطقه اشاره دارد و دیگری پیوند آن با «وَراز» به‌معنای برازندگی یا دلیری که لقب حاکمان تاریخی غرجستان بوده است. برخی منابع نیز «وُرزگان» را شکل کوتاه‌شدۀ «وُرازگان» دانسته و آن را به‌معنای «نیکان» یا «پهلوانان» تفسیر می‌کنند. 
ارزگان را بسیاری از نویسندگان هزاره و ارزگانی‌ها، «ورَزگان» و «وُرُزگان» می‌گویند و در تذکره‌ها و قباله‌های دولتی هم «ورزگان» ثبت شده است. در لغت‌نامۀ دهخدا «وَرز» به معنای کشاورزی و جای کشاورزی است و ناظم‌الاطباء آن را مرتبط با ورزیدن و ورزش می‌داند. «وَرز» به معنای کسب، حرفه و کار همیشگی و کشت و زراعت است. با توجه به زمین محوری دوران قدیم که شغل اصلی مردم کشاورزی و دهقانی بوده، طبق یک نظر دیگر ورزگان می‌تواند به معنای «جای کشاورزی» یا کشاورزان باشد (محمدی‌شاری، ۱۳۹۳، ج ۱: ۵۳۴ و ۵۳۵). در تلفظ محلی هزارگی معمولاً با همزه تلفظ می‌شود، ارزگو به ضم اول و دوم و سکون سوم و یا به ضم اول و سکون دوم و فتح سوم است (احمدی، ۱۳۹۸).
منابع مختلف پیشینۀ تاریخیِ منطقه‌ای را که ارزگانِ تاریخی (شامل اجرستان، ولایات ارزگان و دای‌کندی و دای‌چوپان) نامیده می‌شود، از سال ۵۰۰ میلادی یاد کرده‌اند، احمدعلی کهزاد در افغانستان در پرتو تاریخ می‌نویسد ارزگان بین‌النهرین کوهستانی کوچکی است که دو رودخانۀ بزرگ و سیلابی شمال و جنوب یعنی هیرمند و ارغنداب آن را فراگرفته است و پیشینۀ ارزگان به سال ۵۰۰ بعد از میلاد می‌رسد. بیوار یکی از باستان شناسان انگلیسی در ۱۳۳۱ ش / ۱۹۵۳ م در ۱۵۰ مایلی (۲۴۱ کیلومتری) شمال قندهار (درۀ شالی)، دو سنگ‌نوشته پیدا کرد. روی کتیبۀ اول با رسم‌الخط یونانی، عبارت «یونانی یَفتلی» و در کتیبۀ دوم نام «زابل» و «می هیبراکولا» و کلمه‌های «بغ» و «شاه» به صورت «بغو» و «شاوو» حک شده بود. این دو کلمه خدا و شاه است و کنیشکای کوشانی «خداوندگار شاه» نامیده می‌شد. این نشان می‌دهد پادشاه یفتلی به روش پیشینیان، خود را «خداوندگار» و «شاه» لقب داده است. کتیبه‌ها به زابل در حوزۀ ارغنداب و می هبیراکولا مهم‌ترین و معروف‌ترین پادشاه یفتلی اشاره دارد که در حوالی ۵۰۰ بعد از میلاد در جنوب غرب افغانستان دولت مقتدری داشته است. او در بسیاری مسکوکات، خویش را به لقب «شاوو زابل» یعنی پادشاه زابل یا زابلستان خوانده است (کهزاد، ۱۳۴۶: ۲۶۵). درۀ شالی اکنون (۱۳۹۸) یکی از مناطق ولسوالی ارزگان خاص است.
ارزگان قبل از دورهٔ اسلامی مرکز زابلستان و پایتخت حکومت زاولی‌ها بوده است. ارزگان از شهرهای قدیم غور بود و در دورۀ سلطان غیاث‎الدین جزء حکومت ملوک‌الطوایفی ملک علاء‎الدین بود (محمدی‌شاری، ۱۳۹۳، ج ۱: ۵۳۴ به نقل از جوزجانی، ج ۱: ۳۷۰) 
 ارزگان، چُورَه و کَمسُون در سال ۸۸۰ ق / ۱۴۷۵ م به تصرف حکومت ارغونیه درآمد و تا زمان شاه اسماعیل صفوی جزء این سلسلۀ پادشاهی بود. در سال ۱۱۲۱ ق / ۱۷۰۹ م محمود غَلجایی (محمود هوتکی) چُورَه، کَمسُون و تِیری را تصرف کرد و در ۱۱۴۰ ش / ۱۷۲۷ م نادرشاه قندهار را گرفت و چُورَه، کَمسُون و شُوی را فتح کرد و وارد ارزگان شد و حکومت آنجا را به نام یکی از طوایف نیکروز نوشت (ارزگانی، بی‌تا: ۱۱۱ و ۱۱۲).
مهم‌ترین ویژگی‌ای که برای ارزگان قبل از دورۀ امیر عبدالرحمان خان در منابع تاریخی بیان شده است، وجود قلعه‌های مستحکم در آن است. بیکن، محقق امریکایی که دربارۀ اوضاع جامعۀ اوایل قرن نوزدهم چهار منطقۀ هزاره‌جات از جمله ارزگان تحقیق کرده است، معتقد است که ارزگان در گذشته به صورت ملوک‌الطوایفی اداره می‌شده است. رسم و رواج‌های موجود مردم ارزگان متأثر از زمان‌های ملوک‌الطوایفی است. آنان بیشتر از دیگران خصوصیت‌های دوره‌های ملوک‌الطوایفی را نگه‌داشته‌اند و در حقیقت از دیگر طوایف هزاره متمایز هستند. قبل از سال ۱۳۰۱ ق / ۱۸۹۳ م در ارزگان حالت جنگ دائمی حاکم بوده است، یعنی یک طایفه با طایفۀ دیگر و با پشتون‌های مجاور در جنگ و جدال بودند. زندگی خانوادگی پدرشاهی در بین مردم ارزگان نیرومندتر از طوایف دیگر بوده است. قدرت محلی به مَلِک، داروغه و ریش‌سفید تعلق داشت. برای مثال در قبیلۀ نِیک‌روز چهار ملک وجود داشت که هر کدام از آنان تقریباً هشتاد قریه را اداره و رهبری می‌کردند (دودیانوس، ۱۳۶۹: ۶ تا ۱۴).
ارزگانِ قبل از دورۀ عبدالرحمان ۱۳۰۰ قلعه داشت (یزدانی، ۱۳۷۰: ۱۶۹). این قلعه‌ها برج‌هایی برای حفاظت و امنیت مردم ساکن آن داشته است. در آن برج‌ها سوراخ‌های متعدد وجود داشته است که «تیرکش» نامیده می‌شد. در چهار طرف قلعه دریچه‌هایی نسبتاً بزرگ به نام «خوک‌نول» قرار داشتند. در موقع ضرورت و حملۀ دشمن از تیرکش‌ها تیراندازی می‌کردند و از قلعه دفاع می‌کردند. به همین دلیل در زمان حملۀ عبدالرحمان این قلعه‌ها به سختی به تصرف نیروی دولتی درآمد و اغلب به توپ بسته شد (مقصودی، ۱۳۶۸: ۷۲ و ۷۳) و همه تخریب شده است (یزدانی، ۱۳۷۰: ۱۶۹).
محمدحسین فرهنگ در جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی شیعیان افغانستان به نقل از محمدافضل ارزگانی می‌نویسد: «مناطق ارزگان، شُوی و چُورَه و کَمسُون در زمان عبدالرحمان خان شامل ۵۳۰۰۰ آبادی و ۱۷۵۰۰۰ خانوار نفوس شیعه و ۲۲ منزل مساحت بوده است… و اگر هر منزل معادل ۷ فرسخ باشد در آن صورت این سه منطقه حدوداً ۳۹ هزار کیلومتر مربع خواهد بود (فرهنگ، ۱۳۸۰: ۱۰۵)».
ارزگان در زمان عبدالرحمان، هدف اصلی حملۀ سپاهیان دولت بود. یوسف ریاضی در بخش عین الوقایع از کلیات ریاضی دربارۀ جمعیت ارزگان و سرزمین‌های اطرافش قبل از دورۀ عبدالرحمان می‌نویسد که اجرستان ۶۰۰۰ خانوار بود که دایه نامیده می‌شد؛ مالستان ۶۰۰۰ خانوار بود که آن‌ها را فولاد می‌گویند؛ ارزگان ۵۰۰۰ خانوار؛ میان‌نشین ۱۰۰۰ خانوار؛ سلطان‌آباد که هزاره‌های سلطان‌احمد بودند با طایفۀ پالان ۱۰۰۰ خانوار؛ زَولِی ۱۵۰۰ خانوار، شیره و باینتان (بایتیمور) ۳۰۰۰ و ۴۰۰۰ خانوار بودند (منبع: ریاضی هروی، ۱۳۲۴ق: ۲۴۸؛ دانشنامه هزاره، ج1).

ولایت ارزگان
ولایت ارزگان به‌عنوان یک واحد جغرافیایی-اجتماعی در مرکز افغانستان، در تقاطع چندین حوزۀ فرهنگی و قومی قرار گرفته است. این منطقه که در مختصات ۶۵ تا ۶۷ درجۀ طول شرقی و ۳۲ تا ۳۳ درجۀ عرض شمالی واقع شده، از نظر ارتفاعی در حدود ۱۳۵۰ متر از سطح دریا قرار دارد[۴] و این ویژگی توپوگرافیک بر ساختار اجتماعی و الگوهای معیشتی ساکنان آن تأثیر گذارده است. پژوهشگران، ارزگان را از نظر موقعیت جغرافیایی به‌عنوان یک «فضای مرزی» تحلیل می‌کنند که در تقاطع پنج ولایت مهم (قندهار، غزنی، دایکندی، زابل و هلمند) قرار گرفته است. این موقعیت جغرافیایی ویژه، اهمیت و ویژگی‌های ممتاز به این ارزگان بخشیده که در آن تلاقی و تعامل گروه‌های قومی مختلف دیده می‌شود.
ولایت ارزگان در منطقه‌ای کوهستانی واقع شده که در دامنه‌های جنوبی و جنوب‌غربی رشته‌کوه «بابا» قرار دارد. این ناحیه از نظر توپوگرافی متشکل از ارتفاعات متعدد شامل کوه‌های بند خاکباد، شیروغر، کافرجر و نیلو است که بلندترین نقطۀ آن به ارتفاع ۴۸۰۳ متر از سطح دریا می‌رسد.
از نظر پوشش زمین‌شناسی، حدود ۷۲ درصد از مساحت این ولایت را ارتفاعات و کوهستان‌های مختلف تشکیل می‌دهد و تنها ۲۱ درصد آن را دشت‌های هموار در بر گرفته است. شبکۀ هیدروگرافی منطقه متشکل از رودخانۀ تیرین است که به‌صورت مورب از شمال‌شرق به جنوب‌غرب جریان داشته و پس از عبور از ولسوالی دهراود به رودخانه هلمند می‌پیوندد.
از نظر اقلیمی، ارزگان دارای ویژگی‌های آب و هوایی کوهستانی بوده که در تابستان‌ها معتدل و در زمستان‌ها بسیار سرد می‌شود. تیرینکوت به‌عنوان مرکز ولایت، در منطقه‌ای کوهپایه‌ای قرار دارد که رودخانۀ تیرین از میان آن عبور می‌کند. این رودخانه نقش حیاتی در آبیاری اراضی دو ولسوالی تیرینکوت و دهراود ایفا می‌کند.
مناطق تیرینکوت و دهراود از نظر اقلیمی جزو نواحی گرمسیری ارزگان محسوب می‌شوند که دارای تابستان‌های گرم و زمستان‌های معتدل است. این ویژگی‌های جغرافیایی و اقلیمی تأثیر مستقیمی بر الگوهای سکونتگاهی و فعالیت‌های اقتصادی ساکنان منطقه داشته است.( دانشنامۀ هزاره، 1399ش، ج1، ص437)

تقسیمات اداری ارزگان
1. ترینکوت:
شهر ترینکوت مرکز ولایت اروزگان است که در مرکز این ولایت واقع شده است و ۱۰هزار نفر جمعیت دارد؛ ترینکوت دارای زمین‌های وسیع زراعتی است. ارتفاع این شهر از سطح دریا دو هزار و ۵۰۰متر و پهناوری آن ١٢،۶۴۰کیلومتر مربع است که به‌صورت تقریبی ۲٫۰۲٪ پهناوری کل افغانستان را شامل می‌شود.
2. دهراوود:
شهرستان دهراوود در ۳۵کیلومترى غرب ترینکوت واقع است و بیش از ۷۸هزار نفر جمعیت دارد؛ این شهرستان داراى زمین‌های وسیع زراعتی و باغ‌های سبز است، رود هیرمند نیز از دهراوود عبور کرده و زمین‌های زراعتی این منطقه را آبیاری میکند. در این شهرستان گندم، ذرت و برنج کشت می‌شود.
3. چوره:

شهرستان چوره با نزدیک به سه هزار جمعیت، در ۳۵کیلومترى شمال شرق ترینکوت قرار دارد؛ شغل بیشتر ساکنان این ولسوالی کشاورزی و دامپروری است. شهرستان چوره پوشیده از جنگل است که زیبایی زیادی را نیز به آن بخشیده است، در این ولسوالی مناطق تاریخی زیادی وجود دارد که از آن جمله توره چینی، کاروان غوندی و نیکه جان زیارت است.
4. شهید حساس
این ولسوالی درحدود ۶۰کیلومترى شمال غرب ترینکوت واقع است و نزدیک به ۸۴هزار نفر جمعیت دارد؛ ساکنان این ولسوالی نیز مثل ولسوالی‌های دیگر مشغول کشاورزی هستند و مهم‌ترین محصولات آن گندم و ذرت است.
5. گیزاب:
این ولسوالی در حدود ۷۰کیلومترى شمال ترینکوت واقع است، گیزاب دارای باغ‌های میوه است و رود هیرمند از مرکز آن عبور می‌کند، اکثر مردم آن مشغول به کار کشاورزی و دامپروری هستند. 
6. اروزگان خاص:
این ولسوالی در ۹۰کیلومترى شمال شرق ترینکوت قرار دارد و جمعیت آن نزدیک به ۸۴هزار نفر است؛ هوای اروزگان خاص نسبت به دیگر ولسوالی‌های اروزگان، سردتر است. در حال‌حاضر در این ولسوالی پشتون‌ها و هزاره‌ها زندگی می‌کنند.

در باره اقوام و طوائف ارزگانی، محمدعیسی غرجستانی می‌نویسد: هزاره‌های ارزگان خاص از فرزند صَدقَبَر هستند. پدر کلان اهالی ارزگان سلطان‌علی بیگ است و فرزندان او سلطان‌احمد، قوت‌علی، مرادعلی، شاه‌علی و حسین‌علی بوده‌اند. از قوت‌علی طایفۀ پهلوان، از مرادعلی طوایف بهروز، نیک‌روز، خُورْدِی و باغچار هستند. دیگر طوایف ارزگان خاص سلطان‌احمد، زَولِی، حسینی، شالی، کوچک، قَدَم، خُورْدی، بَیتِمُور و آجَه‌اند (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۷). محمدافضل ارزگانی طوایف ساکن ارزگان را در گذشته این‌گونه معرفی کرده است.
محمدافضل ارزگانی طوایف ساکن ارزگان را در گذشته این‌گونه معرفی کرده است: علی‌بیگ، سلطان‌احمد، خواجه‌علی، نِیک‌روز، شِیخَه، حسینی، قَراقُرو، شالی، بهروز (بِیروز)، اَرال، عیدرَوز، قَدَم، خُورْدِی، دوستی، سید درویش، زَولِی و زَردَک. او این طوایف را ایرانی و مغولی می‌داند و هرکدام را به اشخاصی در گذشتۀ ایران و مغول منتسب می‌کند و از این میان دو طایفه زَولِی و زَردَک را از ساکنان بومی منطقه می‌داند (ارزگانی، بی‌تا: ۱۰۱ و ۱۰۲). برخی منابع دیگر از قبایل ارزگان نیک‌روز، شِیخَه، پهلوان، بیروز، سید درویش، حسینی، قَدَم و بَیتِمور، سلطان‌احمد، زَولِی، میرآدینه، دایَه و فولاد نام برده‌اند (تیمورخانوف، ۱۳۷۲: ۷۲). برخی منابع متأخر طوایف سیلان، کالُو، سیوک، بِیری را هم در ذیل ارزگان خاص نام برده‌اند (توسلی غرجستانی، ۱۳۸۷: ۲۸). در ارزگان خاص سادات هم سکونت داشتند. شاه قاسم فرزند شاه تراب فرزند شاه حسین فرزند سید محمدِ شاعر فرزند حلیمه فرزند سلطان‌احمد کبیر است. بسیاری از آنان در سال ۱۳۰۸ ق / ۱۸۹۱ م به قتل رسیدند (میرحسینی، ۱۳۸۸: ۷۴).
بر اساس روایات تاریخی قبل از حملات عبدالرحمان خان، ارزگان خاص تماماً متعلق به قوم هزاره بود و ساکنان آن هزاره‌ها بودند. جغرافیای ارزگان در زمان عبدالرحمان خان با جغرافیای ولسوالی ارزگان خاص منطبق است. نواحی اطراف آن سلطان‌احمد در شمال ناوۀ ارزگان، زَولِی و چنارتو بود که سپاه از این مناطق به سوی ارزگان پیشروی می‌کردند. چُورَه و گِیزو دو منطقه نسبتاً بزرگ بوده است و این مناطق نیز همه هزاره‌نشین بودند. بعد از جنگ دورۀ عبدالرحمان خان بسیاری از مردم ارزگان یا کشته شدند یا اسیر و بَرده شدند. اکثر طوایفِ آن در دورۀ عبدالرحمان خان به کویته و ایران فرار کردند. عده‌ای در ارزگان ماندند که در ابتدا بر زمین‌های خویش دهقانی می‌کردند و بعدها به تدریج زمین‌ها را بازخریدند (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۷). واگذاری زمین‌های ارزگان، با فرمان‌های دولتی و یا تصاحب خودسرانۀ طوایف مهاجر و ناقل از ۱۳۱۱ تا ۱۳۲۲ ق / ۱۸۹۳ تا ۱۹۰۴ م اجرا شد و طوایفی چون کاکَری، نورزای، اَچَکْزای، سَکَرزی، علیزی، ملاخیل، بارَکزى، اَلکُوزى و دُرانى و پُوپَلزایی و کوچی در ارزگان ساکن شدند (رک: ارزگان. واگذاری مناطق به پشتون‌ها بعد از جنگ).
جمعیت این ولسوالی در پلان سه‌سالۀ ولسوالی خاص ارزگان در سال ۱۳۹۶ ش، ۱۲۶۶۰۰ نفر بیان شده است که ۷۵ درصد پشتون و ۲۵ درصد هزاره است (پلان سه سالۀ ولسوالی خاص ارزگان، ۱۳۹۶).
طوایف زَولِی و سلطان‌احمد در سیا‌بَغَل؛ حسینی در منطقۀ حسینی؛ قلندر در سِیرو و باغچار؛ سلطان‌احمد و شاخه‌هایی از طوایف دیگر در پهلوان؛ سلطان‌احمد در دَن‌سَنگوی زَولِی بالای آب‌پران؛ بهروز، نیکروز، شِیخَه و قَدَم در مرکز وجود دارند. در جویِ نو از طوایف مختلف وجود دارد. شاخه‌هایی از طوایف شیرداغ، حسینی و جاغوری در کُندُلان هستند (احسانی، ۱۳۹۶).
شخصیت‌های هزاره در سطح ولسوالی دورۀ عبدالرحمان خان عبارت بودند از کلب‌حسین سنگ‌قورت، کلب‌حسین بازار از زَولِی، میرزا آلَیْ از سلطان‌احمد و داوود از کوشه ارزگان، کلب‌حسین را بعد از اسارت، به کابل بردند و او به عبدالرحمان خان گفت: «اگر تو آتش‌قورت هستی، من سنگ‌قورت هستم.» امیر دستور داد وی را بین قَرقَم (پوست خشک‌شدۀ گاو که آن را سالم در می‌آورند و خشک می‌کنند) کنند و از کوه آسمایی پایین بیندازند (احسانی، ۱۳۹۶). هزاره‌ها و سادات ارزگان خاص: برات کلانتر نورزیی، حاج محمد، حاج نورعلی، حاج حیدر گیزوی، میرزا ایوب، میرزا موسی، میرزا سرور و میرزا خدانظر، محمدهاشم اکبری، شیخ میراحمد میرزایی، محمد فیاض، قربان‌علی ارزگانی، محمداسلم صالحی، سید اسحاق نقوی، محمدامین احمدی، سید رجب‌علی، ارباب علی‌رحم، عبدالعلی گوهری، ملا محمداسحاق مشهور به کربلایی مقدس، سلطان‌علی ارزگانی، اکرم گیزابی، عبدالعدل دای‌فولادی از شخصیت‌های پشتون در سطح ولسوالی می‌توان به افراد زیر اشاره کرد: ملا عبدالقادر، ملا عبدالکریم، خدای‌داد خان، دوست‌محمد خان (معروف به دوستُگ)، وکیل عبدالقیوم، ملک رئوف، صوفی محمدعالم و عبیدالله بارکزی. (منبع: دانشنامه هزاره، ج1).
براساس سالنامه ادارۀ ملی احصائیه (سرشماری) در سال ۱۳۹۹ش، جمعیت ارزگان ۴۳۶۰۷۹ نفر بوده است که ۵۱.۲ درصد آن را مردان و ۴۸.۸ در صد را زنان تشکیل داده‌اند. در حال‌حاضر اکثریت این جمعیت، از نژاد پشتون بوده و اقوام هزاره و تاجیک در اقلیت هستند. زبان مردم ارزگان پشتو و دری است. مردم ارزگان پیروان مذهب جعفری و حنفی هستند که در حال‌حاضر به‌طور مسالمت‌آمیز در کنار هم زندگی می‌کنند. غالب درآمد مردم از طریق زراعت و دامداری (مالداری) است. با توجه به آب فراوان و هوای معتدل ارزگان، محصولات زراعی چون گندم، جو، عدس، نخود، سیب‌زمینی، پیاز، گوجه، بادمجان رایج است. میوه‌هایی چون انار، توت، زردآلو، شکرپاره، انگور، گیلاس، چهارمغز، سیب، هلو (شفتالو)، بادام، خربزه، هندوانه و خیار فراوان یافت می‌شود. محصولات کشاورزی به‌صورت سنتی از طریق چشمه، کاریز، قنات و رودخانه آبیاری می‌شود. تجارت و سرمایه‌گذاری در ارزگان به‌صورت سنتی و غیررسمی است که افراد محصولات زراعی، باغی و دامی خود را در بازارهای محلی مانند بازار خاص ارزگان، ترینکوت، دهراوود به فروش می‌رسانند. بیشتر مردم ارزگان از بازی‌های محلی و سنتی مانند سنگ‌گیرگ، سنگ پرتاب، اُوشَد (تیراندازی) و اسب‌سواری، استقبال می‌کنند.[پروفایل اقتصادی- اجتماعی ولایت ارزگان، 1399ش، ص11-40؛ سایت ویکی زندگی: ارزگان: https://fa.wikizendegi.com/wiki].


منطقه اُرُزگان، در مرکز افغانستان، دارای موقعیت جغرافیایی، کوهستان‌های بلند، زمین‌های حاصل‌خیز و رودخانه‌های پرآب و منابع طبیعی سرشاری است. این منطقه در گذشته تاریخ همواره محل زندگی و سرزمین بومی مردم هزاره بوده است. اهمیت تاریخی ارزگان به‌ویژه در دوران مقاومت هزاره‌ها در برابر حکومت عبدالرحمان‌خان برجسته است. این منطقه، که قلب هزارجات محسوب می‌شد، در اواخر قرن نوزدهم شاهد سرکوب شدید، ویرانی، آوارگی گسترده و تغییرات بنیادی جمعیتی از جمله مصادره و واگذاری اراضی مردم بومی (هزاره‌ها) به مهاجران بود. این رویدادها که به‌تفصیل در منابع تاریخی مانند سراج التواریخ آمده، ارزگان را به نمادی از ستم تاریخی و مقاومت برای هزاره‌ها تبدیل کرده و نقش مهمی در شکل‌گیری هویت و گفتمان سیاسی-اجتماعی این قوم ایفا کرده است.
از منظر تاریخی، ارزگان به‌عنوان زیست‌بوم تاریخی و مرکز سیاسی-فرهنگی قوم هزاره شناخته می‌شد. این منطقه حاصلخیز که از دیرباز محل سکونت جامعه هزاره بود، در پی تهاجامات نظامی دورۀ عبدالرحمان خان شاهد تحولات بنیادین جمعیتی شد. بر اساس مستندات تاریخی از جمله آثار فیض‌محمد کاتب هزاره، این دوره با خشونت‌های گسترده همراه بود که به تغییر ساختار جمعیتی منطقه انجامید. بررسی زبان‌شناختی و تاریخی نشان می‌دهد که وُرزگان بیش از آن‌که ریشه‌ای بیگانه داشته باشد، بازتابی از هویت کشاورزی یا نظامی منطقه در دوران غوریان و غرجستان است. این نام به‌‌صورت آشکار با فرهنگ و تاریخ بومی منطقه گره خورده و گویای پیشینۀ غنی این سرزمین است.
ارزگان به‌مثابۀ یک فضای جغرافیایی-اجتماعی در مرکز افغانستان، از جایگاه ممتازی در ساختار قومی و فرهنگی این کشور برخوردار است. این منطقه بخشی از سرزمین تاریخی هزارستان شناخته می‌شود و به‌دلیل حضور گروه‌های قومی متنوع در سال‌های اخیر، نمونه‌ای بارز از کثرت‌گرایی قومی در افغانستان محسوب می‌شود. این تنوع قومی در ابعاد مختلف فرهنگی، زبانی و اجتماعی تجلی یافته و الگوی پیچیده‌ای از روابط بین‌قومی را به نمایش می‌گذارد.
تاریخ‌نگاران از جمله ملافیض محمدکاتب در روایت تاریخی خود، ارزگان را نه فقط به‌عنوان یک مکان جغرافیایی، بلکه به‌مثابۀ نمادی از پایداری و هویت جمعی هزاره‌ها بازنمایی کرده‌اند. این بازنمایی، نشان‌دهندۀ اهمیت این منطقه در شکل‌دهی به گفتمان مقاومت و هویت‌یابی قومی هزاره‌ها در افغانستان است. ارزگان در بخش مرکزی زابلستان و حوزۀ هیرمندِ تاریخی است. زابلستان و هیرمند یکی از شهرهای ایرانویجۀ اَوِستا و ایرانِ شاهنامه محسوب می‌شود. این سرزمین در دوره‌های مختلف یکی از مراکز قدرت و در کانون توجّه قدرت‌ها بوده و تحوّلات بسیاری را پشت‌سر گذاشته و در منابع کهن با نام‌های مختلف و سابقۀ درخشان مطرح است.
پژوهشگران، ارزگان را به‌عنوان میدان تحلیل مهمی در بررسی تحولات سیاسی-اجتماعی افغانستان در سه قرن اخیر در نظر می‌گیرند و موقعیت مرکزی این منطقه در جغرافیای افغانستان و نقش آن در تحولات تاریخی، آن را به نوعی نمونۀ فشرده‌ای از تاریخ معاصر کشور تبدیل کرده است. در چارچوب تحلیل قدرت و مقاومت، ارزگان به‌عنوان کانون اصلی مقاومت هزاره‌ها در برابر ساختارهای سلطه‌گرانه مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. گفتمان مقاومت در این منطقه، چه در برابر ساختارهای استبدادی داخلی و چه در مقابل نیروهای استعماری خارجی، بخش مهمی از هویت جمعی ساکنان آن را شکل داده است. این ویژگی، ارزگان را به فضایی تبدیل کرده که در آن می‌توان پویایی رابطۀ بین قدرت مرکزی و گروه‌های قومی حاشیه‌ای را به خوبی مشاهده کرد.
ارزگان در بستر تاریخی خود، پیش از تقسیمات اداری معاصر و جداشدن «دایکندی» از آن در ۱۳۸۳ش، قلمروی وسیع به مساحت تقریبی ۳۴٬۰۰۰کیلومتر مربع را در بر می‌گرفت که از شمال با غور و بامیان، از جنوب با قندهار و زابل، از شرق با غزنی و از غرب با هلمند و غور هم‌مرز بود. مرکز این ناحیه، شهر تیرین‌کوت بوده که در فاصله ۴۷۰ کیلومتری کابل قرار دارد.
بر اساس شواهد تاریخی، اولا بخش عمده‌ای از جامعه بومی هزاره یا از بین رفت یا آواره شد؛ ثانیا این وضعیت نظام مالکیت اراضی ارزگان را دچار دگرگونی اساسی کرد؛ ثالثا مهاجران جدید از اقوام پشتون (به‌ویژه اچکزی از خاندان درانی) در منطقه اسکان داده شدند. این تغییرات جمعیتی که از ۱۳۱۵ق به بعد تشدید شد، منجر به شکل‌گیری ساختار جدید اجتماعی در ارزگان شد. در حال‌حاضر، ترکیب جمعیتی منطقه به‌صورت متشکل از اقوام پشتون است که زمین‌های مرغوب منطقه را در اختیار گرفته‌اند(کتاب همایش بین‌الملی ارزگان (تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست)، 1401ش، ج1، ص195).
شواهد تاریخی نشان می‌دهد که منطقۀ ارزگان دارای پیشینه‌ای غنی به قدمت قرن پنجم میلادی است. این ناحیه در دوران پیش از اسلام به‌عنوان مرکز سیاسی زابلستان تاریخی شناخته می‌شد و تحت حکمرانی پادشاهانی چون زاول شاه بزرگ قرار داشت. پژوهشگران این موقعیت ممتاز را بیانگر نقش ارزگان به‌عنوان کانون قدرت و هویت‌سازی در ساختار سیاسی-اجتماعی منطقه می‌دانند.
از دیدگاه جامعه‌شناسی سیاسی نیز، تداوم اهمیت ارزگان به‌عنوان یک حکومت محلی مقتدر و مستقل تا دورۀ معاصر، بیانگر استمرار ساختارهای سنتی قدرت و نهادهای اجتماعی بومی در این منطقه است. این ویژگی، ارزگان را به نمونه‌ای بارز از تلفیق ساختارهای محلی با نظام‌های حکومتی مرکزی در تاریخ افغانستان تبدیل می‌کند. در دورۀ اسلامی، ارزگان تداوم اهمیت سیاسی خود را حفظ کرد. به‌ویژه در عصر غزنویان، این منطقه به‌عنوان بخشی از قلمرو حکومتی مورد توجه ویژه قرار گرفت. تحولات بعدی نشان می‌دهد که ارزگان در ادوار مختلف تاریخی از جمله تحت حکومت غوریان، خوارزمشاهیان، آل کرت، تیموریان و هوتکیان، همواره جایگاه ویژه‌ای در معادلات قدرت منطقه‌ای داشته است. در دورۀ نادرشاه افشار تا عهد عبدالرحمان خان، ارزگان به‌عنوان یکی از ولایات مهم و گستردۀ افغانستان شناخته می‌شد. این موقعیت ممتاز نه تنها ناشی از عوامل جغرافیایی، بلکه محصول ساختارهای اجتماعی منسجم و نقش تاریخی این منطقه در تحولات سیاسی کشور بوده است. (منابع: افغانستان در پرتو تاریخ، ص382. دانشنامۀ هزاره، ج1، ص435؛ کتاب همایش بین‌المللی ارزگان؛ تاریخ، فرهنگ، اجتماع و سیاست، ج1، ص53-195).

ارزگان خاص یا «خاص ارزگان» مرکز یکی از ولسوالی‌های ولایت ارزگان در افغانستان است. این ولسوالی از نظر جغرافیایی، تقریباً در ۶۶۳۵۰۰ تا ۶۶۴۵۳۸ درجۀ طول شرقی و ۳۲۵۲۳۸ تا ۳۳۰۰۳۰ درجۀ عرض شمالی قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دریا حدود ۲۱۵۰ متر است.

ارزگان خاص در ۱۰۰ کیلومتری شرق تیرین‌کوت (مرکز ولایت) قرار دارد و مساحت آن ۴۵۰۰ کیلومتر مربع است. ارزگان خاص از شمال‌ شرق به اجرستان و گیزو (گیزاب)، از غرب به چوره، از جنوب به دای‌چوپان در ولایت زابل، از شرق به مالستان در ولایت غزنی محدود می‌شود. این ولسوالی ۶۵ قریه دارد و مرکز آن هزار قدم است (وزارت معارف جمهوری اسلامی افغانستان، ۱۳۹۶).

ملا محمدافضل ارزگانی در مختصرالمنقول در تاریخ هزاره و مغول دربارۀ ارزگان می‌نویسد: «ارزگان جلگایی است مشتمل بر باغات و زراعات، بیست‌وهفت میل طول و بیست‌وهفت میل عرض دارد. زمینش مدور و هموار و هزار قلعه و بیست هزار خانوار دارد (ارزگانی، بی‌تا: ۱۰۱)». بیست‌وهفت میل معادل ۴۳٫۴۵ کیلومتر است. به این ترتیب مساحت ارزگان (ارزگان خاص) طبق نظر مختصرالمنقول در آن زمان ۱۸۶۶ کیلومترمربع بوده است. همچنین محمدافضل ارزگانی از توابع ارزگان یاد کرده است که شامل سه منزل طول و دو منزل عرض بوده و ۸۰۰۰ آبادی و ۳۰۰۰۰ خانوار داشته است (همان). محمدعیسی غرجستانی توابع ارزگان را سه منطقۀ زَولِی، سلطان‌احمد و پهلوان با ۳۰۰ قلعه معرفی می‌کند (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۰۰). هر منزل ۲۴ کیلومتر است که مساحت آن ۳۴۵۶ کیلومترمربع می شود. در مجموع مساحت ارزگان و توابع آن ۵۳۲۲ کیلومترمربع بوده است.

ارزگان خاص سرزمینی نسبتاً کوهستانی است. هوای آن در تابستان معتدل و در زمستان سرد است. مناطق مرتفع آن مانند سِیرُو، باغچار، سیابَغَل، پالو و حسینی بسیار سرد است. دورۀ سرمای آن بیشتر از دورۀ گرماست و بارش برف بیشتر از بارش باران است. به علت مسدودشدن جاده‌ها در زمستان، مسافرت‌ها در این مناطق به صورت پیاده است. مناطق غیرکوهستانی آن آب‌وهوای معتدل و مناسب دارند و بارش باران در آن بیش از بارش برف است (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۵ به نقل از غرجستانی، ۱۷۶).

جذابیت های طبیعی

ارزگان خاص دارای طبیعت بسیار زیبا، دلپذیر و خوش آب و هواست. سرسبزی چشم‌نواز، چشمه‌های بسیار زلال، رودهای پر از آب، کوه‌های بلند و چشمه‌های آب‌گرم در منطقه گرم‌آب ولسوالی ارزگان خاص، از مهم‌ترین جاذبه‌های طبیعی است که در طول سال به‌خصوص تابستان‌ها، پذیرای افراد زیاد از مناطق مختلف است. 

ارزگان خاص دارای چندین ناوه می باشد. ناوه‌های ارزگان خاص شامل شالی، سلطان‌احمد، باغچار، ارزگان (شامل مناطقی چون خوردی، سیدان، گرماو، ششپر، بازار کهنه، دشت رستم، شیخه، چهار آسیاب (چار آسیه)، بادام زو،  قله غو (قرلغو)، بهروز) و درۀ پالو است (احمدی، ۱۳۹۸). ناوه طولانیِ آن سلطان‌احمد است. درۀ پالو، تنگ و طویل است و اطراف آن را کوه‌های بلند فراگرفته است. به همین دلیل از مناطق مهم و سوق‌الجیشی ولسوالی به شمار می‌رود. سلطان‌احمد در شمال شرق ارزگان و شالی در شرق مرکز ارزگان قرار دارند. باغچار در جنوب ارزگان خاص و در مرز ارزگان با دای‌چوپان موقعیت دارد (احمدی، ۱۳۹۸؛ غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۵). حسینی در شرق ولسوالی و سیابغل در شمال شرق آن قرار دارد (فاضلی و خلیلی، ۱۳۹۸).

ارزگان خاص سه رودخانه اصلی دارد؛ سلطان احمد، شالی و پالو. رودخانۀ سلطان‌احمد از منطقۀ سبزدره (زردک) سرچشمه می‌گیرد و در مسیر خودش  از مناطق شاخ‌آهو، سیاه‌بغل، بوم و ناوۀ سلطان احمد عبور می‌کند و به مرکز ولسوالی می‌رسد (احمدی، ۱۳۹۸). غلام‌حسین نوری می‌گوید: «این رودخانه در قسمت سرسنگو، چشمۀ خاله و تپه ‌آوجم با جوشش از بستر رودخانه به حدی زیاد می‌شود که در فصل بهار عبور از  آن دشوار است (نوری، ۱۳۹۸)». رود سلطان‌احمد پنج سرشاخه دیگر نیز دارد، مانند جلگه پیک، اربستو، خواجه روشنی، حسینی و کندلان. رودخانۀ شالی از منطقۀ خرکنده و کاریز سرچشمه می‌گیرد و با آب سرتنگی یکجا شده در قسمت پایین بازارنو به رود سلطان‌احمد ملحق می‌شود (غلامی، ۱۳۹۸). این دو رودخانه در ادامۀ مسیر خود به تنگی کله‌خور و از آنجا به سمت آرال ادامۀ مسیر می‌دهد. رودخانۀ پالو از تنگۀ چشمۀ موره (مهره) سرچشمه می‌گیرد و با عبور از قریه‌های مسیر به منطقۀ آرال می‌رسد. این سه رودخانه در منطقۀ آرال یکجا شده و ادامۀ مسیر می‌دهد و از آنجا به تیرین و سپس به رود دهراود وصل می‌شود و در نهایت به رودخانۀ هیرمند می‌ریزد (فاضلی و خلیلی، ۱۳۹۸). رود هیرمند که از وسط ارزگان می‌گذرد، از جاذبه‌های ویژۀ ارزگان است. تیری‌رود نیز شاخه‌ای از این رودخانه است که از شهر ترینکوت عبور می‌کند. (منبع: جیلانی، جغرافیای ولایات افغانستان، 1379ش، ص118؛ دانشنامۀ هزاره، 1399ش، ج1، ص420-421).

دو طرف رود سلطان‌احمد، به مانند دو چشم در مرکز ولسوالی ارزگان خاص تعبیر شده است. در غرب این رودخانه در منطقۀ شش‌پر صدها خانوار ساکن‌اند. پس از ساختن پل بر رود سلطان‌احمد در تنگی گرماب و ترمیم پل شاه‌جوی در دماغۀ خنجر وضع معیشت اهالی بهبود یافت. دریاچه‌های ارزگان ماهی‌ای سیاه‌رنگ با گوشت شیرین دارد (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۶). مردم بدون کمک دولت و یا مؤسسات خارجی، با هزینه‌های شخصی با این آب‌ها برق تولید کرده‌اند و تقریباً تمام خانه‌ها برق دارند و برخی خانه‌ها با بهره‌گیری از آن برق، آنتن ماهواره و تلویزیون دارند (احمدی باغچاری، بی‌تا).

چشمه‌های ولسوالی ارزگان خاص عبارت است از: گرم‌اَوْ در مرکز ولسوالی؛ آوپُرو در منطقه آوپُرو / آب‌پران؛ خاله در ناوه سلطان در دان‌سنگو؛ تپه آوجوم در تپه آوجوم؛ موره (مهره) در تنگۀ چشمۀ موره در درۀ پالو؛ خوجه زنگی در سیابغل؛ خضر در حسینی علیا؛ چشمۀ گرم در حسینی سفلا؛ خاوال در بین درۀ پالو و کمسون (فاضلی و خلیلی، ۱۳۹۸).  اکنون (۱۳۹۸ ش) چشمۀ اصلی آن به اندازۀ یک چشمۀ معمولی آب دارد و روی آن ۱۵ اتاق حمام ساخته شده است و نل‌دوانی شده است (احمدی، ۱۳۹۸).

بلندترین کوه ارزگان خاص، بایندره است که در منطقه باغچار در مرز ارزگان خاص و دای‌چوپان قرار دارد (مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶). بالاچو یا چهل دختران در غرب درۀ پالو قرار دارد و از سر این کوه مناطق گِیزَوْ، شارستان، چوره و ساحات خود ارزگان دیده می‌شود. سعد وقاص (شادو قاص)، سیروی خار و یکرویه از دیگر کوه‌های ارزگان خاص است (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۶ و ۱۷۷؛ مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶).

کوه‌های ارزگان خاص پوشیده از درخت‌ها و جنگل‌های متنوع خرد و بزرگ و گیاهان فراوان است. مردم از آن‌ها سوخت مورد نیاز و چوب برای ساختن خانه تأمین می‌کنند و این کوه‌ها اغلب چراگاه مناسبی برای مال‌داران است (احمدی باغچاری، بی‌تا).

قریه جاتات

در اطلس قریه‌های افغانستان در ذیل ولسوالی علاقه‌داری خاص ارزگان ۴۷ قریه نام برده شده است. قریه‌های ارزگان خاص شامل آو‌پُرو (آب‌پران) (عُلیا و سُفلا)، بُومْ، تالَه هَزاره، چُوکَه محمدشاه سلطان، حسینی (عُلیا و سُفلی)، خَرْکَنده، درۀ پالو، درۀ شالی، زَولِی، سوزچو، سَرقُول، سلطان‌احمد، سیا‌بَغل، سیا‌چو، سیاه‌قُول، شَش‌برجَه، شِیخَه، شِینَه، عاشورا، بیروز، قَحْط‌آبَه، قَدَم‌شالی، قَلْتَک یا قَلعتَک (سُفلا و عُلیا)، قُولِ قاسم، قَرْلَغو (کرلغو، قله‌غو)، گَردون سخی، گُلخار، نَوِیان، نِیْک‌روز، هَزارقَدَم، حاجی‌محمد، پَیِک، حسین، کاریز، خُورْدِی، سَیدُو، گرم‌اَوْ، شَش‌پَر، بازار کهنه (کهنه‌بازار)، دشتِ رستم، نورَک، لغْ‌سنگ، باغچار، سِیرُو، کُندلان، جَغْتَلَه، غُونْدِی مار، دان چورکه، بادامزو، دَن‌سَنگو، بَیْتِمُور، کنیزدارا، باغ سرکاری و کَلَّه‌خُور است. به لحاظ تاریخی قبل از دورۀ امیر عبدالرحمان تمامی ارزگان (خاص) هزاره‌نشین بوده است. بعد از جنگ این دوره به تدریج بسیاری از قریه‌ها با فرمان دولتی و یاغصب پشتون‌های مهاجر از هزاره‌ها گرفته شد بطوری که تا قبل از کودتای ۱۳۵۷ش / ۱۹۷۹م «قریه‌های باغچار، سیدان، بازار کهنه، شیره، دَن‌سنگو و دهن عاشورا» (احمدی،۱۳۹۸) هزاره‌نشین باقی مانده بودند.

ارزگان خاص از ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۷ ش / ۱۹۲۱ تا ۱۹۵۹ م با ولسوالی‌های همجوار فعلی، «حکومت کلان ارزگان» را تشکیل می‌داد و حکومت کلان ارزگان جزء ولایت قندهار بود. در سال ۱۳۳۷ ش / ۱۹۵۹ م به «حکومت اعلای ارزگان» ارتقا پیدا کرد. ولایت ارزگان در سال ۱۳۴۳ ش / ۱۹۶۴ م تشکیل شد (نایل، ۱۳۷۹: ۷۰). ولایت ارزگان بعد از جدایی از قندهار شامل ولسوالی‌های فعلی، اجرستان و ولایت دای‌کندی بود. قبل از این سال، ارزگان مرکز اداری آن بود. با تشکیل ولایت ارزگان مرکز اداری به تِیرین‌کوت انتقال یافت و ارزگان (با قید خاص) یکی از ولسوالی‌های ولایت ارزگان شد.

ترکیب جمعیتی

مهم‌ترین ویژگی ارزگان خاص، ترکیب جمعیتی آن است که متشکل از دو قوم پشتون و هزاره است. اوضاع ارزگان در دورۀ حاکمیت ظاهر شاه نسبتاً آرام بود و اقوام پشتون و هزاره با مسالمت در کنار هم زندگی می‌کردند. در دهۀ ۴۰ تا ۵۰ برای انتخاب سناتور و وکیل مجلس شورای ملی، دو بار انتخابات برگزار شد و از هزاره‌ها شیخ میراحمد میرزایی برای مجلس شورای ملی کاندیدا شده بود (مظفری، محمد، ۱۳۹۶). در سال ۱۳۴۹ ش سید اسحاق نقوی، عالم دینی و مدرس از نجف به ارزگان آمد. او از سوی سه نفر از مراجع تقلید شیعه در نجف وکالت داشت. او اولین بار اذان شیعیان را در ارزگان خاص رایج کرد و در کنار مسجد دولتی در منطقۀ بازار کهنه یک حسینیه ساخت و طلاب زیادی را از مناطق مختلف ارزگان و شیرداغ جمع کرد و مشغول تدریس شد. پشتون‌ها از این حرکت علمی و تحرکی که در بین هزاره‌ها ایجاد شده بود، احساس خطر کردند و در ستره‌محکمه از سید اسحاق نقوی شکایت کردند. با ورود ولسوال جدید دامنۀ اختلافات بیشتر شد؛ شکایت به مرکز ولایت کشانده شد و مرافعه بر اثر این موضوع یک سال طول کشید. سرانجام ستره‌محکمه ساختن حسینیه در کنار مسجد را بلامانع دانست. بعد از موفقیت هزاره‌ها، آنان یک مدرسۀ علوم دینی در توپخانه و بعد مسجد و حسینیۀ دیگری در سیدان نزدیک بازار نو ساختند (اعتمادی، ۱۳۹۸). همچنین سید رجب‌علی مشهور به آقای کلان، بعد از دوران عبدالرحمان در منزلش درس دینی را شروع کرده بود (مظفری، ۱۳۹۸). بعدها آخوند ملانظر در باغچار، کرسی‌های تدریس را در خانۀ خود بر پا کرد و سر انجام توانستند نخستین مدرسه‌ دینی را تأسیس کنند. ملا محمداسحاق معروف به کربلایی مقدس در قریۀ حسینی به تعلیم و تربیت علاقه‌مندان به علوم پرداخت و طلّابی از شیرداغ برای تدریس به کمک کربلایی مقدس آمدند. تلاش‌های این افراد موجب رشد و پیشرفت هزاره‌ها در ارزگان خاص شد (رحیمی، ۱۳۹۲: ۷۱)، (منبع: دانشنامه هزاره، ج1).

محصولات

محصولات عمدۀ ارزگان گندم، جو و جواری و لوبیا است و از محصولات باغ‌داری آن بادام، گیلاس، آلبالو، زردآلو، شفتالو، خربوزه، تربوز، بادنجان رومی و سیاه، بادرنگ، انگور و توت با کیفیت بالا را می‌توان نام برد (پلان سه سالۀ ولسوالی خاص ارزگان، ۱۳۹۶). بادام و خربوزۀ آن شهرت دارد. برخی مناطق مانند درۀ پالو در محصولات گندم، گوشت، لبنیات، کچالو، سوخت (هیزم) و تا حدی در روغن و علف حیوانات خودکفا هستند. درۀ شالی بادامی ممتاز و مرغوب دارد. اقلامی از قبیل بادام، کِشتۀ قیصی، کِشتۀ ترش، قُروت، کچالو، چوب و گلیم از جمله اجناسی است که به خارج از منطقه صادر می‌شود. در بخش مال‌داری سالانه تعداد قابل توجهی دام مثل گوسفند و بز به خارج از منطقه صادر می‌شود (عظیمی، ۱۳۹۱). کچالو از درۀ پالو به مناطق دیگر صادر می‌شود. بادام کوهی آن بسیار زیاد ولی تلخ است. وجود بیده (علف کوهی) در درۀ پالو برای مال‌داری بسیار سودمند است (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۶؛ مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶).

هم چنین در ارزگان خاص معادن مهم زیر زمینی وجود دارد که عبارت‌اند از طلا در کوه سیروی خار و تپۀ سخی؛ چشمۀ نفت در شیلۀ شش‌برجه (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۶). معدن طلا در منطقۀ باغچار، ارتفاعات کوه چندره. معدن فیروزه در مرکز ولسوالی و دقیقاً روی تپۀ سخی و در شرق مرکز قرار داشت. این معدن را یک شرکت خارجی ناشناخته با همکاری مقامات محلی از سال ۱۳۵۲ تا سال ۱۳۵۶ ش استخراج کرد (مظفری، محمد، ۱۳۹۶).

صنایع دستی ارزگان خاص عبارت‌اند از گلیم، شال پشمی (پتو)، بَرَک، تَپان (نوعی انگشتری بدون نگین که از نقره ساخته و با خطوط و نقاشی‌های زیبا تزئین می‌شود)، چوری نقره‌ای، آثار خامک‌دوزی و گلدوزی (مظفری، محمد، ۱۳۹۶).

مکاتب و مساجد

در این ولسوالی ۵۵ باب مکتب فعالیت دارد و به طور متوسط هر مکتب عمومی دو قریه را پوشش می‌دهد. از این میان ۱۲ مکتب به خاطر ناامنی و دلایل دیگر مانند کم‌علاقگی مردم به تعلیم و تربیه غیرفعال است (وزارت معارف جمهوری اسلامی افغانستان، ۱۳۹۶). از دیگر مراکز فرهنگی و دولتی، لیسۀ شاه زمان و مکتب نسوان در مرکز، لیسۀ قحط‌آبه در درۀ شالی و مکتب ابتدایی در باغچار را می‌توان نام برد (مظفری، محمد، ۱۳۹۶).

در کنار مکاتب دولتی، مدارس علوم دینی در مناطق پشتون‌ها و هزاره‌ها فعال هستند. مدارس شیعۀ ارزگان خاص عبارت‌اند از: «امام جعفر صادق» در بازار کهنه؛ «امام صادق» در بازارنَو؛ «خاتم‌الانبیا» در جوی‌نَو؛ «باقرالعلوم» در حسینی؛ «آخوند» در باغچار؛ «ولی‌عصر» در پالو؛ «امیرالمؤمنین» در سِیرو؛ «امام صادق» در سیابَغَل (حسن‌زاده، ۱۳۹۰: ۳۱۴ تا ۴۰۷).

در سال ۱۳۴۰ ش، سرک جاغوری و مالستان به ارزگان وصل شد. در این سال سه باب مکتب ابتدایی در سیاه‌بغل، پَیِک و حسینی ساخته شد (احسانی، ۱۳۹۶). مرکز ارزگان با مناطق اطرافش همچون درۀ پهلوان، کُندُلان، سِیرُو، حسینی… از طریق جاده‌های خامه ارتباط دارد. در مجموع در اکثر قریه‌های ارزگان مسیرهای موتر رو وجود دارد و بیشتر رفت و آمدها با موتر صورت می‌گیرد (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۴).

بازارهای کوچک و بزرگ در هر منطقه وجود دارد و مردم مایحتاج‌شان را از آنجا تأمین می‌کنند. معمولاً بازارهای کوچک و محلی در وسط قریه‌ها زیاد وجود دارد مثل گنداب، حسینی و… بزرگ‌ترین و قدیمی‌ترین آن، بازاری است که در مرکز ارزگان موقعیت دارد و بیشترین نیازهای مردم ارزگان را تأمین می‌کند (همان: ۱۶).

از مساجد ارزگان می‌توان به این مساجد اشاره کرد: مسجد بازار کهنه که مسجد قدیمی و بزرگی بود و در زمانی که ارزگان مرکز حکومت اعلی بود ساخته شده بود (مظفری، محمد، ۱۳۹۶). این مسجد در ابتدا حکومتی بود و با انتقال حکومت از بازار کهنه به بازار نو این مسجد به محل عبادت شیعیان تبدیل شد  و حسینیۀ بزرگی با معماری بسیار خوب در ضلع شمالی آن ساخته شد (احمدی، ۱۳۹۸). مسجد جامع بازار که مرکز دینی پشتون‌ها بود و در غرب بازار جدید ساخته شده بود و در زمان طالبان بازسازی شد و مسجد محلۀ گِیزَوی‌ها (مظفری، محمد، ۱۳۹۶). (منبع: دانشنامه هزاره، ج1).

پس از تصرف سرزمین های مردم هزاره در زمان عبدالرحمان خان، سرزمین‌های حاصل‌خیز این ولسوالی به طوایف پشتونِ سرحدات هند واگذار شد. از آن پس، هزاره‌های باقیمانده به اقلیت تبدیل شدند و به صورت دهقان روی زمین‌های اجدادی‌شان برای پشتون‌های مهاجر زراعت می‌کردند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۴). با صدور فرمان حبیب‌الله خان در رمضان ۱۳۲۲ ق / نوامبر ۱۹۰۴ م مبنی بر استرداد زمین‌های تصرف‌شده به هزاره‌ها (فرهنگ، ۱۳۸۵، ج ۱: ۴۹۴) هزاره‌های ارزگان خاص در مناطق مختلف تصمیم گرفتند که زمین‌های پدری خود را از پشتون‌های مهاجر پس بگیرند. آن‌ها برای این کار به چند طریق عمل کردند؛ ۱. گرفتن حکم مالکیت: ابراهیم خان زَولِی، اسماعیل خان و برات خان فرمان استرداد زمین‌های چند منطقه در سیاه‌بَغَل و پَیِک، حسینی و بخش زیادی از پالو را از کابل آوردند؛ ۲. بازخرید زمین‌ها: اولین زمینی که از پشتون‌های مهاجر خریده شد زمین«نورزَی» در حسینی در سال ۱۳۰۲ ش بود. بعد از آن، دولت دوباره فروش زمین به هزاره‌ها را ممنوع کرد. در دهۀ بیست قرن حاضر شمسی، بعد از اقدامات ابراهیم خان گاوسوار، سید اسماعیل بلخی و… حکم ممنوعیت فروش زمین به هزاره‌ها لغو شد و در دهۀ سی شمسی مقداری زمین در پالو، باغچار و کُندُلان خریداری شد. البته زمین‌های نامرغوب کوهستانی به هزاره‌ها فروخته شد و زمین‌های حاصلخیز مرکز ارزگان برای پشتون‌ها نگهداشته شد (احسانی، ۱۳۹۶).

شیخ میر احمد میرزایی و محمدهاشم معروف به هاشم کربلایی با سه تن دیگر، در دهۀ چهل شمسی فرمان احداث «جوی شَش‌پر» را از کابل آوردند. از سال ۱۳۴۵ ش / ۱۹۶۶ م با حدود ۱۵ سال فعالیت مستمر، «جوی شش‌پر» در مرکز ارزگان خاص احداث شد. در این فعالیت عمرانی شیخ میراحمد میرزایی، حاجی خان و حاجی رحم‌الدین شرکت داشتند. آنان هرچند در آغاز با ممانعت پشتون‌های مهاجر مواجه شدند، توانستند جوی مهم و حیاتی شَش‌پر را احیا کنند که از خَربید آغاز به چهارآسیاب ختم می‌شود. آنان دشت وسیعی را با کشیدن نهری بزرگ آباد کردند و در حدود ۵۰۰ خانوار از هزاره‌های ارزگان، جاغوری و مالستان در آنجا صاحب زمین و خانه شدند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۴ تا ۱۷۶؛ فصیحی غزنوی، شریفی، ۱۳۹۶، ج ۲: ۱۱۰ و ۱۱۱).

از سال ۱۳۸۰ تا ۲۵ حمل ۱۳۹۶ ش در حدود ۱۸۰ پروژه در ارزگان خاص در قالب چهار طرح ۱. برنامۀ ملی انکشاف؛ ۲. همبستگی ملی؛ ۳. راهسازی روستایی؛ ۴. تهیۀ آب آشامیدنی در ۹۳ قریۀ ارزگان خاص اجرا شده است (وزارت احیاء و انکشاف دهات، ۱۳۹۶). به طور تقریبی در هر قریه ۱ تا ۳ پروژه اجرا شده است. مردم این ولسوالی به زراعت، باغ‌داری، مال‌داری و کارگری اشتغال دارند. ارزگان منطقه‌ای بسیار حاصل‌خیز است و پشتون‌ها زمین‌داران بزرگ هستند (مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶).

جوی شَش‌پَر متشکل از دو جوی نو و کهنه است. جوی کهنه پشتون‌نشین بود و هزاره‌ها زمین‌های این بخش را خریدند. (احمدی، ۱۳۹۸). احداث این جوی در دهۀ چهل شمسی، زمین‌های حاصل‌خیز شش‌پر را آبیاری کرد و رشد اقتصادی هزاره‌ها را در پی داشت. به لحاظ سیاسی با آمدن هزاره‌ها از مالستان و جاغوری بر تعداد هزاره‌های ارزگان افزوده شد و آنان جمعیت قابل توجهی را در مرکز ارزگان تشکیل دادند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۵).

1. نگاهی به سرزمین باغچار/Bagar

(عکس کوتل قلّوغو-باغچار)

منطقه ای «باغچار» یا «باغوچار» یکی از مناطق ولسوالی ارزگان خاص است. باغچار حد فاصل بین ارزگان خاص و دای چوپان است و به لحاظ تقسیمات اداری جزء ارزگان خاص است.موقعیت باغچار در اتلس قریه های افغانستان شامل دو بخش علیا و سفلی است اتلس قریه های افغانستان ۱۳۵۳ ج ۳: ۱۴۵۷) این دو بخش در بین مردم به صورت پای ناوه» و «سرناوه بیان می شود.

باغچار سرزمینی است حاصل خیز و دارای علف چرهای زیاد و به لحاظ جغرافیای طبیعی یک ناوه است به طوری که از شمال شرق به طرف جنوب آن رودخانه ای به طول ۲۴ کیلومتر جریان دارد. این رودخانه بعد از گذر از بیتمور به دریای ارغنداب می ریزد. باغچار از چهار طرف با کوه ها و دره هایی احاطه شده است؛ شرق آن کوه های چندره (معروف به کوه آمریکا و بین دره بایندره قرار دارد و به دره زندگانی ختم می شود. در جنوب آن مشکین و کوتل پوستین دوز و کوه گارو قرار دارد. در شمال کوه یکرویه است که باغچار را از مرکز ارزگان جدا میکند. در شمال غرب، قریه های قله غو و بیروز است که به ارزگان خاص متصل می شود. در غرب آن قریه های اونی و شیره و در سمت جنوب غرب آن هزار بز و بادام تو قرار دارد. از جنوب شرق به منطقه لرزاب در دای چوپان وصل است. بلندترین کوه ارزگان خاص بین دره است که در مرز ارزگان خاص و دای چوپان قرار دارد و در منتهی الیه آن کوه دوسره است. کوه های مهاجرین پرار، دغدغ و نیلوهم در باغچار است (احمدی باغچاری خاطرات، ابو طالب مظفری ۱۳۹۶)

2. قریه های باغچار

منطقه باغچار پنج قریه دارد: ۱. گوتی و اسفندیار که محل زندگی طوایف اسفندیار و آغا محمد بود که در انتهای باغچار است و از دره سیاه قول تا چشمه علی گی و قلعه على جمعه امتداد دارد. این قریه در گذشته محل بود و باش طایفه اسفندیار از زیر شاخه های دای چوپان بود و شامل گوتی، فولک، آوری جواز آبی گک چهل خانه ، شیله ولنگ، سنگ بیری ، قول بید و دره زندگانی است؛ ۲ خوش میر که از بلندگ و کوه های النگ در جنوب تا جاسول و دنگنه در شمال قرار دارد و شامل خوش میر بالا و خوش میر پایین است. محلات آن تپه خاک سرجنگلگ، قول بلندی خورد و بلندک گلان قول چادور سنگ زرد گیلک، بوکسه ، گنه سنگ سنگ کلان، قول غلام فرزند سبزه علی، قول جمعه ، قول اسپیدک، شش برجه ، قَصِید چهار برجه، چمن نوخری، تپه اصغر بکله محمد بیگ چهارتیر، دوسره، آوری فقیر داد آیاز، خشکاو خارزار، زیارت سید جلال الغو زرد لوره، بی تاز، اسپی قول و کوته جوی است؛ تو په ماما بکله که شامل محلات زنگ آب سنگ سوراخ، قول بیدتو، شیخ سنگ، قول پتنگ ، کیل بید، جاسول ، چشمه علی گی، زنگ آب سیاه ناور، آواری او به محمد، زال بُرده، آب گوک و کوتاه جوی است؛ ۴ گوچی از چشمه علی کی آغاز می شود و به سمت نورلگ امتداد دارد و در گذشته محل بود و باش طایفه داخه و گوچی بوده است و شامل محلات دینگنه تپه مورچه شاه قمر آقا، جوی خوجه آمد، چمن توب سنگ های کوج، فرسنگ، چشمه اسپی دگ، دهنه تنگی، گردو، سنگ گوشه و یکرویه است؛ ۵ آغا محمد در بین کوجی و کوتل سرتنگی قرار دارد و محلات آن میانه ، آلات نورلک، دَهَن چندره، چندره، اینکار مندق سرناوه ، قول مزید است. آغا محمد محل زندگی طایفه آغا محمد است (احمدی باغچاری خاطرات؛ ۱۳۹۸)

3. ساکنان باغچار

ساکنان اولیه و اصلی باغچار از طایفه دای چوپان بوده اند. پیشینه تاریخی باغچار به نبیره های امیر چوپان یعنی صحبت خان و باینده تو می رسد. یکی از فرزندان صحبت خان، علی بیگ نام داشت که از او دو پسر به نامهای غلام اوقی و اسفندیار به جا مانده بود. قبر علی بیگ و پسرانش در جنوب قریه باغچار در دامنه کوه گارو است. طایفه های باغچار از نبیره غلام اوقی هستند. غلام اوقی دو پسر به نام های دوست محمد و آغا محمد داشت. فرزند دوست محمد خوش محمد مشهور به خوش میر دو پسر داشت. یکی از آنها عوض علی نام داشت که سه پسر به نام های نصیر ماما و خداداد داشت. خاندانهای ساکن باغچار عوض نصیر، ماما، خداداد داخه کوجی (گنج علی) آغا محمد دو دو فتیرو هستند و همه از نوادگان غلام اوقی اند. در باغچار همچنین خانوارهای پراکنده ای از بوباش و پشی و دو خانوار از سادات بودند؛ یکی سادات جلالی از منطقه شوی و دیگری سادات حسینی از منطقه سیدان (احمدی باغچاری خاطرات ابوطالب مظفری ۱۳۹۶؛ احمدی، ۱۳۹۸)

(عکس باغچار در سال1403)

4. تصرف سرزمین باغچار

تا زمان عبدالرحمان خان، ارزگان به صورت ملوک الطوایفی اداره میشد و مستقل بود. در سال ۱۳۰۸ ق / ۱۸۹۰ م حکومت مرکزی به قصد تسخیر هزاره جات لشکر کشید و به مدت سه سال، ساکنان ارزگان در جنگی نابرابر با نیروهای دولتی جنگیدند. آنها سرانجام شکست خوردند و بسیارشان کشته یا اسیر شدند و به جای آنان افغانهای سرحدی ساکن شدند. باغچار به خاطر موقعیت جغرافیایی خاص احاطه شدن با کوه ها و دره ها و همچنین دور بودن از کانون اصلی جنگ یعنی ارزگان چنان درگیر جنگ ها نشد و آسیب جدی ندید احمدی باغچاری یکی از اربابان باغچار در دوره ظاهرشاه به نقل از پدران خود می نویسد که مردم باغچار در این جنگ ها با رسول خان از سران شوی در دای چوپان همراه نبودند و در جنگ با نیروهای دولتی شرکت نکردند به این جهت از قتل و غارت سپاهیان عبدالرحمان که در شیره و دایچوپان رخ داد ایمن ماندند (احمدی باغچاری خاطرات) بعد از سقوط ارزگان دولت مرکزی زمین های ارزگان را به افغان های سرحدی واگذار کرد. احمدی باغچاری درباره اوضاع بعد از جنگ می نویسد که بعد از پیروزی عبدالرحمان خان و فرار مردم از دای چوپان و ارزگان هر دو طرف باغچار از هزاره ها خالی شد و مردم باغچار تحت فشار روحی قرار گرفتند. موی سفیدان با هم مشورت کردند و مصلحتشان بر این شد که در فصل کشت بهاری کشت نکنند و در بهار به چله کور در ولایت زابل کوچ کنند و وقتی که چله تابستان به پایان رسید به طرف مشهد در ایران بروند. ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ خانوار باغچاری در فصل بهار کشت نکردند؛ از باغچار به چله کور رفتند و در آنجا سکونت کردند و به جای نان توت می خوردند. چون چله کور خیلی گرم بود همه اسهال شدند و بعد کولرا گرفتند و تعداد زیادی مردند و کمتر از بیست درصدشان زنده ماندند که آنها هم به هر سمتی پراکنده شدند و عده ای به مزار شریف، قلات، قندهار و تیرین رفتند و عده ای به باغچار برگشتند (احمدی باغچاری خاطرات)

بعد از تصرف ارزگان در دوره عبدالرحمان با اینکه درباره تصرف و غصب زمینهای باغچار دستوری داده نشده بود، غلام محمد خان اچکزایی از ارزگان به باغچار آمد و به زور زمین ها را غصب کرد و در آنجا ساکن شد و ساکنان بومی باغچار به ناگزیر به صورت دهقان روی زمینهای پدری خود به زراعت پرداختند. خاندانهای ساکن باغچار که در زمینهای غصب شده پدری خودشان به صورت دهقانی زندگی میکردند عبارت اند از عوض نصیر ماما خداداد داخه کوچی، آغا محمد، دودو فتیرو این خاندانها، صاحب زمین های باغچار بودند و از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب آن موروثه پدری شان بود. بزرگان آنها در دوره عبد الرحمان عبارت بودند از علی بیک عبد الله ، علی ظفر فرزند محمد ظفر، رفح از پرده پوش، ماما بکله ، خدا بخش، علی استو و محمد فرزندان مامد، غلک علی شفا و جمشید از خاندان آغا محمد علی عطا جمعه فرزند خالق داد قوت علی برادر جمعه عبدولی محمد و غلام حسین و میرزا حسین فرزندان غنیمت از خاندان کوجی مورغاک از خاندان اسفندیار (همان)

محمد خان اچکزایی بعدها اسناد جعلی مالیات را به نام تعدادی از سرشناسان طایفه خود ثبت کرد. امیر حبیب الله خان بعد به قدرت رسیدن در ماه رمضان ۱۳۲۲ ق / ۱۹۰۴م، به استرداد زمینهای تصرف شده به هزاره ها فرمان داد (فرهنگ، ۱۳۸۵، ج ۱: ۴۹۴). هزاره های بازمانده در ارزگان برای مالکیت دوباره زمینهای اجدادی خود تلاش کردند و چند تن از بزرگان نزد حبیب الله خان رفتند و فرمان مالکیت مناطقی را در سیا بغل حسینی، پیک و سیرو از او گرفتند. اما در باغچار، با اینکه فرمان مالکیت آن منطقه را از کابل آوردند با ممانعت شدید پشتونهای مهاجر مواجه شدند و نتوانستند مالک شوند و زمینها همچنان در دست پشتونها باقی ماند عظیمی، ۱۳۸۵ ۱۷۴ به نقل از ملانظر آخوند باشنده باغچار در این زمان غلام محمد خان اچکزایی مردم باغچار را تهدید کرد که اگر ادعای باز پس گیری زمین ها را مطرح کنند، چور و تاراج خواهند شد. موی سفیدان به ناگزیر در این دوره سکوت کردند. اما ساکنان باغچار در هر دوره حکومتی برای باز پس گیری زمینهای اجدادی خودشان تلاش میکردند و عرایض شان را تا کابل دنبال میکردند احمدی باغچاری خاطرات

(عکس باغچار در سال1403)

باغچار به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی خود همواره از طرف طوایف پشتون اطراف تهدید میشد چندین بار دو طایفه اتوال و خوجوگ در دای چوپان در سمت جنوب به باغچار حمله کردند. از آن جمله در سال ۱۳۰۷ ش / ۱۹۲۸ م (مشهور به سال سقوی) این دو طایفه به منظور غارت اموال مردم حمله کردند که در این حمله سید احمد، از باتورهای محلی کشته شد (مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶)

در دوره محمد ظاهر شاه و در وقت والی محمد شریف ،خان در سال ۱۳۳۹ ش /۱۹۶۰ م مردم کوجی و داخه عریضه ای را تسلیم حکومت کردند که در آن نوشته بودند با اینکه خانه های ما در دامنه کوه عام ساخته شده است ولی دوست محمد خان اچکزایی دست از ظلم و تعدی بر آنها بر نمی دارد. در نتیجه موفق شدند که سند شرعی برای مالکیت این منطقه از دولت بگیرد. در این زمان اربایان و بزرگان باغچار وضعیت را مساعد دیدند و خواستند موضوع دادخواهی را برای کل زمینهای باغچار مطرح کنند. برای پیگیری از هر قریه یک نفر معین شد تا به کابل رفته و عریضه ای را تسلیم حکومت کند. از طایفه کوجی و داخه ملا محمد اسحاق فرزند ابوالحسن از قریه آغا محمد سلطان علی فرزند حاجی ماما از قریه خوش میر خدارحم زاهد فرزند حسین از قریه اسفندیار ملا اختر فرزند علی پناه تعیین شدند. این افراد به کابل رفتند و برای آنان محمد حسین طالب قندهاری عریضه نوشت و به تأیید صمد علی خان و رجب علی خان جاغوری رسانده شد و آنان عریضه شان را به وزارت مالیه تسلیم کردند.

از وزارت مالیه مکتوب رسمی به والی ارزگان فرستاده شد. زمانی که مکتوب از کابل به ولایت رسید دوست محمد خان اچکزایی شبانه با همسرش و تحفه پیش والی ارزگان رفت و از او خواست که مردم باغچار را بترساند تا دست از دعوایشان بردارند والی نیز دستور داد که خانه های مردم کوجی را پلمب کنند. مردم این طوایف از خانه هایشان آواره شدند و حتی والی دو تن از بزرگانشان به نام علی رحم کربلایی و ارباب غلام حیدر را به زندان انداخت. مسأله زمین باغچار تا تغییر حکومت در سال ۱۳۵۷ ش مکتوم ماند (غلامی، ۱۳۹۸) در این زمینه احمدی باغچاری در خاطراتش مینویسد که تمام دوسیه و عرایض این افراد به دولت برای بازگرداندن حق سرزمین شان در نزد عبدالرئوف خان، یکی از قومندانهای پشتون موجود بود احمدی باغچاری، خاطرات آخرین بار محمد مظفری و سلطان علی احمدی باغچاری در دهه پنجاه شمسی برای باز پس گیری زمین های باغچار اقدام کردند که موجب دشمنی مهاجرین پشتون با مظفری شد و یکی از علل دستگیری او در سال ۱۳۵۷ ش همین موضوع دادخواهی برای زمین ها بود (مظفری، ابوطالب ۱۳۹۶)

نزدیک به یک سال پس از کودتای حزب دموکراتیک خلق در ۲۲ حمل ۱۳۵۸ ش ولسوالی ارزگان خاص سقوط کرد. در این خیزش مردمی از هزاره ها خداداد مجاهد معروف به گمالی و سید عبدالله و ارباب غلام على از باغچار نقش اساسی داشتند و تعداد قابل توجهی از اهالی باغچار را برای حمایت از مخالفان دولت اعزام کردند. حکومت بعد از شش روز دوباره ولسوالی را تصرف کرد. در این زمان مردم باغچار بایتمور و بهروز با بستن جاده بین تیرین و ارزگان در منطقه «سنگر» نیروهای حکومت را محاصره کردند. با طولانی شدن مدت محاصره نیروهای حکومت در سرطان ۱۳۵۸ ش با سوزاندن انبار اسلحه و مهمات به سوی تیرین کوت فرار کردند و ولسوالی در اختیار مخالفان قرار گرفت. در این جنگ یک نفر از باغچار به نام ملا ابراهیم کشته شد ارزگانی ۱۳۹۶؛ مظفری ، ابوطالب، ۱۳۹۶؛ عظیمی ۱۳۸۵ : ۱۷۷ و ۱۸۰ بعد از این پیروزی سران دو قوم برای اداره ارزگان خاص و دفاع در برابر قوای حکومت کمیته ای مشترک تشکیل دادند که در آن سید عبدالله از باغچار شرکت داشت ارزگانی ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، (۱۳۹۶) با شروع جنگ سال ۱۳۶۹ ش / ۱۹۹۰ م و ایجاد سنگربندی هایی بین هزاره و پشتون هزاره های مرکز ارزگان به باغچار کوچ کردند و بعد از آن حمله ای گسترده و وسیع بر بسیاری از مناطق مسکونی هزاره ها آغاز شد. بعد از بازگشت بی نتیجه هیئت صلح از قندهار و شکست پشتون ها در جنگ، بار دیگر تمام نیروهای

پشتون ها از ارزگان، تیرین کوت، دای چوپان و خاکیران متوجه باغچار شدند و آنجا را محاصر کردند. این بار جنگ از جنوب ارزگان آغاز شد. ساکنان باغچار و آوارگان مرکز ارزگان سلاح و مهمات کافی نداشتند و از جبهات سیابغل حسینی و کندلان نیروی کمکی به باغچار فرستاده نشد. هزاره ها در باغچار بعد از بیست روز مقاومت شکست خوردند و ساکنان آن به منطقه سیرو آواره شدند و باغچار تصرف شد. قربان علی ارزگانی و صادق زاهدی از قومندانهای این جنگ از باغچار بودند. این جنگ خسارتهای انسانی و مالی زیادی برای باغچار بار آورد. باغچار با ۵۰۰ خانواده، خالی شد و بخشی از مردم به جاغوری و بیشترشان به ایران مهاجرت کردند. در این جنگ ۱۵ نفر از جمله پهلوان خدا نظر و ملا غلام حسن از باغچار کشته شدند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۹۰ تا ۱۹۸ و ۲۰۷ و ۲۰۸؛ مظفری، ابوطالب ۱۳۹۶)

(عکس قبرستان کوجی در باغچار)

5. وضعیت فرهنگی مردمان باغچار

مدرسه علوم دینی باغچار را ملا محمد نظر آخوند در سال ۱۳۴۱ بنیان نهاد. این مدرسه در یک طبقه و دارای پنج حجره کتابخانه باغ و چشمه بود. برنامه های درسی آن از دوره مقدماتی علوم دینی تا اصول فقه بود. مکتب ابتداییه باغچار در سال ۱۳۴۶ ش ساخته شد و اولین سر معلم آن سید عبدالله بود. این مکتب تعمیر مشخصی نداشت و در سال ۱۳۴۹ ش در قریه کوته جوی تعمیری برای مکتب ساخته شد و آخرین سر معلم آن لطیف خان بود که بعد از کودتای حزب دموکراتیک خلق ولسوال دایه مقرر شد و در ابتدای خیزش های مردمی کشته شد. ملا نظر آخوند از سال ۱۳۳۶ ش در باغچار تدریس داشت. محمد حسین افضلی فرزند آخوند از سال ۱۳۶۴ ش در کنار پدر فعالیت داشت این مدرسه تا ۱۳۶۹ ش فعال بود حسن زاده ، ۱۳۹۰ : ۴۱۰) اولین مسجد و تکیه خانه در باغچار را در سال ۱۳۵۶ ش محمد مظفری با همکاری بزرگان منطقه محمد بیگ در این قریه ساخت (مظفری، ابوطالب ۱۳۹۶) افسانه محلی حیدر بیگ و سمنبره در باغچار معروف است. این دو شخصیت در منطقه اسپی قول با هم ملاقات می کنند و عاشق هم میشوند. این داستان را سید رجب علی در قالب مثنوی سروده و دستنویس آن موجود است (همان)

مراسم دهه اول محرم در تکیه خانه های هر توپه برگزار می شد. مردم از روز هفتم نذر می دادند و هر آغیل یک روز نذر می داد. معمولاً غذای رایج نان بکه با غربی بود. اسب دوانی نشانه زنی و کشتی گیری از دیگر رسوم معمول باغچار بود که در عروسی ها و محافل انجام میشد. باغچار در گذشته سوارکاران ماهری داشت که برای شرکت در جشنها به مرکز ارزگان و یا دای چوپان می رفتند. از این میان میتوان به سرور از طایفه پولاد و کشتی گیر خدانظر از طایفه دود و اشاره کرد (همان)

6. وضعقیت اقتصادی مردم باغچار

وضعیت اقتصادی کوه چندزه در باغچار از معدن طلا داشت. افراد محلی میگویند در دوره ظاهر شاه آمریکایی ها با حمایت دولت و با وسایل اکتشافی فراوان ، به مدت سه ماه در ارتفاع چندره که در شمال قله بایندره قرار دارد، مستقر شدند و دولت با هلی کوپتر برایشان مواد غذایی پایین می انداخت و در آخر تابستان همان سال سنگهای طلای زیادی را با قاطر از و الاغ حمل کردند و با خود بردند. پس از آن کوه چندره به کوه آمریکا، مشهور شد (مظفری، محمد ۱۳۹۶) زمین باغچار برای کشت انواع میوه ها و غلات مناسب است ولی از آنجا که زمین از آن خود مردم نبود، آنان به کارهای زیربنایی مانند زرع درختان میوه رغبت نمی کردند. در کوه های باغچار بزکوهی پلنگ و گرگ وجود داشته و عقاب و کوک زری نیز از پرندگان این منطقه بود. زراعت و مال داری دو شغل عمده مردم باغچار بود. مردم تابستان ها گله های گاو و گوسفندشان را در کوه ها می چراندند و با انبار کردن علوفه برای زمستان تعدادی را برای قصابی پرورش میدادند و نزدیک بهار آنها را به قندهار می بردند و می فروختند (مظفری ابوطالب، ۱۳۹۶).

7. جنگ سال ۱۳۶۹ و تخلیه باغچار

مردم با غچار پس از تحمیل جنگ ویرانگر سال 1369 ش میان صالحی و پشتون ها، این منطقه را تخلیه کردند اما پس از آنکه اوضاع به تدریج به حالت عادی برگشت، برخی از زمین داران باغچار به سرزمین های شان برگشتند و همراه آنها تعدادی از هزاره های مناطق دیگر نیز مجدداً در باغچار ساکن شدند و در کنار پشتون ها به طور مسالمت آمیز زندگی می کردند. در دوره طالبان، این گروه بر ارزگان خاص تسلط کامل داشت و اوضاع امنیتی هم نامطلوب بود. طالبان در سال ۱۳۸۴ ش غلام رسول مبارز از افراد با نفوذ در باغچار را ترور کردند. در سال ۱۳۸۸ ش نه نفر از جوانان را در کوتل باغچار به طور فجیعی سر بریدند. بعد از کشته شدن این افراد در کوتل، درگیری ها از سر گرفته شد و ساکنان باغچار برای بار دوم منطقه را ترک کردند و دیگر کسی به منطقه بازنگشت. زمین داران نیز اغلب در صدد فروختن زمین هایشان شدند چون نمی توانستند به منطقه برگردند و حاصلات زمین هایشان را دریافت کنند. مردم باغچار دست به کوچ اجباری زدند (ارزگانی ۱۳۹۶؛ مظفری ابوطالب، ۱۳۹۶)

منبع: (متن برگرفته از دانشنامه هزاره، ج1، ص1114-1121، عکس ها برگرفته از کانال های انترنتی)

سرزمین ارزگان در طول تاریخ- به خصوص در دو قرن اخیر- حوادث و تحولات گوناگونی را شاهد بوده است که به لخاظ اجتماعی و سیاسی، تاثیرات عمیقی بر مردمان این منطقه داشته است. در میان حوادث گوناگون ارزگان، مهم ترین آن، جنگ عبدالرحمان و شکست هزاره هاست که سرنوشت مردمان این سرزمین را با چلش سهمگین موجودیتی و هویتی مواجه نمود. پس از آن نیز ارزگان حوادث گوناگونی مواجه بوده است. تحولات سیاسی دوران اخیر ارزگان را می توان به دوره قبل از جهاد و پس از آن تقسیم نمود:

ارزگان در دوران جهاد
پس از کودتا و استقرار حکومت جمهوری کمونیستی در افغانستان در سال ۱۳۵۷ ش / ۱۹۷۸ م افراد حکومت و برخی اعضای احزاب خلق و پرچم که از معلمان و متعلمان بودند، از راه‌های مختلف مردم را تحت فشار قرار می‌دادند. یکی از کارهایی که در این منطقه صورت گرفت و معلمان مکاتب در آن نقش فعالی داشتند، خلع‌سلاح عمومی بود. مردم تمام سلاح‌هایشان را تحویل دادند. در خزان ۱۳۵۷ ش در جریان دستگیری‌های عمومی، برخی از بزرگان و عالمان دینی ارزگان خاص هم بازداشت و زندانی شدند. سید محمد مظفری عالم مذهبی و شخص بانفوذ در باغچار و ملا یعقوب گیزوی از هزاره‌ها، وکیل قیوم و برادرش ملا جان پسر دوست‌محمد خان، ملا تاج‌محمد از کنیزدارها و ملا باروک، حاجی عبدالرحمان و صمد خان از پشتون‌ها، به جرم فیودال‌بودن به تیرین‌کوت برده شدند و مفقودالاثر شدند. به نقلی در ابتدای سال ۱۳۵۸ ش نیرو‌های دولتی آن‌ها را با شمار زیادی از زندانی‌ها، شب‌هنگام، با دست و پا و چشم‌های بسته در محل گج‌خانه در نزدیکی زندان تیرین، زنده به گور کردند. میراحمد میرزایی را هم بردند که بیت‌الله غَرَنی، والی تیرین‌کوت او را آزاد کرد (احسانی، ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، ۱۳۹۶).
 با گسترش مخالفت‌های سراسری کشور علیه حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان، پشتون و هزاره در ارزگان خاص، با کنار گذاشتن خصومت‌های پیشین خود، مقابله با حکومت را برنامه‌ریزی کردند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۷). آنها با سلاح‌های سادۀ خود به مرکز ولسوالی حمله کردند و بعد از یک روز ولسوالی را تصرف کردند. ولسوال به دست مردم کشته شد و ولسوالی تاراج شد (مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶). در ۲۲ حمل ۱۳۵۸ ش / ۱۱ اپریل ۱۹۷۹ م ولسوالی ارزگان خاص سقوط کرد. حکومت بعد از شش روز، مجدداً با لشکرکشی و قوای زرهی، ولسوالی را تصرف کرد. در این زمان مردم باغچار، بَیتِمور و بهروز جادۀ بین تیرین‌کوت و ارزگان را بستند و نیرو‌های دولتی محاصره شدند. با طولانی شدن مدت محاصره و مقاومت نیروهای مخالف دولت، در سرطان ۱۳۵۸ ش / جولای ۱۹۷۹ م نیروهای حکومت توان مقابله را از دست دادند و با آتش زدن انبار اسلحه و مهمات به سوی تیرین‌کوت فرار کردند و ولسوالی در اختیار مردم قرار گرفت. در این جریان، یعنی مقاومت مردم در منطقۀ سنگر که ارزگان را به تیرین وصل می‌کند، از باغچار ملا ابراهیم کشته شد (ارزگانی، ۱۳۹۶؛ مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، ۱۳۹۶؛ عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۷ و ۱۸۰). بعد از آن مردم شالی، سلطان‌احمد، سیا‌بغل، حسینی و… به نیروهای مخالف پیوستند و نیروهای حکومتی شکست خوردند و ارزگان خاص در اختیار مخالفان قرار گرفت (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۷).
بعد از پیروزی، سران دو قوم برای ادارۀ ارزگان و دفاع در برابر قوای حکومت، کمیته‌ای مشترک با ترکیب دو سهم از هزاره‌ها و سه سهم از پشتون‌ها تشکیل دادند. از اعضای دورۀ اول می‌توان شیخ میراحمد میرزایی، عبدالعلی گوهری و سید عبدالله از هزاره‌ها و عزیزالله خان و عبدالرئوف از پشتون‌ها را نام برد (ارزگانی، ۱۳۹۶). اعضای آن در دوره‌های بعدی صوفی محمدعالم (پشتون) محمدهاشم اکبری، ارباب بوستان، محمد فیاض، قربان‌علی ارزگانی، محمدعلی تقدسی، صادق زاهدی، سلمان انصاری و خداداد رضوانی بودند (ارزگانی، ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، ۱۳۹۶) و در این دوره شیخ میراحمد میرزایی از هزاره‌ها رئیس بود و معلم عزیزالله از پشتون‌ها ولسوال و ملک عبدالرئوف از پشتون‌ها قومندان بود (احمدی، ۱۳۹۸). این کمیتۀ مشترک عمدتاً به حل و فصل منازعات بین دو قوم و برخی دعاوی حقوقی و املاک می‌پرداخت و تا سال ۱۳۶۸ ش / ۱۹۸۹ م کماکان با همین مکانیزم کار می‌کرد (ارزگانی، ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، ۱۳۹۶).
اولین کار کمیتۀ مشترک، تقسیم اسلحۀ گرفته‌شده از نیروهای حکومتی بود. ولی در این کار دچار مشکل شدند. اعضای شورا خواستند به پشتون‌ها اسلحۀ بیشتر و به هزاره‌ها اسلحۀ کمتری بدهند. سرانجام تصمیم گرفته شد که اسلحه میان مردم تقسیم نشود و در انبار نگهداری شود (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۷).
مردم ارزگان خاص پس از سقوط حکومت، برای دفاع از خود، حفظ امنیت و ادارۀ منطقه به اسلحه و مهمات احساس نیاز کردند. هزاره‌ها چند نفر را به کویته و پشتون‌ها چند نفر را به پیشاور فرستادند تا از احزاب مستقر در پاکستان اسلحه بگیرند. هزاره‌ها، از اتحادیۀ مجاهدین اسلامی افغانستان اسلحه گرفتند و آن‌ها را میان ده قریۀ هزاره‌نشین تقسیم کردند. تا آن زمان در منطقه از حزب خبری نبود. محمد فیاض در مرکز ارزگان حزب «جبهۀ مقاومت» را تأسیس کرد و همزمان با آن شیخ میراحمد میرزایی شعبه‌ای از حزب اتحادیۀ مجاهدین را تشکیل داد. در بهار ۱۳۶۰ ش عده‌ای از جوانان هزاره که در ایران تعلیمات نظامی دیده بودند با همکاری پاسداران جهاد اسلامی افغانستان اسلحه آوردند و در حسینی «پایگاه علی بن ابیطالب» را تأسیس کردند. مسئول آن پایگاه محمداسلم صالحی بود. این پایگاه بعد از مدتی به قریۀ سیابغل انتقال یافت. در این سال محمد فیاض با حزب خود به حزب حرکت اسلامی افغانستان پیوست و مسئول این حزب در ارزگان شد (همان: ۱۸۵). در سال ۱۳۶۱ ش شورای روحانیت متشکل از تمامی علمای دینیِ بانفوذ چون محمد فیاض، محمدعلی مقدس، اسدالله افضلی زَولِی، موسی جعفری و محمدهاشم اکبری تأسیس شد. این شورا نقش قابل‌توجهی در مدیریت منطقه داشت و مدرسۀ علوم دینی ارزگان خاص، تحت نظر این شورا اداره می‌شد (فصیحی غزنوی و شریفی، ۱۳۹۶، ج ۲: ۱۱۰ و ۱۱۱؛ اعتمادی، ۱۳۹۶).
احزاب دیگری از سال ۱۳۶۲ ش به تدریج در منطقه حضور یافتند. سازمان نصر در حسینی به سرپرستی سلمان انصاری؛ جبهۀ متحد در سیدان با مسئولیت قربان‌علی ارزگانی؛ حزب اسلامی افغانستان به سرپرستی صادق زاهدی باغچاری؛ نهضت اسلامی افغانستان با سرپرستی محمدهاشم اکبری در جویِ شَش‌پر و سه‌پایِ مالستان؛ نهضت اسلامی افغانستان هم فعال بود ولی نتوانست پایگاه نظامی ایجاد کند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۸۶ تا ۱۸۸). منبع: دانشنامه هزاره، ج1).

ارزگان در دو دهه اخیر
پیش از وقوع جنگ ارزگان در سال ۱۳۶۹ روابط میان احزاب پشتون و هزاره عادی و خوب بود و گاهی به خاطر اختلافات سران احزاب منازعات کوچک در برخی مناطق رخ می‌داد که یکی از آن‌ها منجر به جنگ سال ۱۳۶۹ ش شد و کل ارزگان خاص را در برگرفت (همان: ۱۹۰). در زمستان ۱۳۶۸ ش دو نفر به قتل رسیدند و سران پشتون، غلام‌رضا فروتن، علی‌رحم مسکین‌یار و خلیفه ضابط از هزاره‌های مرکز ارزگان را عاملان قتل اعلام کردند. محمد فیاض و دیگر بزرگان هزاره صحبت کردند که این افراد به دفتر حزب اسلامی به سرپرستی محمد خلیلی (هزاره) سپرده شوند. اما پشتون‌ها به پایگاه حزب اسلامی حمله کردند و آن‌ها را با خود بردند. هزاره‌ها خواهان اجرای عدالت طبق شریعت اسلامی شدند، اما پشتون‌ها پس از ده روز، فروتن و مسکین‌یار را در مرکز ارزگان تیرباران کردند (همان: ۱۹۰ تا ۱۹۳؛ رضوانی، ۱۳۹۶). این واقعه باعث شد که هزاره‌ها مردم هزارۀ ساکن مرکز ارزگان در بازار کهنه، سیدان و جویِ شش‌پر را به مناطق دیگر انتقال بدهند. ساکنان کهنه‌بازار و سیدان به باغچار کوچ کردند و مردم جویِ شش‌پر به درۀ پالو رفتند.
در ۱۸ حمل ۱۳۶۹ ش محمداسلم صالحی از سیا‌بَغَل، علی‌حسن مظفری از حسینی با همکاری حسن‌علی چمران از پَشِی و اسدالله یاری از کُندُلان به خون‌خواهیِ غلام‌رضا فروتن، علی‌رحم مسکین‌یار و خلیفه ضابط جنگ را آغاز کردند. در مقابل آنان از نیروهای پشتون، یونس تحویل‌دار با جبهۀ کُندُلان؛ داوود خان از آب‌پران و عبدالرحیم از درۀ شالی با جبهۀ حسینی؛ نیروهای ملا جبار، شاه‌ولی و ملا عباس از قریۀ سلطان‌احمد با جبهۀ سیابَغَل وارد جنگ شدند و عده‌ای از تیرین‌کوت و قندهار به کمک پشتون‌ها شتافتند. هزاره‌ها در سه جبهه با شکستن تعدادی از سنگرها، پشتون‌ها را محاصره کردند و در مدت یک شبانه‌روز مناطق شَش‌بُرجه، سیا‌چوب، بُوم، سرخ‌بینی، جَنگَلَک، دَن‌سَنگو، جَغْتَلَه، غُونْدِی‌مار، دن چورکه و خربید از پشتون‌ها تخلیه شد (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۹۳ تا ۱۹۶).
بعد از آن، حمله‌ای گسترده و وسیع بر بسیاری از مناطق مسکونی هزاره‌ها آغاز شد. حاجی معلم و فرزندان منگل خان از پشتون‌های خاکیران در دای‌چوپان و مردم شیرداغ در جاغوری اقداماتی برای آتش‌بس کردند و در کُندلان و ناوۀ سلطان‌محمد، جنگ متوقف شد. هیئت صلح از جاغوری و اجرستان در سرطان ۱۳۶۹ ش وارد ارزگان شد و در طی آن، اسیران مبادله شدند و جنازه‌های مانده از دو طرف جمع‌آوری و دفن شد (همان: ۱۹۶). همچنین هیئت فیصله کردند که کشته‌های دو طرف فراموش شود و هیچ خون‌بهایی در میان نباشد. هزاره‌ها زمین‌ها و مناطقی را که گرفته‌اند، به پشتون‌ها پس بدهند و با مصالحه در کنار هم زندگی کنند (احسانی، ۱۳۹۶).
بعد از یک ماه، به خاطر آزاد نشدن یکی از اسرای پشتون‌ها، جنگ دوباره از کندلان آغاز شد. هیئت صلح از قندهار آمد اما نتیجه‌ای نداشت و جنگ شکل تازه‌ای به خود گرفت. از پشتون‌ها معلم فاروق خان، محمدیونس تحویل‌دار، حاجی عبدالرحیم، صوفی محمدعالم، ملا نیک‌محمد، ملا عبدالباری، ملک عبدالرئوف نقش محوری داشتند و تور موسی، سپین موسی، محمدنبی خان از تیرین‌کوت و سارنوال عبدالولی، ملا جبار و ملا قهار از دای‌چوپان با جمع زیادی از فرماندهان از قندهار، چمن، پشین و ژوب پاکستان به کمک پشتون‌های ارزگان آمدند (ارزگانی، ۱۳۹۶). مناطق مرزی جاغوری و مالستان هم درگیر جنگ شدند و پشتون‌ها شکست خوردند. بار دیگر جنگ از جنوب ارزگان از باغچار آغاز شد و نیروهای پشتون باغچار را محاصره کردند. ساکنان باغچار، کهنه بازار و سیدان که جمعیت زیادی را تشکیل می‌دادند، اسلحه و مهمات کافی نداشتند و در حالی که از سه سمت به آنان حمله شده بود، حدود بیست روز مقاومت کردند و سرانجام هزاره‌ها در باغچار شکست خوردند و ساکنان آن به منطقۀ سیرو آواره شدند و پشتون‌ها باغچار را تصرف کردند. در سِیرو و بَکی جنگ ادامه یافت و پشتون‌ها در مدت کوتاهی سیرو را همانند باغچار متصرف شدند. جبهۀ جدید جنگ در بَکی تشکیل شد و نیروهایی از سیابَغَل، سرخ‌سنگ و کُندلان راه پشتون‌ها را سد کردند. جنگ دو هفته در کُندلان طول کشید و پشتون‌ها شکست خوردند و راهی مرکز ارزگان شدند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۹۶ تا ۱۹۸؛ مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶).
سرانجام پس از ۹ ماه جنگ، با ورود هیئت صلح مشترک هزاره و پشتون، صدیق‌الله صدیق از پیشاور و خادم‌حسین ناطقی شفایی از بامیان، آتش‌بس شد و جنگ با امضای پیمان عدم تعرض پایان یافت (ارزگانی، ۱۳۹۶). اسدالله احسانی، معاون محمداسلم صالحی، می‌گوید در این جنگ حدود ۸۰ تا ۹۰ نفر از پشتون‌ها و حدود ۲۰ تا ۲۵ نفر از هزاره‌ها کشته شدند (احسانی، ۱۳۹۶).
جنگ سال ۱۳۶۹ ش خسارت‌های انسانی و مالی زیادی برای هزاره و پشتون به بار آورد. مردم باغچار با ۵۰۰ خانواده، بازار کهنه و سیدان با ۲۷۰ خانواده و جوی شش‌پر با ۳۰۰ خانواده و هوتی (اوتی) (در دای‌چوپان) با ۱۵۰ خانواده، به جاغوری و بیشترشان به ایران مهاجرت کردند و تمام مزارع از بین رفت و خانه‌ها ویران شد. بعد از جنگ تنها عدۀ بسیار کمی از هزاره‌ها بازگشتند و ساکنان هوتی اصلاً برنگشتند. در مقابل پشتون‌ها بعد از جنگ به مناطقشان برگشتند و تا حد زیادی خسارت‌های مالی خود را جبران کردند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۲۰۷ و ۲۰۸؛ مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶).
ارزگان خاص همانند برخی از مناطق افغانستان تا استقرار گروه طالبان در سال ۱۳۷۳ ش / ۱۹۹۴ م در وضعیت بی‌دولتی به سر می‌برد. در این سال ارزگان خاص جزء اولین مناطقی بود که به آسانی به تصرف طالبان درآمد. طالبان با استفاده از تحریک احساسات دینی و مذهبی، طلاب و علمای پشتون را با خودشان همراه کردند. احزاب و گروه‌های مستقر در منطقه با مشاهده پیشروی‌های اولیۀ طالبان، توان مقاومت در خود ندیده و به آسانی تسلیم آنان شدند. به جز چند قومندان، اکثر پشتون‌های ساکن ارزگان با طالبان همراه شدند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۲۰۹ و ۲۱۰).
طالبان در ابتدا علما و طلاب هزاره را به همکاری دعوت کردند که با مخالفت آنان روبه‌رو شد. سپس از احزاب سیاسی هزاره درخواست همکاری کردند. تنها حزب فعال در ارزگان خاص، حزب وحدت اسلامی افغانستان جناح محمد اکبری به سرپرستی محمداسلم صالحی بود. صالحی در جواب گفت اگر دیگر مناطق هزاره‌نشین به طالبان تسلیم شدند ما هم بدون مشکل تسلیم شده و با شما همکاری می‌کنیم و تا آن زمان در امور یکدیگر مداخله نکنیم. طالبان به خاطر قدرت نظامی صالحی با او موافقت کردند. بعد از مدتی صالحی به خاطر اختلافات دو شاخۀ حزب وحدت اسلامی افغانستان، و قدرت گرفتن شاخۀ خلیلی حزب وحدت درصدد مذاکره با طالبان برآمد و شروطی را برای همکاری اعلام کرد: ۱. امور هزاره‌ها را خودشان اداره و حل و فصل کنند؛ ۲. مرکز قدرت هزاره‌ها در سیابغل باشد؛ ۳. طالبان همکاری کنند تا هیئتی از هزاره‌ها به قندهار رفته و این شروط و خواسته‌های خود را به تأیید مرکز قدرت طالبان در قندهار برساند. در مذاکرات بعدی هم به توافق نرسیدند و طالبان در امور هزاره‌ها مداخله نداشتند (همان: ۲۱۱ و ۲۱۲).
پس از آنکه ولسوال طالبان تبدیل شد و ملا نصیر ولسوال ارزگان خاص شد، او با شکست طالبان در مزارشریف، هزاره‌ها را محاصرۀ اقتصادی کرد و به بهانه‌های مختلف اذیت و آزار می‌کرد (همان: ۲۱۴ و ۲۱۵).
در این زمان حزب وحدت شاخۀ محمد اکبری به طالبان پیوست. در سال ۱۳۷۷ ش صالحی از ایران به ارزگان خاص برگشت و در سیابغل با نیروهای حزب وحدت شاخۀ خلیلی وارد جنگ شد و بعد از چند بار جنگ در شش‌پر مستقر شد. در این زمان حسین‌علی پیروز، فروزان جاکه، محمد اکبری و سرور عزیزی که دفتری را از طرف طالبان در بازار ارزگان باز کرده بودند، با آمدن صالحی به شش‌پر، دفتر را ترک کردند (احسانی، ۱۳۹۶).
طالبان با سلمان انصاری وارد مذکره شدند و به توافق رسیدند که دو ولسوال رسمی وجود داشته باشد، یکی در مرکز ارزگان که کارها و امور اداری پشتون‌ها را حل و فصل کند و ولسوال دوم در سیابغل با مرکزیت گنداب که کارها و امور اداری هزاره‌ها را انجام دهد و در صورت بروز مشکل، هیئت مشترک دو ولسوال مشکل را حل کند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۲۱۳). بعد از این توافق طالبان صالحی را به بهانۀ مذاکره به ولسوالی دعوت کردند. سپس او و همراهانش را خلع سلاح و دستگیر کردند و همه را به سموجی منتقل کردند و دست و پایشان را بستند و در بین چاهی انداختند. در سال ۱۳۸۱ ش وقتی امریکایی‌ها جنازه‌ها را بیرون کردند، طناب‌های نایلونی بر اسکلت‌های دست و پا بسته وجود داشت (احسانی، ۱۳۹۶). بعد از قتل صالحی طالبان پنجاه نفر از نظامیان او را از جوی شش‌پر دستگیر و روانۀ قندهار کردند که برخی سه سال در آنجا زندانی بودند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۲۱۴ و ۲۱۵).
با سقوط بامیان به دست طالبان در ۲۲ سنبلۀ ۱۳۷۷ ش، آنان در ارزگان خاص بر فشارهایشان افزودند و پایگاه حزب وحدت در سیابغل را تصرف کردند. اعضای پایگاه فرار کردند و طالبان بر مناطق هزاره‌نشین مسلط شدند. آنان تمام افراد مسلح را خلع سلاح کردند؛ به بهانۀ جمع‌آوری اسلحه، وارد خانه‌های مردم شدند و اموالشان را گرفتند و بزرگان و سرشناسان را دستگیر و زندانی کردند؛ اموال و موترهای شخصی هزاره‌ها را مصادره کردند؛ هزاره‌ها را به کارهای اجباری و سخت وادار کردند. آنها هزاره‌ها را مجبور کردند در تمام سال، هر روز پنج تا ده نفر به صورت بیگار برای طالبان کار کنند. هزاره‌ها امنیت جانی و مالی نداشتند و به بهانه‌های مختلف دستگیر یا سر به نیست می‌شدند. عدۀ زیادی خانه و زندگی را ترک کردند و از ارزگان فراری شدند و به کشورهای دیگر رفتند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۲۱۶ تا ۲۱۸).
بعد از سقوط طالبان و تشکیل دولت موقت، نیروهای استرالیایی عضوِ ناتو برای حفظ امنیت در ارزگان خاص مستقر شدند. اوضاع امنیتی در دورۀ حکومت حامد کرزی وخیم بود و اغلب درگیری و کشتار وجود داشت. گروه طالبان همچنان تسلط داشتند. شیخ میراحمد میرزایی، موسی جعفری از کُندلان، غلام رسول مبارز باغچاری و ۷۶ نفر دیگر در این دوران کشته شدند (ارزگانی، ۱۳۹۶).
طالبان در سال ۱۳۸۸ ش نُه مرد از ساکنان باغچار را سر بریدند و همچنین یازده مسافر را در منطقۀ قَلتَک و هشت نفر را با انفجار موتر مسافربری در منطقۀ سیوک کشتند. بار دوم باغچار و سنگو به طور کامل از هزاره‌های ساکن آن، اعم از مالکان املاک زراعتی و همسایه تخلیه شد و آنها دیگر برنگشتند (همان).
در دورۀ حامد کرزی نیروهای امریکایی، طالبان و دولت در ارزگان خاص مستقر بودند. طالبان نسبت به دو قدرت دیگر نقش سیاسی و نظامی بیشتری داشتند. امریکایی‌ها در محیطی حدود دو هکتار زمین، در محل ولسوالی سابق، داخل چند حصار فولادی اقامت داشتند و زمانی در اوضاع امنیتی دخالت می‌کردند که طالبان در کشتارها و ناامنی‌ها، نیروهایشان را نشانه می‌گرفتند. قدرت دولت مرکزی در حد تعیین اعضای ولسوالی بود و نقش چندانی در حفظ امنیت و آرامش مردم نداشت. وظیفۀ اعضای ولسوالی در حد صدور تذکره و گاهی حل دعاوی بین مردم بود و تسلط آنها هم در محدودۀ منطقۀ بازار نو بود. طالبان کنترل رفت‌وآمد تمام قریه‌ها را در دست داشتند؛ بر اهالی محله‌ها فشار می‌آوردند؛ از مردم زکات می‌گرفتند؛ متهمان را مجازات می‌کردند؛ برای خود تشکیلات رسمی داشتند و عزل و نصب می‌کردند (عبدلی رحیمی، ۱۳۸۹: ۱۴۱، ۱۴۲، ۱۵۹ و ۱۶۰). منبع: دانشنامه هزاره، ج1).